هماندیشی هنر و رسانههای دیجیتال عصر دوشنبه، 29 بهمن، در سالن همایشهای فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش تیتر هنر، هماندیشی هنر و رسانههای دیجیتال که فراخوان آن در تیرماه امسال منتشر شده بود، با ارائه 8 مقاله علمی عصر امروز با حضور استادان، هنرمندان، دانشجویان و علاقهمندان به موضوع هنر و رسانه دیجیتال به کار خود پایان داد.
در ابتدای این نشست مسعود ناصری، مدیرکل امور هنری فرهنگستان هنر، گزارش کوتاهی از نحوه برگزاری و ورود فرهنگستان هنر به مباحث هنرهای دیجیتال ارائه و بیان کرد: فرهنگستان هنر همواره تلاش کرده تا علاوه بر موضوعاتی که به صورت آکادمیک در حوزه هنرهای ایرانی مورد مداقه و پژوهش قرار میدهد، مسیری را برای جریانهای هنری معاصر ایجاد کند و این هنرها را به طور همزمانی و به روز دنبال کند. در همین راستا برنامههایی را نیز در سالهای 1391 و 1392 تدارک دید؛ اما متاسفانه ادامه آن امکانپذیر نشد. حال دوباره سعی داریم تا با این رویکرد به جریانهای معاصر هنری که در دنیا به سرعت در حال پیشرفت است، بپردازیم.
وی در زمینه مقالات ارائه شده در نشست، گفت: امروز طی دو نشست علمی هشت مقاله ارائه میشود. پنج مقاله مفصل نیز در دست ترجمه داریم که همراه با این مقالات، به صورت مجموعه مقالات در کتابی ذیل همین عنوان منتشر خواهد شد.
در ادامه این نشست معصومه تقیزادگان، دبیر علمی هماندیشی «هنر و رسانههای دیجیتال»، درباره این هماندیشی به ارائه سخن پرداخت و اظهار داشت: متاسفانه مباحث مربوط به هنر و رسانه در ایران مغفول مانده و اگر چه جامعه هنری ما به صورت فعال و پویا از سایر جوامع دور نمانده و در حال فعالیت است؛ اما به لحاظ تئوریک و نظری، متاسفانه در این زمینه با فقر منابع در جامعه دانشگاهی مواجه هستیم. این هماندیشی سعی دارد بخشی از این کمبود را جبران کند.
وی سپس به ارائه مقاله خود با عنوان «مطالعات فرهنگ بصری و کنش ارتباطی هنر ضرورت رویکرد ارتباطی در مطالعه تصویر دیجیتال» پرداخت و ادامه داد: «زندگی مدرن روی پرده اتفاق میافتد»، این گفته نیکلاس میرزوف که مردم دنیای امروز را مردمی تماشاگر میداند، برخاسته از اهمیت تصویر در زندگی امروز ماست. در گذشته مطالعه تصویر به جنبههای زیباییشناختی و تاریخی آن محدود بود و هر نوع مواجهه با تصویر، تجربهای شخصی محسوب میشد؛ اما با ظهور و گسترش فناوریهای جدید ارتباطی، مواجهه با تصویر تبدیل به تجربهای عمومی شده است.
دبیر علمی این هماندیشی به سطح وسیع تولید و مصرف تصویر در عصر حاضر اشاره کرد و گفت: سطح وسیع تولید و مصرف تصویر در عصر حاضر سبب شده است که مطالعه فرهنگ بصری تبدیل به حوزه مطالعاتی جدیدی شود. حوزهای که خود را به طیف خاصی از تصاویر تاریخی و معاصر که توسط جامعه «هنری» تولید میشود، محدود نمیکند.
وی مقاله خود را با متمایز ساختن دو رویکرد در مطالعات فرهنگی بصری و با تاکید بر تغییرات «فضای رسانهای» و پیوندهای میان هنر و تکنولوژی دیجیتال پیگرفت و به سهم و نقش نظریهپردازان ارتباطات و متفکران رسانهای در مطالعات فرهنگ بصری و مفهوم «کنش ارتباطی هنر» پرداخت.
در ادامه این نشست غلامرضا آذری، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران مرکز، مقاله خود را با عنوان «نگاهی به هنر پژوهش آمیخته در رسانههای دیجیتال» ارائه کرد. وی درخصوص مباحثی که در مقالهاش آورده توضیح داد: این مقاله نگاهی تحلیلی به «هنر پژوهش آمیخته» در «رسانههای دیجیتال» دارد.
وی در ادامه با طرح این پرسش که «آیا میتوان در متن رسانههای دیجیتال به هنر پژوهش آمیخته و تأمل پیرامون آن تکیه کرد؟» به مفهوم رسانههای جدید در سه بخش تعریف و ماهیت، فرهنگ دیدن و دیده شدن، چند رشتهای، میان رشتهای و ترارشتهای شدن پرداخت و در نهایت با تشریح این مباحث نتیجه گرفت: در نهایت رسانههای دیجیتال عرصه دگرگونیهای جدید «هنر پژوهش آمیخته» و نحوه بازیابی و بازاندیشی هدفمند نگریستن آن را نه تنها فراهم کرده، بل به حوزهای قابل تأمل و چندگانه بدل کرده است.
این هماندیشی در بخش نخست خود با سخنرانی محمد رضا شریفزاده، دانشیار دانشکده هنر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، ادامه یافت. «تحول زیباشناسانه مفهوم “پساجنبش” در هنر ویدئو از منظر ژاک دریدا» مبحثی بود که او به آن پرداخت. این پژوهشگر در خصوص مقاله خود به نظریات ژاک دریدا اشاره کرد و گفت: ژاک دریدا مهمترین فیلسوف نظریه شالودهشکنی در مباحث پیرامون هنرهای تجسمی است که یکی از مفاهیم کلیدی هنر معاصر را در عصر «پسارسانهای» تشریح میکند. دریدار با بیان این معنا که با ظهور رسانههای جدید به طور کلی معنای هنر تغییر یافته است، اینگونه بازگو میکند که ویژگی یک هنر جدید مربوط به وابستگی غیر قابل تقلیل و به ویژه همگامی با ظهور یک کلیت فنی یا بستر جدید نیست.
وی اضافه کرد: این منظر راه را برای ظهور مفهومی به نام هنر پساجنبش در عصر رسانهها باز کرد و تمامی گروهبندیهای سبکی را که پیشینیان سازمان داده بودند به دور ریخت و موجبات پیدایش گرایش در هنر با مفهوم معاصر بودن را پدید آورد.
زهرا رهبرنیا، دانشیار گروه پژوهش هنر دانشگاه الزهرای تهران، آخرین سخنران بخش نخست این هماندیشی بود که مقالهاش «شرایط اجتماعی و تاثیرات وب 0.2 بر پیشرفت هنر اینترنتی» نام داشت. وی به سیر تکامل هنر اینترنتی تحت تأثیر پیشرفت فناوری بر جهان امروز و در تعامل با مخاطب پرداخت و اظهار داشت: سیر تکامل هنر اینترنتی توانسته شمار زیادی از مخاطبان را جذب کرده و نقش مهمی در افزایش آگاهی اجتماعی، آشنایی افراد با فرهنگهای مختلف و ارتقای زمینههای آموزشی داشته باشد.
وی در خصوص مقاله خود خاطر نشان کرد: در این پژوهش مسئله اصلی دلایل تغییر حوزه فعالیت این هنر بعد از تغییرات نسخههای مختلف وب است؛ به این دلیل که این هنر پس از دوره ظهور وب 0.2 تفاوت اساسی کرده و بر جنبههای تجسم، توزیع و تعامل با کاربر متمرکز شده است.
رهبرنیا در پایان سخنان خود به نتیجه پژوهشی که در این زمینه انجام شده اشاره و تصریح کرد: با توجه به نظریه کارل مانهایم، جوامع امروزی به سمت دموکراسی پیش میروند و این دموکراسی در زمینه فرهنگی نیز رشد بسیاری داشته است. از طرفی هنر اینترنتی نیز در یک دوره به سمت منسوخ شدن رفته است؛ اما پس از ارائه نسخه وب 0.2 در زمینهای جدید شروع به رشد میکند و به مخاطب در تعامل با اثر اجازه خلاقیت در محدودهای تعریف شده را میدهد؛ که از ویژگیهای برجسته این نسخه از وب است. پس میتوان گفت هنر اینترنتی طبق نظریه دموکراسی فرهنگی با تغییر زمینه و کم کردن فاصله بین هنرمند و مخاطب توانسته رشد بسیاری داشته باشد.
در پایان بخش نخست این هماندیشی، علی پناهی، «کارگاه آشنایی با ابزار پردازش در لحظه چند رسانهای» را ارائه کرد. وی درباره این کارگاه گفت: «تاچ دیزاینر» یک زبان برنامهنویسی بصری نقطه محور، برای محتوای چند رسانهای تعاملی در لحظه است که توسعه یافته است.
وی در ادامه توضیح داد: این زبان برنامهنویسی توسط هنرمندان، برنامهنویسان خلاق، طراحان نرمافزار و اجراگران برای خلق اجراهای چندرسانهای چیدمانهای هنری و تبلیغاتی، کارهای ثابت و ویدیو مپینگهای چند جانبه استفاده شده است. پناهی سپس با ارائه تصاویری که با این روش خلق شده بودند، به تشریح بیشتر این مباحث پرداخت.
بخش دوم نشست هماندیشی هنر و رسانههای دیجیتال با مدیریت عبدالحسین لاله، رئیس گروه چند رسانهای و عضو هیئت علمی فرهنگستان هنر آغاز شد. وی ابتدا به تشکیل گروه چند رسانهای اشاره و اظهار داشت: در ابتدا این نوید را بدهم که با تحولاتی که امسال در فرهنگستان هنر رخداد، گروه چند رسانهای فرهنگستان هنر رسما کارش را آغاز کرد و اساتید برجسته در شاخههای انیمیشن، گیم، سینما، سایبر و… گرد هم آمدند. امیدوارم سال آینده برنامهای در حد و شأن نام ایران عزیزمان در فرهنگستان هنر برگزار کنیم، تا کمکی به رشد فضای هنر دیجیتال و مباحث این حوزه باشد.
وی سپس به پژوهشی که در زمینه آنالوگ و دیجیتال انجام داد اشاره و سخنان خود را در این زمینه ادامه داد: هنر دیجیتال مباحث انضمامی متنوعی دارد. با وجود این اگر به نشریات تخصصی و کتابهایی که در این حوزه منتشر شده، نظری بیاندازیم، میبینیم که ما هنوز در مرحله ابزارشناسی قرار داریم. اگر هنر آنالوگ را به مثابه جهان عینی و مساوی فهم طبیعت در نظر بگیریم، در حوزه فیزیک با دو کلمه فیزیک و متافیزیک برخورد میکنیم.
رئیس گروه چندرسانهای فرهنگستان هنر در همین زمینه افزود: در گذشته مباحثی که در عرصه متافیزیک وجود داشت بیشتر با اندیشه حکمی مورد بحث قرار میگرفت؛ اما به نظر میرسد که امروزه نتایج دیجیتالی که دارای چهار مشخصه اصلی چون ارزانی، حجم اطلاعات بالا، سرعت انتقال و دقت بیشتر است، تحولی در مناسبات ارتباطی ما به وجود آورده که جهانی دیگری را پیش روی ما قرار داده است. به جرئت میتوان گفت این مسئله معادلات بسیاری را برهم زده و در حال حذف فیزیک است.
عبدالحسین لاله پس از اشاراتی که به مباحث هنر دیجیتال داشت، نتیجه سخنان خود را اینطور بیان کرد که ما باید مباحث دیجیتال را از حوزه ابزارشناسی بیرون بیاوریم و شاخههای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم و آمیزش تکنولوژی را به شکل ساختاری مورد بررسی قرار دهیم. وی سپس از سخنرانان نشست خواست تا مقالات خود را در این حوزه ارائه نمایند.
عرفان قادری، مترجم کتاب فلسفه هنر رایانهای، نخستین سخنران بخش دوم این هماندیشی بود که مقاله خود را با عنوان «مطالعهای بر نظریه زیباشناختی اثر گشوده از امبرتو اکو و کاربست آن در دریافت هنر تعاملی» ارائه کرد. وی در ابتدای سخنان خود اشاره کرد که این مقاله استخراجی از پایاننامهاش است که با راهنمایی استاد احمد نادعلیان در سال 1393 به انجام رسانده و هدف از نگارش مقاله را چنین عنوان کرد: این مقاله پژوهشی آزمون نظریه زیباشناختی اثر گشوده از نشانهشناس معاصر، امبرتو اکو، به منزله روشی برای درک و فهم هنر تعاملی است. متاسفانه زمانی که این پایاننامه کار شد، منابع فارسی روشمند و دقیق یا وجود نداشت یا دارای اشتباهات بسیار فاحش و غیر قابل ارجاع بود. در زمینه منابع خارجی نیز بسیار با محدودیت مواجه بودیم. در آن زمان این دغدغه بوجود آمد که اساسا هنر تعاملی چیست؟ تعریف و انواع آن چگونه است؟
قادری سپس به پرسش اصلیاش در این پژوهش اشاره کرد و توضیح داد: در واقع پرسش اصلی در اینجا آن است که آیا میتوان این نظریه را، که جنبهای مهم از آثار هنری گشوده مدرن را مینماید، به منزله الگویی برای شناخت گونه هنری تعاملی به کار بست یا خیر و اگر پاسخ بلی است، چگونه ؟
وی سپس با بهرهگیری از شیوه استدلال قیاسی و همچنین روش توصیفیــتحلیلی به تشریح و تحلیل نظریه امبرتو اکو و معرفی کامل این نظریه و نمونههای مدرن آن پرداخت. همچنین به چگونگی فرایند معناسازی در هنر تعاملی اشاره کرد و معنا در کنش فیزیکی و فعالانه را بررسی کرد.
قادری در انتهای سخنان خود به نتایج به دست آمده پرداخت و افزود: در بخش بازتعریف نظریه چنین نتیجه گرفته میشود که این الگو جهت کاربست به عنوان روشی برای شناخت هنر تعاملی، با انجام تغییراتی میتواند برای این گونه هنری نیز کارآمد و قابل تعریف باشد. بر این اساس، هنر گشوده «تعاملی» هنری است با گشودگی ساختاری که تولید معنا در آنـــبرخلاف آثار گشوده مدرن مورد نظر اکوـــتابعی از کنش فیزیکی و فعالانه مخاطبان در مقابل یا درون اثر هنری است.
در ادامه این هماندیشی مریم کهوند، استادیار دانشکده هنرهای تجسمی گروه ارتباط تصویری و تصویرسازی دانشگاه هنر، مقاله خود را با عنوان «فرایند خلق اثر هنری و تولید معنا: فرهنگ دیداری آثار هنری دیجیتال» ارائه کرد. وی با مقدمهای در خصوص رشد و توسعه هنر دیجیتال سخنان خود را آغاز کرد و عنوان داشت: هنر دیجیتال به واسطه توسعه روزافزون تکنولوژیهای ارتباط دیداری به شکل گستردهای از دهه 1960 م. در حال توسعه است. عرضه و دریافت انواع آثار هنری از طریق رسانههای دیجیتال توسط مخاطبان، تفاوتها و تأثیرات ویژهای را در مقایسه با سایر آثار هنری ایجاد کردهاست.
وی به ویژگیهای آثار هنری دیجیتال اشاره و خاطر نشان کرد: از مهمترین ویژگیهای آثار هنری دیجیتال، امکان درگیر شدن و تعامل مخاطب با اثر است که به نوبه خود قابلیتهای بسیاری برای تأثیرگذاری بر خلق اثر دارد. همچنین ماهیت در هم تنیدۀ تکنولوژی و رسانه و اثر در هنر دیجیتال، دریافت معنا توسط مخاطب را به عرصه گستردهای برای بیان تفاوتها و مفاهیم تبدیل میکند.
این پژوهشگر در پایان سخنان خود به آثار آنالوگ و دیجیتال اشاره و بیان داشت: درهم آمیختگی رسانه، اثر هنری از یک سو و ماهیت مجازی و غیر فیزیکی تصاویر هنری دیجیتال، ویژگیهای خاص و منحصربهفردی در مقایسه با آثار آنالوگ ایجاد کردهاند که به نوبه خود شکل دهنده شیوه مواجهه ما با تصاویر و نحوه استفاده از آنها در عصر رسانههای دیجیتال است.
هادی خانیکی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، سخنران بعدی این هماندیشی بود که مطالب خود را با عنوان «هنر و رسانه» ارائه داد. وی در ابتدا به شکافی که میان حوزه ارتباطات و هنر وجود دارد اشاره کرد و اظهار داشت: متاسفانه دیوار بلندی میان ارتباطات و هنر وجود دارد و این مسئله موجب لاغر شدن مطالعات و دستاوردهایی است که میان تلاقی این دو حوزه وجود دارد. مطالعات بینارشتهای ارتباطات و هنر موجب فربه شدن و قوت بخشیدن خصوصا در حوزه ارتباطات است.
وی با طرح چند پرسش به مطالب خود پرداخت و افزود: ابتدا باید بدانیم چه نسبتی میان هنر و رسانه است؟ اگر ما اثر را شی ندانیم؛ بلکه مصنوع بدانیم، باید نسبت بین پیام و رسانه را عمیقتر ببینیم و به خیلی از عناصر ارتباطی که دارای جنبههای هنری هستند، توجه کنیم. بنابراین هر اثر هنری یک پیام محسوب میشود، و هر ارتباطی باید به یک اثر هنری به عنوان یک محصول ارتباطی نگاه کند.
وی از سخنان خود اینگونه نتیجه گرفت: در هنر دیجیتال زبان هنری پیچیدهتر از سایر پیامهاست و اینها جز کمبودهایی است که کمتر به آن پرداخته شده است. چون خلاقیت و پیچیدگی وجود دارد، درک پیام مهمتر است. هر چه پیام پیچیدهتر میشود، جایگاه و تنوع مخاطب بیشتر است و به این ترتیب درک نیت یا مصنوع هنرمند توسط مخاطب اهمیت بیشتری پیدا میکند.
خانیکی وجه تمایز هنر دیجیتال نسبت به هنر کلاسیک را اینگونه بیان کرد: برجسته شدن کاربر یا مخاطب در هنر دیجیتال را باید به عنوان وجه متمایز مورد توجه قرار داد؛ زیرا در هنر دیجیتال، مخاطب و کاربر بیشتر اهمیت پیدا کرده و پیچیدگی در ارتباطات را بیشتر میکند.
وی در پایان سخنان خود به وجه تعاملی هنر دیجیتال اشاره کرد و افزود: در هنر مسئله و فرآیند ارتباط اهمیت دارد. تعاملی بودن به عنوان وجه دیگری در نسبت هنر و رسانه است. تکنولوژی دیجیتال، مفهوم هنر و گونههای هنر و درک معنا را توسط مخاطب، تحت تاثیر قرار داده و از منظر ارتباطی گسترده کرده و شدت و سرعت دسترسی به آثار هنری را بیشتر کرده است. این رویکرد موجب شده تا هنر بومی جهانی و هنر جهانی، بومی شود. البته باید در نظر داشت که این تنوع و تکثر در هنر دیجیتال به معنای هنرمندانهتر شدن پیام هنری نیست، زیرا هر شخصی میتواند به خلق اثر بپردازد.
مهرداد پورعلم آخرین سخنران این هماندیشی بود که ترجیح داد مباحث خود را با پخش فیلمی ارائه نماید. وی در رابطه با این موضوع به توضیح کوتاهی بسنده کرد و گفت: من فیلم را دستمایه پژوهش خود قرار دادم. منظور من از پخش این فیلم آن است که معنای وسیعتری از هنر در نظر دارم و پیشبینی میکنم در آینده به سوی هنرهایی میرویم که هماکنون تعریفی از آن نداریم و حتی نمیتوانیم آن را تحدید یا محدود در رسانه کنیم.
هماندیشی هنر و رسانه دیجیتال در پایان با پرسش و پاسخ حاضران نشست به کار خود پایان داد.