نگاهی به کتاب «حرفه رمان‌نویس» که یک کلاس نویسندگی تمام‌عیار است/ پیدا کردن گنج درون از طریق کلمات

نویسندگی کاری است وقت‌گیر و «هاروکی موراکامی» ژاپنی طرفداران زیادی در سطح جهان دارد. طرفدارانش او رابه خاطر ترکیب تخیل و واقعیت در کتاب‌هایش دوست دارند و ستایش می‌کنند ولی موراکامی در بعضی کتاب‌هایش سعی کرده است از قالب یک رمان‌نویس صرف بیرون بیاید و از دنیای حقیقی و زندگی سخن بگوید. «حرفه رمان‌نویس» یکی از جدیدترین کتاب‌های این نویسنده ژاپنی است که در آن از سبک زندگی و راه و رسم نویسندگی‌اش می‌گوید؛ کتابی که به اذعان خوانندگانش، حکم یک کلاس درس را برای آن‌ها داشته است.

دنیای دور از دسترس نویسندگان

برای بسیاری از مردم، نویسندگان در مقایسه با دیگر چهره‌ها، آدم‌هایی دور از دسترس به نظر می‌رسند. آن‌ها برای ماه‌ها و سال‌های متمادی پشت میز‌های تحریرشان می‌نشینند، فکر می‌کنند و پشت سر هم قلم می‌زنند تا در نهایت کتابی را خلق کنند.

بیشترشان آدم‌هایی رسانه‌ای نیستند و از هیاهوی شبکه‌های مجازی دوری می‌کنند. نویسندگان برای نوشتن و خلق کردن به خلوتی مخصوص خودشان نیاز دارند و به این راحتی کسی را وارد حریم خصوصی و شخصی‌شان نمی‌کنند. دقیقاً به همین خاطر، دنیای نویسندگان برای خوانندگان کتاب‌های‌شان رازآلود به نظر می‌رسد. ما از هر چه کمتر می‌دانیم، قدرت مرموز بودنش برای‌مان بیشتر می‌شود.

موراکامی دقیقاً یکی از همین نویسندگان است؛ کمتر تن به گفتگو‌های رسانه‌ای می‌دهد و به ندرت مقابل دوربین‌های تلویزیونی حاضر می‌شود. با وجود این مقاومت و سرسختی در مقابل رسانه‌ها، او تصمیم گرفته در «حرفه رمان‌نویس» از آن قالب ناشناخته خارج شود و از زندگی و شیوه کار کردنش بگوید.

امروز همه موراکامی را به عنوان نویسنده‌ای بین‌المللی می‌شناسند که طیفی گسترده از مردم سراسر جهان، مخاطب کتاب‌هایش هستند، اما همین نویسنده موفق، تا آستانه ۳۰ سالگی تصوری از نویسندگی و نوشتن نداشت؛ اموراتش را از طریق کافه‌اش در شهر توکیو می‌گذراند و دغدغه‌هایش خیلی از جنس کتاب، قلم و کلمه نبود.

مکاشفه درونی موراکامی

اما یک روز، همه چیز به شکلی کاملاً ناگهانی، موراکامی را به سمت نویسنده شدن کشاند. او در ورزشگاه مشغول تماشای مسابقه بیسبال بود که مکاشفه‌ای در درونش رخ داد و زندگی‌اش برای همیشه تغییر کرد. موراکامی آن لحظه احساس کرد باید کاری کند و آن کار باید نوشتن باشد. او پس از پایان بازی، یک بسته کاغذ تحریر و یک خودنویس خرید و پشت میز آشپزخانه مشغول نوشتن شد.

پس از آمدن به خانه تا سپیده مشغول نوشتن می‌شد و طی شش‌هفت ماه رمان «آوای باد را بشنو» را نوشت؛ رمانی کوتاه که حکم ورود موراکامی را به دنیای نویسندگی داشت. به خاطر آن جایزه ادبی برد و باعث شد ناشران راحت‌تر به او اعتماد کنند.

ماجرای اصلی موراکامی و پدید آمدن آن حس ماجراجویی در زندگی، تازه از این نقطه شروع می‌شود. او قدم در دنیایی می‌گذارد که تا پیش از آن برایش ناشناخته بود ولی حالا باید زندگی‌اش را بر اساس آن تنظیم کند. او اگرچه توضیح می‌دهد با نویسندگی شادمان و خوشحال است، اما نویسندگی در اصل کاری سخت و ملال‌آور است.

سختی‌های نویسندگی

برخلاف تصور عامه که نویسندگی را کاری راحت که شامل نشستن پشت میز و قلم در دست گرفتن می‌دانند، موراکامی توضیح می‌دهد که نویسندگان چندین ساعت در اتاق‌شان خلوت می‌کنند، با کلمات ور می‌روند و موقعیت و امکان‌های مختلف را با دقت سبک و سنگین می‌کنند. آن‌ها بار‌ها و بار‌ها متن‌شان را بازنویسی می‌کنند و گاهی تمام روز را برای نوشتن چند جمله پشت میز می‌نشینند.

نویسندگی کاری است وقت‌گیر و خسته‌کننده! به ویژه اگر آن را به عنوان شغل و حرفه اصلی‌تان انتخاب کنید، دشواری و سختی‌هایش بیشتر هم خواهد شد. این کاری نیست که هر کسی از پس آن بربیاید و موراکامی با بهره گرفتن از تجربیات شخصی‌اش، راه و روش زیستن از طریق نویسندگی را توضیح می‌دهد.

با وجود تمام سختی‌ها، حس تراوش کلمات از درون آدمی و اعتماد به نیروی بداهه‌نویسی، نویسندگی را به کاری شیرین و هیجان‌انگیز تبدیل می‌کند. انگار نیروی خاصی در وجود فرد متجلی می‌شود تا از طریق آن کتاب یا رمانش را بنویسد. این نیروی خاص، همان چیزی است که نویسندگان را از سایر مردم جدا می‌کند.

اما نویسنده شدن و نویسنده ماندن به همین راحتی است؟ آیا هر کس بااستعدادی در نوشتن می‌تواند به عنوان نویسنده‌ای حرفه‌ای فعالیت کند و شناخته شود؟ بحث اصلی موراکامی در کتاب توجه به همین سؤالات است.

در اینجا دیگر استعداد به تنهایی راهگشا نخواهد بود و کیفیات فردی تعیین‌کننده می‌شود؛ کیفیات فردی که از سبک زندگی و اصالت شخص می‌آید. برای اصالت تعاریف مختلفی آورده شده است و شاید بتوان بهترین تعریف از آن را اینگونه آورد: «چیزی تازه، ناب و ساده که به طور اشتباه‌ناپذیری از آن شماست.»

توجه به گنجینه درونی

قدم بعدی در این راه عادت دادن خود در توجه به جزئیات است. نگریستن عمیق به آدم‌ها و حفظ کردن موقعیت‌های مختلف، موضوعی است که نه فقط در نویسندگی، بلکه در دیگر امور زندگی هم به کار همه می‌آید. تمام این اطلاعات ریز و درشت، در کشو‌های ذهن انباشته می‌شوند و هنگام نوشتن، این کشو‌ها کمک بزرگی به نویسنده می‌کنند.

به قول موراکامی «پی می‌برید گنجینه‌ای در درون دارید که منتظر است دست دراز کنید و برشان دارید و استفاده کنید. فقط باید خوب نگاه کنید.» توجه به این گنجینه درونی و غنا بخشیدن به آن با توجه و تعمق در مسائل مختلف حکم یک کلید طلایی را دارد.

همچنین نباید فراموش کرد که نوشتن یک تمرین هر روزه است. برای نویسنده‌شدن باید ممارست و پشتکار به خرج داد. حفظ کردن ثبات در مسیر نویسندگی، بسیار مهم است. اگر یک روز خیلی بنویسید و روز دیگر هیچ، کارتان زار است. اگر با سرسختی زیاد کار کنید، می‌توان بر کسر و کمبود‌ها فائق آمد. موراکامی در طول کتاب توضیح می‌دهد که سال‌ها رنج برده تا توانسته است نظم و نظامی برای نوشتن هر روزه‌اش برقرار کند و آن را برای سال‌ها طولانی ادامه دهد.

برای نوشتن یک رمان معمولاً بیش از یک سال زمان نیاز است. آیا در طول این زمان طولانی، فقط کار فکری نیاز است و احتیاجی به فعالیت جسمانی نداریم؟ نکته مهم دقیقاً همین است. موراکامی می‌گوید پس از بیدار شدن در صبح زود و پنج‌شش ساعت کار کردن تنهایی و توجه ششدانگ گذاشتن روی نویسندگی، مغز آدم جوش می‌آورد.

اهمیت فعالیت جسمانی

این مدل زندگی کردن تن و جسم آدمی را از ریخت می‌اندازد. برای همین به ورزش و فعالیت جسمانی نیاز است. موراکامی به مدت ۳۰ سال هر روز یک ساعت در هوای آزاد ورزش می‌کند و می‌دود. بدون استثنا هر روز این روتین ورزشی را انجام می‌دهد و تأثیرش را در زندگی و حرفه‌اش دیده است.

حفظ این عادت همیشگی، دستاورد مهم دیگری هم با خودش به همراه می‌آورد و آن چیزی جز «استقامت» نیست. برای فعالیت مداوم در حرفه نویسندگی، تداوم و فعالیت دائم اهمیت دارد و نکته مهم‌تر اینکه برای به دست آوردن استقامت باید از لحاظ جسمانی متناسب باشید. باید خوش‌بنیه و قوی باشید و تن‌تان را با خودتان یکدل کنید.

برای انجام کار حرفه‌ای و داشتن زندگی خوب و باکیفیت به اراده قوی نیاز است. در مسیر حرفه‌ای قدرت جسمانی و روحانی مثل دو چرخ اتومبیل باید باهم هماهنگ باشند. وقتی دو چرخ تعادل داشته باشند، اتومبیل هم خوب کار می‌کند. باید نیروی جسمانی و نیروی روحانی را چنان متعادل نگه داشت که همدیگر را تقویت کنند.

نکته مهم دیگر در رابطه با کار هنری به این برمی‌گردد که راضی کردن همه محال است. اگر نویسنده یا هنرمندی بخواهد تمام انرژی‌اش را برای راضی کردن دیگران صرف کند، در پایان از خستگی هلاک خواهد شد. هر اثر هنری بالاخره منتقدان خودش را دارد. در کل نمی‌توان همه را راضی کرد، پس هر کسی باید رضایت خودش را به دست بیاورد.

نویسنده‌ای در حد و اندازه موراکامی هم توضیح می‌دهد که در طول سال‌های فعالیتش، یک درس را به خوبی ازبر شده و آن این است که در نهایت کسی پیدا می‌شود تا از کارش بد بگوید. او هر کتاب تازه‌ای که می‌نویسد عده‌ای از مردم دوستش دارند و برخی دیگر با آن ارتباط برقرار نمی‌کنند. این کاملاً طبیعی است. در چنین شرایطی هدف لذت‌بردن از کاری است که انجام می‌دهیم و باید در وهله نخست رضایت خودمان کسب شود.