هر روز یک پیشنهاد کتاب/ چراغها را من خاموش می‌ کنم

 چراغها را من خاموش می‌ کنم

نویسنده:

زویا پیرزاد

جوایز:

این کتاب تا کنون چند جایزه معتبر ادبی را در ایران به خود اختصاص داده است. جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال از جمله این جوایز است. فرانکلین لوئیس ترجمهٔ انگلیسی آن را با عنوان Things We Left Unsaid در سال ۲۰۱۲ منتشر کرد.

داستان کتاب چه می‌گوید؟

داستان در دهه ۱۳۴۰ در محله بوارده آبادان رخ می‌دهد. راوی این داستان, زنی ارمنی است به نام `کلاریس آیوازیان` که در این داستان، از روابط خانوادگی خویش، فرزندان دو قلو و دنیای عاطفی آنها و از همسایه‌هایی سخن می‌گوید که اینک در آبادان ـ در خانه‌های سازمانی ـ زندگی می‌کنند. تلاش برای انس گرفتن با محیط، بن مایه دیگر این داستان است. موضوع اصلی این داستان یکنواختی زندگی یک زن خانه دار و خستگی از این روند و دل بستن به مرد همسایه ای که فکر می کند دنیای بهتری برای او به ارمغان خواهد آورد و در موازات آن گریزی زده می شود به اوضاع سیاسی آن موقع و تفکرات اجتماعی مردم آن سالها.

چرا پیشنهاد شده؟

پیرزاد به خوبی توانسته در « چراغها را من خاموش می‌کنم» به اعماق زندگی یک زن خانه‌دار سفر کند و تصویری واضح با جزئیات بسیار از دغدغه‌ها و مسائل پیش‌رویش برای خوانندگان ترسیم کند. پیرزاد با لحنی طبیعی و بدون هیچ وجهی از مبالغه به آداب و رسوم ارامنه می‌پردازد و خواننده را در متن داستان و در میان قهرمانان قرار می دهد. خواننده کم کم با این قهرمانان اخت میشد و احساس خویشاوندی میکند. دومین نکته درخور تحسین کتاب پرداختن به مسئله عشق ممنوع است که با ظرافت بسیار شکل گرفته. در طول روایت داستان و در این رابطه هرگز از واژه عشق استفاده نشده است. «حس مشوش» حالتی ست که کتاب به خواننده منتقل میکند. عوالم روحی کلاریس و دید صریح و تیزبین او همیشه در پشت چهره ای خانگی پنهان شده. او دائم در حال کار کردن و به دور خود چرخیدن است. موتور خانه است. بی او هیچ کاری پیش نمی رود، و زمانی می رسد که گویی او دارد از دست می رود. تمامی این نکات به گونه ای توصیف شده اند که کوچک ترین جای پایی از توضیح یا توصیف به چشم نمی خورد. نویسنده در به کار بردن واژگان نهایت اقتصاد را به خرج می دهد. درک حالات روحی کلاریس و دیگر شخصیت های کتاب بر عهده خواننده است.
داستان چراغ ها را من خاموش میکنم نشان می دهد که چگونه میتوان ساده و شفاف نوشت و بسیار پر مغز نوشت. نویسنده برای آن که اثری به وجود بیاورد مجبور به هیچ کلنجار رفتنی با خود نیست. البته این ظاهر قضیه است. این رمان در حقیقت با عرقریزان روحی نوشته شده است.