اخیرا در فضای مجازی ویدئویی از مراسمی بعنوان کتاب سوزی نمادین یکی از کتب برجسته پزشکی غربی توسط یک روحانی که ظاهرا مدعی زعامت در طب اسلامی را دارد در کنار جمعی منتشر شده که واکنش های فراوانی در محافل و فضای مجازی را برانگیخته است.
فارغ از اینکه از سالها پیش مخالفتها، تذکرات و ابراز نگرانی ها از مسئولان و متخصصان پزشکی درباره عملکرد و ادعای وی وجود داشته و اساسا ما چیزی به نام طب اسلامی داریم یا نه؟ در اینجا باید به اثرات بدی که در اذهان عمومی نسبت به حرکت منفی چنگیزوار ایشان شکل گرفته پرداخته شود. اثراتی که حرکت وی را بعنوان نه یک فرد عادی بلکه بعنوان یک فرد معمم با لباس روحانیت شیعه اسلامی بسیار بیشتر تحت شعاع داده و موجبات بدگویی و سواستفاده برخی افراد دین ستیز و تبلیغی علیه تاریخ اسلام (و بیان اینکه ماهیت اسلام مبتنی بر نهی علم و چنین حرکات ضد علمی ست) ، شده است.
ای کاش ایشان قبل از دست زدن به این کار نمادین ناپسند که بقول وزیر بهداشت وقت در سال 96، با لباس پیامبر علاوه بر آسیب بر سلامت مردم باعث سواستفاده از دین شده، و کسانی که مدام مطرح می کنند در اسلام کتاب سوزی سیستماتیک و ضدیت با فرهنگ و علم وجود داشته، نگاهی به تاریخ علم و فرهنگ پرور ایران و اسلام می انداختند. ایشان که حجت الاسلام تبریزیان نام دارد در بین حوزویان به ابن سینا حوزه مشهور است این حرکت ناپسند غیر ایرانی و غیر اسلامی را به عنوان رد علوم پزشکی غربی و جایگزینی طب به اصطلاح اسلامی که مدعی پدر بودن آن را دارد در میان هوادارانش انجام می دهد. هوادارانی که هنگام انجام کتاب سوزی صلوات می فرستند و نکته جالب اینکه در صلوات به پیامبری درود می فرستند که در حدیثی معروف فرموده : «اُطلِبوالعِلم وَلو بِالسین» یعنی علم اندوزی آنقدر مهم بود که حتی به پیروان سفارش می شود حتی اگر در چین هست آن را فرا بگیرند و حال چین که به عنوان مثال در حدیث مطرح شد معنی منابع و ممالک غیر اسلامی و دور از سرزمین خودی را دارد و صد در صد در حقیقت ، بقیه علوم عالم را هم شامل می شود یا بعد از جنگهای اولیه با کفار به اُسرایشان، تعلیم به مسلمانان را شرط آزادی کردند.
بطور مثال درباره علم پزشکی و روش درمانی که از پیامبر (ص) و ائمه دین بسیار مورد سفارش واقع شده، حجامت کردن است و همه می دانیم این درمان پزشکی از قرنها قبل از ظهور اسلام از هند تا ایران و بین النهرین و … صورت می پذیرفته. حجامت در تاریخ طب سنتی مشرق زمین سابقه ای بیش از 5 هزار سال دارد. ساشرتا دانشمند بزرگ هندی در 2000 سال قبل از حجامت به عنوان یکی از روشهای درمانی بیماریهای خونی نام برده و در تاریخ آورده اند که بهرام گور (از پادشاهان سلسله ساسانی) برای درمان بیماری خود از حجامت استفاده کرده. حال همین قدر خوب است بدانیم که خود پیامبر (ص) در طول عمر مبارک خود 527 بار حجامت نموده است که نشان می دهد ایشان و سایر بزرگان دین نه تنها متون و علوم گذشتگان را تقبیح و یا بخاطر اینکه در قرآن همه چیز هست، آنها را نفی و آتش می زدن بلکه سفارش همیشگی بر علم آموزی از دیگر ملل داشتند.همچنین در دهه ها بعد که مسلمین در فتوحات خود موفق به دستیابی بر سرزمین های بزرگ دور از حجاز شدند نیز چنین رویکردی وجود داشت. اگر کتاب اصول طب داخلی هاریسون (که توسط تبریزیان آتش گرفت) و خود هاریسون را نماد علوم غربی امروزی و کتب و علوم پزشکی یونان و روم باستان و قدیم را نماد علوم غربی آن دوران بر شماریم، در می یابیم ایرانی ها چه در دوران باستانی چه در دوران اسلامی و عربهای مسلمان نه تنها این رفتار برخورد سیستماتیک کتاب سوزی را نداشتند بلکه رویکرد استفاده و ترجمه آثار یونانی به فارسی و عربی اعمال شد.
مشهور است در ایران زمان ساسانی پزشکان یونانی و کتب پزشکی ترجمه شده آنها به زبان فارسی پهلوی در دانشگاه جندی شاپور اهواز بسیار مورد استفاده قرار گرفت که از میان این تیم پزشک آموزگاران می توان به مسیحیان نسطوری آسیای صغیر روم اشاره کرد که انوشیروان به آنها اجازه داد در جندی شاپور طب یونانی درس بدهند. این سنت پزشکی جندی شاپور در زمان اسلام هم ادامه یافت و در دوران خلافت اسلامی دانشمندان ایرانی و عرب بسیاری با ترجمه آثار پزشکی مغرب زمین و پرداختن به آن و کوشش های دیگر پزشکی توانستند نهضت علمی بوجود بیاورند. در این عرصه می توان از بزرگانی مانند ابن سینا و محمد بن زکریای رازی و علی العباس المجوسی تا عبداللطیف البغدادی و بسیاری دیگر اشاره کرد. بعنوان مثال مطالعه کتاب یونانی دیوسقوریدس، مسلمین را با طبیعت و با تحقیق علمی در نباتات آشنا ساخت. ابن ابی اصیبعه نقل می کند که به همراه استاد خویش ابن السوری در تمامی نواحی دمشق مسافرت کرد و بسیاری گیاهان تازه بازشناخت که در این گردشها آثار دیوسقوریدس، جالینوس، غافقی و سایر علما را همراه داشتیم.
جالب اینکه در این عرصه پزشکی و بهره از کتب یونانی اقلیت های مذهبی نیز در دورانی تحت خلافت اسلامی کوشا بودند. در شرحی آمده : «زیرا که نخستین پزشکان گرانپایه از بین النهرین بودند مانند یوحنا بن ماسویه (متوفی 244 ق) و حنین بن تسحاق (متوفی 264 ق) که بسیاری از آثار یونانی مربوط پزشکی و نیز دیگر رشته ها را به عربی ترجمه کرد و ثابت بن قرّه ( متوفی 289 ق) که از صابئین حرّان بود و دیگران…». جدا از موارد پزشکی در کل، مثالهای زیادی از وجود کتابخانه های باستانی از بلخ تا جندی شاپور بود که مورد بهره مسلمانان ایرانی و عرب در انتقال علوم و ترجمه کتب پهلوی و .. به عربی قرار گرفت. البته برخی اتفاقات که بصورت قهرآمیز اتفاق می افتاد کاملا نادر بود که آن هم شامل آتش سوزی های اماکنی بود در نزاع و حین جنگ صورت می گرفت که می توان گفت سیستماتیک نبود.
در آخر این نکته مهم که اگر چه جهان غرب در دوران باستان که نماینده شان یونان و روم بوده در پزشکی پیشرفت داشتن و مراکز مهم ایران باستان و ایرانی اسلامی و عربی اسلامی را تحت شعاع قرار دادن، اما زمانی رسید که دانشمندان مسلمان ایرانی و غیر ایرانی، وقتی که چراغ علم در قرون وسطی اروپایی خاموش شد، مجدد آن را عوضِ نفی یا آتش زنی ها، پربارتر و موجبات انتقال همین علم پزشکی را در آینده بعد از قرون وسطی به جهان غرب فراهم کردند، که بعد از افول نسبی علمی جهان شرق، این غرب است که امروزه پزشکی نوین را رقم می زند که کارهایی مانند نفی و کتاب سوزی ها کاملا بچه گانه و نابخردانه به نظر می رسد و نه تنها بر خلاف لقب و رویکرد ابن سینایی ست بلکه رویکردی چنگیزی ست.
نویسنده: علیرضا رابوبیشه