«پست» جدیدترین فیلم استیون اسپیلبرگ یک درام تاریخی درباره رخدادهای افشاگرانه دهه هفتاد میلادی است. فیلمی جذاب که داستانی در مورد پنهانکاری را روایت میکند. یک پنهانکاری تاریخی که دربارهاش گفته میشود توانست سرنوشت چهار رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا را تحتتأثیر قرار دهد. در فیلم این داستان روایت میشود که چگونه نخستین کارمند زن واشنگتن پست، کاترین گراهام و سردبیر بخش سوانح رانندگی، بنجامین سی. بردلی میخواهند وارد نبردی بیسابقه بین خبرگزاریها و دولتیها بشوند تا بتوانند اسنادی را از پنتاگون افشا کنند.
«پست» بازیگران بزرگی دارد؛ تقریبا مثل اغلب فیلمهای استیون اسپیلبرگ. تام هنکس در نقش بنجامین سی. بردلی در این فیلم درخشیده و مریل استریپ نیز در نقش کاترین گراهام حضوری بهیادماندنی دارد. الیسون بری، دیدی کوپر، دیوید کراس، بروس گرینوود، تریسی لتس، باب ادنکیرک، سارا پلسون، جسی پلمونس و مایکل استلبرگ دیگر بازیگران این فیلم هستند.
نقطه آغاز این فیلم را در رسانهها و نشریات مربوط به اخبار هالیوودی اوایل سال ٢٠١۶ عنوان کردهاند؛ زمانی که ایمی پاسکال، تهیهکننده حق امتیاز فیلمنامه «پست» نوشته لیزهانا را خریداری کرد. چندی بعد اعلام شد که قرار است جاش سینگر فیلمنامه لیزهانا را بازنویسی کند و به این دلیل هم هست که در نسخه نهایی در تیتراژ فیلم نام لیزهانا و جاش سینگر بهعنوان نویسندگان این فیلمنامه آمده است.
چند ماه بعد از اتمام صحبتهای مربوط به سناریو، در مارس ۲۰۱۷ بود که اولبار نام استیون اسپیلبرگ در اخبار مرتبط با این پروژه اعلام شد. آن زمان نشریات هالیوودی اعلام کردند که مذاکراتی با استیون اسپیلبرگ جهت کارگردانی و تهیهکنندگی این فیلم با بازی تام هنکس و مریل استریپ به ترتیب در نقش بنجامین سی. بردلی و کاترین گراهام درحال انجام است. همچنین اعلام شد که فیلمبرداری این پروژه در ۳۰ می۲۰۱۷ در نیویورک آغاز میشود. بههرحال، این مذاکرات انجام شد و به نتیجه رسید؛ تا اینکه «پست» بهصورت محدود روز ۲۲ دسامبر روی پرده آمد. اکرانی کاملا موفق که نهتنها باعث شد فیلم جزو نامزدهای گلدنگلوب قرار گیرد، که توانست عنوان بهترین فیلم سال را در انتخاب نهادهایی چون مجمع ملی نقد و… به دست آورد.
داستان یک روزنامه
داستان درام خبرنگاری «پست» در ۱۹۷۱ روی میدهد و روی کاترین گراهام با بازی مریل استریپ تمرکز دارد که در آن زمان ناشر روزنامه واشنگتن پست بود. داستان فیلم درباره تردیدهای گراهام بر سر این است که آیا باید بخشهایی از اسناد پنتاگون را که به دستش رسیده است، منتشر کند یا نه. اسنادی باارزش مربوط به جنگ ویتنام که توسط یک تحلیلگر نظامی به نام دنیل السبرگ مورد سرقت قرار گرفته و از روی آنها کپی شده است. مهمترین نکتهای که این اسناد فاش میکرد، این بود که کندی و رابرت مک نامارا، وزیر دفاع در همان سال ۱۹۶۵ میدانستند که شکست در جنگ ویتنام قطعی است، با این حال همچنان سربازان آمریکایی را به جبهه نبرد میفرستادند. آن زمان نیویورک تایمز تعدادی از اسناد را چاپ کرده بود، ولی رئیسجمهوری نیکسون با ادعای به خطر افتادن امنیت ملی از ادامه کار نیویورک تایمز جلوگیری کرده بود. حال واشنگتن پست این فرصت را داشت که تحت لوای فعالیت آزاد مطبوعات، دوباره این اسناد را مطرح کند، البته در صورتی که خانم گراهام با این قضیه موافقت میکرد.
داستان یک زن
داستانی که در فیلمنامه «پست» روایت میشود، بر گراهام متمرکز شده است؛ زنی از طبقه بالای جامعه که تابهحال با جماعتی اینچنین بیپروا، اهل دود و دم و سختکوش همچون روزنامهنگارهای واشنگتن پست سر و کار نداشته است؛ زنی که در اوج بدحالی، در شرایطی که شوهرش تازه خودکشی کرده، مجبور است مسئولیت روزنامه را برعهده بگیرد و با چنان کسانی که در شرایط عادی حتی لحظهای هم تحملشان نمیکرد، دمخور شود.
زنی که برخلاف روابط همیشهاش؛ باید با هیأتمدیره و دبیران تمام مذکری که درباره موضوعاتی همچون عرضه اولیه سهام صحبت میکنند به بحث و گفتوگو بپردازد. نکته قابلتوجه در مورد گراهام که در فیلمنامه روی آن تأکید شده، این است که او مراوده زیادی با سیا، پنتاگون و دیگر ارگانهای حکومتی دارد و حتی ارتباطات نزدیکی نیز با مک نامارا و خانوادهاش دارد؛ و به همین دلیل، سناریست، هوشمندانه واکنش او نسبت به اسناد پاناما را بیشتر بار دراماتیک میبخشد.
داستان یک دوران
درباره این فیلم خیلیها گفتهاند که فیلم پست در زمان مناسبی اکران شده است. درواقع الان بهترین زمان برای شنیدن داستان زنانی است که در زندگی مسیرهایی غیراز آن چه برایشان تعیین شده را طی کردهاند. خانم گراهام به هیچوجه آدمی نبود که بخواهد اسرار حکومتی را فاش کند. او همان کسی است که سالها بعد از اتفاقاتی که در فیلم شاهدیم، در سال ۱۹۸۸ در پیامی خطاب به سیا گفت: مسائلی هستند که احتیاجی نیست مردم بدانند و باید مانع این کار شد … از نظر من دموکراسی زمانی رشد مییابد که دولت برای حفظ اسرار خود از روشهای قانونی استفاده کند، زمانی که مطبوعات خودشان تصمیم بگیرند آیا باید یک مسألهای را مطرح کنند یا خیر.
پس میبینیم که گراهام آدم بیپروایی نیست. ولی در این موردی که در فیلم مطرح میشود، گراهام نمیخواهد زیر فشار دولت کمر خم کند. زیبایی بازی مریل استریپ در این فیلم در این است که در تمام صحنهها، حتی جاهایی که کنار بردلی است، میتوان روحیه محافظهکارانه او را حس کرد. چنین میشود که پست فیلم مریل استریپ میشود. جالب اینکه ظاهرا خود اسپیلبرگ هم میدانسته پست فیلم استریپ است. به همین دلیل چند بار از نماهای تعقیبی معروف خود برای نمایش استریپ استفاده میکند و برخلاف فیلمهای دیگرش، دیگر دلیلی نمیبیند برای نشان دادن اینکه شخصیت فیلمنامهاش از یک خطر احتمالی آگاهی یافته، دوربین را به آرامی به او نزدیک کند. استریپ نیز حتی بهتر از دنیل دی لوئیس فیلم لینکلن، با بازی زیرپوستی خود ما را مجذوب میکند.
داستان یک ژانر
توقع میرفت اسپیلبرگ به سبک فیلمهایی همچون کلوت (۱۹۷۱) و همه مردان رئیسجمهوری (۱۹۷۶) از آلن جی پاکولا، برای نمایش دوران پر از توهم نیکسون نماهای غیرکلاسیک و متفاوت بیشتری را مورد استفاده قرار دهد. ولی به نظر میآید او نمیخواسته کارش خیلی شبیه این آثار شود. بیشتر میخواسته یک فیلم روزنامهای پر سروصدا بسازد. از تلاش او برای نشاندادن تجهیزاتی که این روزها دیگر جایگاهی ندارند (مواردی مثل ماشین تحریرهای دستی) این نکته را میشود متوجه شد.
پست در چند دیالوگ کوتاه هم سعی میکند درسهای مهمی در مورد اهمیت مطبوعات آزاد و نقش آنها در بررسی نحوه عملکرد رئیسجمهوری به مخاطبان خود ارایه دهد. این دیالوگها بعد از چند نما از نیکسون میآیند که به تنهایی پشت به دوربین در اتاق بیضی شکل کاخ سفید نشسته و تلفنی با زیردستانش صحبت میکند. همین تصور اینکه واقعا چه صحبتهایی در این اتاق بیضی شکل رد و بدل میشود کافی است تا از بابت فیلم پست و وجود کارگردانی همچون اسپیلبرگ خوشحال باشیم.
منبع: Vuture
ترجمه شهروند