«صفحه رسمی اینستاگرام فرهاد مهراد افتتاح شد»، «پوران گلفام همسر فرهاد مهراد کتاب زندگینامه زندهیاد فرهاد را رونمایی کرد»، «بنیاد فرهاد مهراد تأسیس شد»، «فیلمی از زندگی فرهاد مهراد ساخته خواهد شد. این فیلم را رضا درمیشیان کارگردانی خواهد کرد» و….
اینها اخباری هستند که در روزهای اخیر درباره فرهاد مهراد منتشر شده است. خوانندهای که با دیگر خوانندگان دوران خود تفاوت زیادی داشت و به قولی تجسم واژه اعتراض بود -این واژه هم در ترانههایی که خوانده متبلور است و هم در زیست فردیاش- که باعث شد در تمام دوران کارنامهاش تنها هفت سال اجازه رسمی کار داشته باشد. خوانندهای که این روزها در هجدهمین سالمرگش هستیم، اتفاقی که اگر نمیافتاد، الان فرهاد هفتادوهفت سال داشت.به این مناسبت پوران گلفام، همسر فرهاد مهراد، در لایوی اینستاگرامی صحبتهای جالبی را درباره همسر هنرمندش مطرح کرد. آنچه در پی میآید، گزیدهای از صحبتهای اوست -البته گزیدهای از زندگی و حواشی سالهای اخیر خوانندهای که سال به سال احترام و اعتبارش فزونی گرفته است.
پوران گلفام در روزهای اخیر در مورد فرهاد مهراد اخبار گوناگونی را رسانهای کرده است. او ابتدا در موزه سینما در برنامهای که به دلیل رعایت پروتکلهای بهداشتی-کرونایی بدون حضور مخاطبان اجرا شد، خبر از رونمایی و افتتاح صفحه رسمی اینستاگرام و کتاب زندگینامه زندهیاد فرهاد مهراد داد و سپس در گفتوگویی زنده اینستاگرامی ضمن اعلام خبر تأسیس بنیاد فرهاد مهراد، ساختهشدن فیلم زندگی این خواننده به وسیله رضا درمیشیان کارگردان فیلمهایی مانند «عصبانی نیستم» و «لانتوری» را رسانهای کرد. او گفت: «مطمئنم فرهاد هم از ساخت فیلم راضی است. فرهاد همیشه میگفت دلم میخواهد خودم نقش خودم را در فیلم زندگی خودم بازی کنم. صحبتهای اولیه ساخت فیلم انجام شده و آقای درمیشیان فیلم زندگی فرهاد را خواهد ساخت. برای من همچون فرهاد علاوه بر آرتیست و کارگردان خوببودن شخصیت فرد مهم است و آقای رضا درمیشیان این ویژگیها را دارند و امیدوارم این فیلم ساخته شود.»همسر فرهاد البته در این لایو اینستاگرامی خیلی صحبتهای دیگر هم درباره فرهاد و شرایط کاریاش داشت؛ از مسائلی چون علت تدفین پیکر فرهاد در خارج از کشور تا آرا و دیدگاههای سیاسی او، از هنرمندان مورد علاقه فرهاد تا چهرههای سیاسی مانند رئیسجمهوری دولت اصلاحات و دکتر محمود احمدینژاد، از اسفندیار منفردزاده و شهیار قنبری تا استاد محمدرضا شجریان و….
فریادی از عمق وجود
فرهاد خواننده باسواد و باسلیقهای بود. این را آثارش گواهی میدهند که هم نشان از سواد موسیقایی او دارند و هم شناخت ادبیاش. بهروز غریبپور که ظاهرا زمانی همخانهاش بوده، دربارهاش گفته که «حساب فرهاد را باید از تمام خوانندگان پاپ دهه ۴۰ و ۵۰ جدا کنیم و با دیدی متفاوت به او بنگریم. نخستین تفاوت جایی نمود پیدا میکند که متوجه میشویم، فرهاد برخلاف بسیاری از موزیسینهای زمانه خود علم فراوانی داشت و علاوه بر زبان فارسی به زبانهای دیگر ازجمله انگلیسی مسلط بود. فرهاد مهراد کتابخانه بزرگی در منزل داشت که کتابهای بسیاری را در خود جای داده بود. من این فرصت را داشتهام که کتابهای فرهاد را ببینم و ورق بزنم. نکتهای که بهشدت توجه من را جلب کرد، نتبرداری فرهاد از تمام کتابهایش بود. این دانش و تعمق را میتوان در آثار فرهاد شنید و لمس کرد.» حالا پوران گلفام در لایو اینستاگرامیاش درباره سلیقه و سواد فرهاد به نکات دیگری اشاره میکند تا دریغها را درباره هنرمندی که ارزان و آسان از دست دادیم، بیشتر کند: «فرهاد بیشتر موسیقی کلاسیک گوش میکرد. باخ، شوپن، من هیچوقت نشنیدم کار ایرانی گوش کند. فرهاد خودش را هم بهعنوان یک خواننده خوب قبول نداشت. درباره دیگران البته هرگز اظهار نظر نمیکرد.»
اعتقاد به اعتراض
«اعتراض» یکی از مهمترین ویژگیهای ترانههای فرهاد است؛ خوانندهای که هیچگاه ساکت نماند و سر خم نکرد. چه زمانی که جنبش سیاهکل نگاهها را متوجه جنگلهای شمال کرد، چه آن هنگام که انقلاب ساختارهای جامعه را دگرگون کرد. دربارهاش نوشتهاند: «مثل لئونارد کوهن شخصیتی خاص داشت. فرهیخته، منزوی و البته امیدوار. «مرد تنها» بلندش کرد و ابدی. منفردزاده، شهیار قنبری و پرتاب. نوزدهم بهمن ۴۹. آغاز جنبش چریکی در سیاهکل و جمعه. هالهای از اعتراض اجتماعی و سیاسی حول فرهاد. عریانترین اعتراضش با «شبانه» همهگیر شد و دیگر تمام؛ اوج.» حالا همسرش میگوید که او تمام این کارها را با اعتقاد کامل انجام میداده و هیچگاه دنبال پیروی از مدهای روز نرفته: «فرهاد هر اثری را که خوانده به آن اعتقاد و آن را دوست داشته. درباره قطعه «شهیدای شهر» یا همان «شبانه ٢» هم باید گفت که شرایط قبل از انقلاب به هر حال شرایط خاص و ویژهای بود. فرهاد حتی «جمعه برای جمعه» را با تنظیم جدید منفردزاده خواند.»
زندگی و آثار
فرهاد آهنگساز، نوازنده و خواننده سبک پاپ-راک در بیستونهم دی ۱۳۲۲ به دنیا آمد. او تا کلاس یازدهم طبیعی بیشتر درس نخواند؛ اما به جای آن هر چه از ادبیات گیر میآورد، میخواند. فرهاد عاشق نوازندگی بود و خیلی اتفاقی خواننده شد. اما با این حال به عنوان خواننده به قلهای رسید که رویای تقریبا تمام خوانندگان اجتماعی-سیاسیخوان آن روزگار بود. فرهاد با ترانههایی مانند «مرد تنها»، «شبانه»، «آیینهها»، «بوی عیدی»، «جمعه»، «خسته»، «اسیر شب»، «هفته خاکستری»، «گنجشکک اشیمشی»، «کودکانه»، «سقف»، «آوار»، «نجواها»، «کوچ بنفشهها»، «برف»، «مرغ سحر»، «گل یخ»، «شب تیره» و «وحدت» در حافظه موسیقی این دیار ماندگار شده است.فرهاد بعد از انقلاب نتوانست تا اواسط دهه هفتاد کار کند و بعد از آن هم بیماری امانش را برید تا یکی از بزرگترین استعدادها و سلایق موسیقی این سرزمین چندان عاقبت بهخیر نشود. با این حال تأثیری که گذاشت حیرتانگیز بود و نشان داد که مخاطب این جایی هم قدر سلیقه و سواد را میداند.
حواشی
پوران گلفام در لایو اینستاگرامیاش به برخی از حواشی سالهای اخیر درباره فرهاد هم اشاره کرد و به برخی نیز پاسخ داد. او با اشاره به صحبتهایی که چند ماه پیش بعد از بازخوانی ترانه «بوی عیدی» به وسیله بنیامین مطرح شد، درباره رابطه فرهاد با اسفندیار منفردزاده و شهیار قنبری (آهنگساز و ترانهسرای آن کار) گفت: «در اوایل بعد از انقلاب بین ایشان اختلافاتی ایجاد شده بود. اما فرهاد با آقای منفردزاده در یکی از کنسرتهایش دیدار کرد و حتی یک روز کامل خانه آقای منفردزاده رفتند. درباره آقای شهیار قنبری هم باید بگویم که ایشان فکر میکردند که فرهاد قطعه «نجوا» را خوانده و اسمی از ایشان نبردهاند. فرهاد یک ساعت و نیم تلفنی با ایشان حرف زدند و او قانع شد. آن زمان که همه روابط بین آنها دوستانه بود، ولی الان درک نمیکنم که بعد از فرهاد چرا اینگونه شده. من فکر میکنم آقای منفردزاده خیلی منطقیتر و مودبتر از این هستند که گفته باشند همسر فرهاد بعد ازانقلاب اجازه نداد من و شهیار قنبری برایش با اسم مستعار کار بسازیم.»
درباره حواشی موجود در مورد رابطه تلویزیون با فرهاد و پخش بیمجوز ترانههای فرهاد از صداوسیما هم گفت: «برای پیگیری عدم رضایت پخش آثار فرهاد از تلویزیون از سال ٨۶ اقدام کردیم و آقای صالح نیکبخت کلی هزینه کرد. فرق پیگیری ما و آقای شجریان در پرونده صداوسیما این بود که همه میدانستند که آقای شجریان هیچ پولی از تلویزیون نگرفته ولی خیلیها فکر میکنند من میلیونها تومان از تلویزیون پول گرفتهام. به هر حال از دادگاه حکم گرفتیم که صداوسیما به هیچ وجه اجازه پخش آثار فرهاد را ندارد ولی در دادگاه تجدید نظر گفتند که ما به همه شبکهها گفتهایم ولی کسی گوش نمیکند.»
بعد از مرگ فرهاد پیکر او در پاریس دفن شد. آن زمان اعتراضات زیادی پیش آمد که چرا باید فرهاد در فرانسه دفن شود و در سالهای بعد هم بارها و بارها مطالبی درباره انتقال پیکر او به ایران منتشر شده که هیچگاه هم به هیچ نتیجه روشنی ختم نشده است. حالا پوران گلفام در واکنش به این شایعات میگوید که «اصلا چرا باید پس از مرگ فرهاد را به ایران میآوردیم؟» همسر فرهاد با کنایه به برخورد مردم با هنرمندان نگاه میکند: «جایی را برای فرهاد نداشتیم. کجا باید دفن میکردیم؟ قطعه هنرمندان؟ یا آنجا که قبر آقای شاملو را هر روز میشکنند؟»
درباره سلیقه سیاسی فرهاد هم پوران گلفام میگوید که «اولین انتخاباتی که فرهاد شرکت کرد دوم خرداد ٧۶ بود که به آقای خاتمی رأی داد. پس از اعلام برندهشدن آقای خاتمی بسیار امیدوار بود و خوشحال و البته بعدها بهشدت توی ذوقش خورد. با این حال در سال ٨٠ با حال خیلی بد باز هم آمد و رأی داد. هنوز امیدوار بود ولی خیلی انتقاد داشت.»
حرف آخر
و امسال هجده سال میشود که نیست، اما چنان حضور پررنگی دارد که تا سالیان سال میتوان سخنان علیرضا میرعلینقی، روزنامهنگار را صائب دانست که درباره فرهاد گفته: «جالب اینجاست که زندگی هنری قبل از انقلاب فرهاد شاید بیشتر از هفت سال هم نباشد؛ هفت سالی که با کار و تلاش تبدیل به موجی در میان مردم شد که حتی بعد از مرگ او هم فرو ننشست. این موج را شخصی به راه انداخت که در هیچ دورهای از زندگیاش اهل جنجال و موجسازی نبود.»
منبع شهروند