نگاهی به نحوۀ تدریس ادبیات معاصر ترکی در دانشگاه‌های ترکیه

زبان و ادبیات ترکی رشته‌ای است که در ۷۱ شهر ترکیه و در ۹۷ دانشگاه این کشور تدریس می‌شود. سالانه نزدیک به یازده هزار دانشجو این رشته را به‌خاطر علاقۀ خود به ادبیات ترک و انسی که با آثار نویسندگانی مانند یاشار کمال، اورهان پاموک و الیف شفق دارند، انتخاب می‌کنند، اما پس از ورود به دانشگاه، با شوکی بزرگ مواجه می‌شوند، زیرا پس از آشنایی با برنامۀ درسی خود، درمی‌یابند که در اصل باید زبان ترکی عثمانی، زبان فارسی و عربی بخوانند، زبان تُرکی اُیغوری، جغتایی و خط اورخون را یاد بگیرند و اصلاً خبری از رمان‌هایی که تا به حال خوانده‌اند نیست. دانشجویانی که به امید آشنایی با ادبیات کشورشان وارد این رشته می‌شوند، در عرض کمتر از سه ماه، باید فارسی بیاموزند و از ماه دوم، تازه متونی را نیز ترجمه کنند. دلخوشی سال‌اولی‌های این رشته جست‌وجوی مشابهت‌های میان ادبیات ترک و ادبیات فارسی، عربی، فرانسه، ارمنی و آلمانی در کلاس‌های ادبیات تطبیقی است.

برای توضیح بیشتر مسئله، شایسته است به وضعیت یکی از دوستان در دانشگاه اشاره کنم. این دوست در دوران مدرسه، رمان‌های اورهان پاموک را مطالعه کرده و در کودکی به کلاس‌های آموزش قرآن رفته بود. به همین دلیل، با این تفکر که «ادبیات مدرن را که خوانده‌ام، الفبای عربی را هم که در کلاس‌های قرآن یاد گرفته‌ام، پس مشکلی در یادگیری زبان عثمانی نخواهم داشت»، این رشته را برای تحصیل دانشگاهی خود انتخاب کرد. نخستین درس وی در دانشگاه، زبان عثمانی بود و اولین سؤال استاد اینکه چه کسانی الفبای عربی و خود این زبان را در کلاس‌های قرآن یاد گرفته‌اند؟ به گفتۀ دوستم، بیشتر از نیمی از اعضای کلاس دست خود را با اعتمادبه‌نفس، بالا بردند. اما استاد خطاب به دانشجویان حاضر گفت: یا هرچه یاد گرفته‌اید فراموش کنید یا از کلاس خارج شوید. همین استاد ارجمند نصیحت دیگری نیز به دانشجویانش می‌کرد و آن این بود که اگر به زبان علاقه دارید که هیچ، اما اگر به امید خواندن ادبیات آمده‌اید، همین حالا انصراف دهید. شوخی رایجی میان فارغ‌التحصیلان رشتۀ ادبیات ترکی است که می‌گویند مهم‌ترین چیزی که به ما در دانشگاه یاد دادند، این است که «نی را نمی‌زنند، فوتش می‌کنند.»

ادبیاتی که در دانشگاه‌های ترکیه تدریس می‌شود می‌توان در دو بخش کلی جای داد: «تاریخ ادبیات» و «ادبیات تحلیلی». ادبیات تحلیلی که به نوعی ستون فقرات این رشته را تشکیل می‌دهد، به آموزش عروض عربی، آرایه‌های ادبی، تعریف ادبیات، ویژگی‌های متون ادبی و به‌طور کلی، شناخت ادبیات کلاسیک و ادبیات عرفانی ترک می‌پردازد. تاریخ ادبیات نیز همان‌طور که از نامش مشخص است، به گذشتۀ غنی ادبیات ترکی اشاره می‌کند. ادبیات ترکی (نه ترکیه) قدمتی ۱۵۰۰ساله دارد که شناخت آن، مستلزم دانستن زبان فارسی، عربی، ترکی، عثمانی و لهجه‌های مختلف آن است که آن نیز به شناخت بعضی زبان‌های بعضاً منقرض‌شده و آگاهی از علم زبان‌شناسی، ریشه‌شناسی و… که در چهار سال تحصیل رشتۀ زبان و ادبیات ترکی باید به‌صورت سریالی خوانده شود، می‌انجامد.

می‌توان زمان تولد ادبیات معاصر ترکیه را دورۀ تنظیمات (میانۀ سدۀ هجدهم میلادی) دانست. آغاز ادبیات جدید ترکیه مصادف است با دورۀ ضعف امپراتوری عثمانی. از آن رو که در کشورهای جهان سوم، نزاع تئوری‌ها برای یافتن الگویی نجات‌بخش و نیل به توسعه همیشه ادامه دارد، ادبیات ترک نیز در آن سال‌ها، چاره را در تقلید از ادبیات غرب، خاصه فرانسه دید. پس از تنظیمات، یعنی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، دوره‌ای جدید در ادبیات ترکیه با مجلۀ «ثروت فنون» آغاز گردید که به همین نام نیز شناخته می‌شود. در این دوره، کلمات فارسی و عربی موجود در زبان عثمانی، جای خود را به کلمات و اصطلاحات فرانسوی دادند و روشن‌فکران به تقلید از ادبیات فرانسه، آثاری نه چندان نیرومند، اما در دورۀ خود انقلابی را خلق کردند. رمان «عشق ممنوع» خالد یا «اوشاکلی گیل»، آثار احمد راسم و حسن رحمی گورپنار، نمونه‌ای از این سبک ادبی هستند که به‌عنوان ادبیات معاصر ترکیه در دانشگاه‌های این کشور تدریس می‌شوند.

دروسی که به سبک‌های ادبی و روند مدرن شدن ادبیات ترکیه می‌پردازد، بیشتر به‌جای تمرکز بر محتوای آثار نویسندگان، آن‌ها را از منظر علوم اجتماعی و سیاسی که دلیل خلق چنین آثاری بوده‌اند، بررسی می‌کنند. البته نباید این نکته را نیز فراموش کرد که در همۀ کشورهای دنیا، این خود دانشجویان و علاقه‌مندان به ادبیات هستند که باید به دنبال مطالعۀ آثار بروند، اما در کشوری مانند ترکیه که براساس آخرین گزارش منتشرشده در خبرگزاری جهان این کشور، میانگین مطالعۀ مردم روزانه دوازده ثانیه است و به‌طور میانگین ترک‌ها خواندن یک رمان را در ده سال به پایان می‌رسانند، نگرش به تاریخ سیاسی، اجتماعی و حتی ساختار زبان‌شناسی آثار ادبی، ضعف آموزشی این کشور به حساب می‌آید.

ادبیات ترکیه در اوایل قرن بیستم، با یک مشکل بزرگ دیگر مواجه شد و آن سیاست‌زدگی ادبیات بود. تشکیل جمهوری ترکیه و تغییر الفبای این کشور از عربی به لاتین، که به فرمان آتاتورک در سال ۱۹۲۸ میلادی صورت گرفت، پیامدهای گرانی برای ادبیات ترکیه داشت. نمونۀ واضح این سیاست‌زدگی ادبی را می‌توان در مورد جناب شهاب‌الدین دید. جناب شهاب‌الدین یکی از پایه‌گذاران مکتب ثروت فنون بود و به سبب آشنایی‌اش با ادبیات فرانسه، یکی از رواج‌دهندگان نگرش «هنر برای هنر» در ترکیه بود. وی که به انحطاط امپراتوری عثمانی باور نداشت، از آتاتورک و یارانش در جنگ‌های استقلال ترکیه حمایت نکرده و به تبعید فرستاده شد و در آنجا، دست از شعر و ادبیات شست. همین سیاست‌زدگی در ادبیات مدرن ترکیه را می‌توان در برخورد با ناظم حکمت و بسیاری دیگر، که به‌نوعی ادبیات چپ ترکیه را تشکیل می‌دادند، دید. این موضوعات نیز آن‌چنان‌که باید، در دانشگاه‌ها و برای دانشجویان ادبیات بازگو نمی‌شود.

همان‌طور که اشاره شد، الفبای لاتین قدمتی کمی بیشتر از هشتاد سال در ترکیه دارد و طبیعتاً این تغییر رسم‌الخط، دگرگونی بزرگی در زبان و ادبیات را با خود به‌همراه داشت. برنارد لوئیس که آثار بسیار مهمی پیرامون خاورمیانه، خاصه ترکیه دارد، می‌نویسد: «درست است که ترکی شامل لغات اتخاذشدۀ بسیاری از فارسی و عربی است، ولی ساختار آن با هر دو زبان کاملاً تفاوت دارد و دامنۀ اشکال و صداهای آن، چنان وسیع است که رسم‌الخط عربی قادر به رساندن مفهوم آن نیست… علاوه بر این، پیش از دوران جمهوریت، خود زبان هم ثقیل شده و ترکی عثمانی به زبانی مبدل شده بود سرشار از عبارات طولانی، ترکیبات و حرافی‌های پیچیده که در آن آب باریکی از معنا در جنگل بی‌نشانی از کلمات گم می‌شد و بدین طریق، در دوران جمهوریت، خط و زبان عثمانی به‌عنوان رسانه‌ای برای اشاعۀ فرهنگ نو یا وسیله‌ای برای توسعۀ دانش و افکار جدید، ناتوان شناخته شد. از این رو، تغییر الفبا و تصفیۀ زبان ترکی از عناصر فارسی و عربی (و نه اروپایی)، در دستور کار بانیان جمهوری ترکیۀ مدرن قرار گرفت.» حال با این اوصاف، در دانشگاه‌های ترکیه آثاری به‌عنوان نمونه‌های ادبیات مدرن ترکیه تدریس می‌شود که بعضاً صد سال پیش و با رسم‌الخط قدیمی نوشته شده‌اند.

اما بعضی دانشجویان به خیال انتخاب گرایش «ادبیات معاصر ترکیه» در رشتۀ فوق‌لیسانس و سرانجام پیدا کردن سعادت خواندن ادبیات به‌روزتر ترکیه، این رشته را ادامه می‌دهند. من در این خصوص، تنها به ذکر عناوین نوزده واحد ترجیحی که دانشجویان می‌توانند آن را انتخاب کنند، بسنده می‌کنم: «متون تخصصی دورۀ تنظیمات (۱۹۰۸-۱۸۶۰)»، «جایگاه زن در ادبیات ترکیه»، «تحلیل رمان»، «زبان فرانسه»، «جامعه‌شناسی ادبیات ترکیه»، «بیانیه‌های شعر مدرن ترکیه»، «نماهایی از شعر مدرن ترکیه»، «تئاتر و تاریخ»، «تاریخ در دوران جمهوریت»، «شرح‌حال‌نویسی در ادبیات ترکیه»، «طنز در ادبیات جدید ترکیه»، «ترجمه و ساده‌سازی متون»، «شخصیت‌های برجستۀ ادبیات معاصر ترکیه»، «شعر منثور و متون منظوم در ادبیات جدید ترکیه»، «داستان‌نویسی در ادبیات ترکیه (۱۹۲۳-۱۸۷۰)»، «سبک‌های بیان»، «رمان‌های تاریخی در ادبیات ترکیه» و سر آخر «رمان‌های مدرن در جغرافیای ترک» (دقت کنید که جغرافیای ترک، نه کشور ترکیه).

همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، در هیچ‌یک از دروس، اشاره‌ای اختصاصی به ادبیات مدرن ترک در دو سه دهۀ گذشته، که شاید بتوان این برهه را دوران طلایی ادبیات ترک معرفی کرد، نشده است. ترکیه در تاریخ ادبیات مدرن خود، دو افتخار جهانی دارد. یکی یاشار کمال که نخستین ترک بود که توانست نامزد دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شود و دیگری اورهان پاموک که توانست این جایزه را در سال ۲۰۰۶ میلادی دریافت کند. در سال ۱۹۹۸ میلادی، روزنامۀ «گاردین» کاریکاتوری از اورهان پاموک چاپ کرد که در آن، پاموک با فینه‌ای بر سر، مشغول نوشتن کتاب بود. این کاریکاتور کاملاً گواه حال این نویسندۀ نوبلیست ترک بود؛ یعنی «از اینجا رانده و از آنجا مانده.» بسیاری از منتقدان داخلی، دیدی نسبتاً مشابه به اورهان پاموک، یاشار کمال، الیف شفق و زلفی لیوانلی که جزء مهم‌ترین نویسندگان در قید حیات ترکیه هستند، دارند و آن‌ها را به غرب‌زدگی متهم می‌کنند. در این خصوص، تنها کافی است یادآور شوم الیف شفق در سال ۲۰۰۶ برای نوشتن رمان «حرام‌زادۀ استانبول»، از سوی دادگاه‌های ترکیه به جرم «اهانت به ترک بودن»، متهم شناخته شد. یاشار کمال نیز برای دفاع از حقوق کردها و انتقاد از سیاست حاکمان ترکیه در آثارش، ارجی که باید را نمی‌بیند. مسعود پارلاک، رئیس وقت دانشگاه استانبول، هنگامی که در سال ۲۰۰۶ میلادی از اورهان پاموک برای تدریس در دانشگاه هاروارد آمریکا دعوت شد، در مصاحبه‌ای با یکی از روزنامه‌ها گفته بود: «نویسندگانی مانند یاشار کمال و اورهان پاموک، که به دستاوردهای جمهوری ما پایبند نیستند، اجازۀ تدریس در دانشگاه من را ندارند.»

همچنین در سال ۲۰۱۲ میلادی، که بحث ویراستاری کتبی که در دانشگاه ادبیات ترکیه تدریس می‌شود، توسط اورهان پاموک مطرح شد، پروفسور دکتر داود آیدین، رئیس دانشگاه آناتولی، با بیان مخالفت خود با این موضوع عنوان کرد: «نویسنده‌ای که در هر فرصت بیان می‌کند که ترک‌ها یک‌ونیم میلیون ارمنی و سی هزار ترک کشته‌اند، صلاحیت ویراستاری کتب دانشگاهی را ندارد.» البته آثار اورهان پاموک در بخش ادبیات عمومی و آثار یاشار کمال در بخش زبان و ادبیات، مورد بررسی و مطالعه قرار می‌گیرند و بحث در مورد این دو نویسنده، کمی به استاد و نگرش شخصی وی بستگی دارد. اما به‌طور کلی، در دانشگاه‌های ترکیه، نگاه خاصی بر رشتۀ ادبیات ترکیه حاکم است. در این زمینه، قانونی نانوشته وجود دارد و آن این است: «لزومی ندارد که حتماً آثار نویسندگانی که در قید حیات هستند، در کلاس‌های درس دانشگاه مورد بحث قرار گیرد، زیرا تنها آثاری ارزش بحث و بررسی دارند که تأثیری در تاریخ ادبیات این کشور گذاشته باشند. برای مشخص شدن این تأثیر یا داوری برای ویژگی‌های زبانی اثر یا نویسنده، باید آن نویسنده دیگر در قید حیات نباشد یا نویسندگی را رها کرده باشد. [چرا که] در غیر این صورت، ممکن است سبک نویسنده‌اش تغییر [کند] یا در آینده، اثری فاخرتر بیافریند و درک شعر و ادبیات مدرن، کار سختی نبوده و ادبیات کلاسیک و متون کهن است که نیاز به تدریس و آموزش دارد.»

شاید بعد از این همه توصیف، بخواهید بدانید که دستاورد دانشجویان فارغ‌التحصیل رشتۀ زبان و ادبیات ترکی، اگر معلم یا زبان‌شناس نشوند، چه می‌شود:

– آن‌ها دیگر هرگز نمی‌توانند با لذت یک رمان بخوانند، زیرا تنها کاستی و نواقص اثر را می‌بینند.

– آن‌ها پایان تمام سریال‌های تلویزیونی که از روی یک رمان کلاسیک برداشته شده را می‌دانند.

– فارغ‌التحصیلان در حل جدول به‌خصوص معادل‌های عثمانی به ترکی، موفق‌تر از دیگر ترک‌ها عمل می‌کنند.

– و البته آن‌ها می‌دانند که «نی را نمی‌زنند، بلکه فوتش می‌کنند.»

میراندا میناس: روزنامه‌نگار و مترجم. میناس دانش‌آموختۀ رشتۀ زبان و ادبیات ترکی در دانشگاه اولوداغ بورسا ترکیه است. از وی ترجمۀ کتاب «برای عاشق شدن دیر است، برای مردن زود: گزیدۀ شعر مدرن ترکیه» با همکاری آیدین روشن، منتشر شده است.