اژدر انگشتری درباره این سهگانه به ایبنا میگوید: «از این سه رمان به سهگانه «شکست» در ادبیات آلمان یاد میشود. رمان «مرگ در رم» قسمت دوم این سهگانه همانطور که از نام آن برمیآید، در ایتالیا میگذرد و درباره شهری است که به محل تجمع بازماندههای جنگ تبدیل میشود؛ چه کسانی که در جنگ شرکت داشتند و چه کسانی که در مسند قدرت بودند. این رمان فضایی را میسازد که در آن ستمگر و ستمدیده با هم روبهرو میشوند و قصهای را روایت میکند که عنصر اصلی در آن آیرونی است و طنز سیاه و تلخی در آن شکل میگیرد.»
رمان «گلخانه» که قسمت سوم این سهگانه است در بن میگذرد؛ شهری که به پایتخت سیاسی آلمان معروف است. شخصیت اصلی این رمان شاعری است که از حرفه هنری خود دست میکشد و نماینده مجلس میشود. قصه حول مناسبات سیاسی احزاب آلمان میگذرد و فسادهای اخلاقی سیاسی این احزاب برای خواننده عیان میشود.
رمان «کبوتران روی چمن» بعد از اصلاحات پولی نوشته شد، وقتی معجزه اقتصادی آلمان در بخش غربی سربرآورد، وقتی اولین سینماهای جدید، اولین کاخهای جدید شرکتهای بیمه بر ویرانهها و دکانهای موقتی سایه انداختند.
در بخش آغازین این رمان میخوانیم:
«… مردم نگرانیهایشان را نمیخواستند، وحشتشان را نمیخواستند، زندگی روزمرهشان را نمیخواستند، نمیخواستند بازتابی از فلاکتشان را ببینند… همه نورافکنها روشن شدند. نشانها زیر نور هزاران لامپ شمعی برق زدند. بت ژست گرفت. از آرشیدوک، تولید معظم سینمای آلمان فیلم گرفتند.»
این رمان در سال 1951 میگذرد، زمانی که در آن تصمیمهایی گرفته شد که امروز نیز شالوده سیاستهای ابرقدرتهاست. ایالات متحده تصمیم گرفته بود از بمب اتم استفاده کند و صلح جهانی را با تهدید به استفاده مجدد از آن بنا کرد. بر مبارزه با فاشیسم و برقراری دموکراسی متمرکز شده بود و بهترین شیوه مقابله با تهدید کمونیسم، تقویت اروپای غربی به لحاظ اقتصادی قوی و به لحاظ سیاسی باثبات همین بود که آلمان را نیز شامل میشد. در صفحات آغازین این رمان کوپن هوشمندانه فضای حاصل از این تصمیمگیریها را به رشته تحریر درآورده است:
«هواپیماها بر فراز شهر بودند، پرندگان بدشگون. هیاهوی موتورها رعد بود، تگرگ بود، توفان بود… روزنامهها چه مینوشتند؟ جنگ بر سر نفت، تشدید اختلاف، عزم ملی، نفت بومیان، ناوگان بدون نفت، سربازان از دکلهای حفاری حفاظت میکنند، محمدرضا شاه ازدواج میکند، دسیسهها دوروبر تختطاووس، روسها در پشت پرده، ناوهای هواپیمابر در خلیجفارس. نفت هواپیماها را در آسمان نگه میداشت…»
انگشتری، مترجم این رمان درباره ماجرایی که در آن میگذرد میگوید: «این رمان قصه سرراستی ندارد و نمیتوان گفت شخصیتها در آن به طورمثال از نقطه آ به ب میرسند. این قصه درباره 9 کاراکتر آمریکایی و 9 کاراکتر آلمانی است. این کاراکترها در موازی با هم روایت میشوند و هر یک مابهازایی دارند. درواقع خواننده با مقایسه این کاراکترها به شناخت عمیقی از آن ها میرسد. این قصه در یک روز میگذرد. این کاراکترها به موازات هم روزشان را شروع میکنند. در برخی جاها از کنار هم میگذرند و در برخی جاها به هم برمیخورند و مسیر یکدیگر را قطع میکنند. مونولوگهای درونی و ذهنی آنها به شناخت بیشترشان به لحاظ روحی و وضعیت اجتماعی کمک میکند و خواننده در زمانی کمتر از 24 ساعتی که در رمان میگذرد، به شناخت مناسبی از شرایط سیاسی و اجتماعی آلمان در آن دوران میرسد.»
این رمان سراسر تصویر است. کوپن با استفاده از فضاسازیهای عمیقش فضایی را پیش چشم خواننده ترسیم میکند تا بدون خواندن تاریخ بتواند همراه با تخیل و داستانگویی نویسنده به بخش مهمی از آن دست یابد. کوپن در این راستا تصاویر و تداعیهایی از کتاب مقدس ترسیم میکند و گریزهایی به افسانههای مسیحی، اسطورههای یونانی و ژرمنی، قصههای پریان، شاعران فارسی، حماسههای سنسکریت، شاعران فارسی و … میزند اما هدف کوپن در این میان خودنمایی نیست او خوانندگان آلمانی را دعوت میکند به کاوش انتقادی در تمامی وجوه فرهنگ گذشته تا صدماتی که از حکومت فاشیسم دیدهاند به نحوی جبران شود:
«کشیش از هشیاریاش رنج میبرد. نجوای موشهای نمازگزار مثل ریک رویش میریخت. ریگ گور، نه ریک مزار مقدس، ریگ بیابان، نیایش در بیابان، موعظه در بیابان، مریم مقدس شفیعمان شو. موشها روی سینه خود صلیب کشیدند.»
عنوان این رمان برگرفته از نمایشنامهای به قلم گرترود استاین است با نام «چهار قدیس در سه پرده» کوپن با مرثیه استاین، «کبوتران روی چمن، افسوس» سوگوار جامعه است و نه محکومکننده آن. کوپن در این اثر در پی آشکار کردن زخمهای عمیقی است که جنگ بر سر ساختمانهای شهر و زندگی و هویت ساکنان آن نهاده است.
اژدر انگشتری درباره وضعیت ترجمه آثار این نویسنده شاخص آلمانیزبان در ایران میگوید: «از این نویسنده تا به حال مطلقا اثری ترجمه نشده است و این اولین رمانی است که از این نویسنده به فارسی برگردانده میشود. آشنایی من با کوپن به کتابی برمیگردد به نام « آشنایی با ده نویسنده آلمانی زبان» از انتشارات دشتستان. در این کتاب مصاحبههایی با این ده نویسنده وجود داشت. من از پاسخ های این نویسندگان با این نویسنده احساس نزدیکی کردم و به دوستی سفارش دادم تا دو کتاب «مرگ در رم» و «کبوتران روی چمن» را از آلمان بخرند و برایم پست کنند. در سال 87 تا 88 ترجمه خام «کبوتران روی چمن» آماده بود اما به دلایل مشکلات انتشار آن به درازا کشید تا اینکه اخیرا به عنوان اولین کار داستانی انتشارات بیدگل منتشر شد.»
کوپن از سوی بسیاری از منتقدان و نویسندگان مطرح جهان تحسین شده است. گونتر گراس که از آلفرد دوبلین با عنوان معلم خود یاد میکند، در مصاحبهای گفته بود که کوپن یکی از دو نویسندهای است که پیش از او از دوبلین آموختهاند و در عین حال که در ترکیبکردن نوآوریهای فرمی با تعهد بیقیدوشرط اخلاقی با دوبلین اشتراک داشتهاند، به لحن متمایز خود دست یافتهاند.
کوپن در این رمان هر آنچه را میبیند با حساسیت گزنده خود ترسیم میکند و در این راه شجاعانه عمل میکند. این نویسنده در مقدمهای که بر چاپ دوم رمان «کبوتران روی چمن» آورده است مینویسد:
«زندگی در قلب من از صافی میگذرد تا عصارهای ناپیدا و انباشته از زهر و نوشدارو بیرون کشد.»
رمان «کبوتران روی چمن» نوشته ولفگانگ کوپن با ترجمه اژدر انگشتری در 446 صفحه و 1000 نسخه به قیمت 38000 تومان از سوی انتشارات بیدگل منتشر شده است.