از هنرهای هفتگانه است؛ هنرهای جهانی که جمله اهالی فن آن را به زیور تایید، آراستهاند؛ تئاتر؛ هنری که نفسبهنفس مخاطب میدهد و چشمدرچشم آنها، داستانی را بازنمایی میکند. ریشه در آیینها دارد؛ در سنت و جشنهای مذهبی؛ گاهی از حماسه میگوید و گاهی از داستان زندگی مردمان کوچه و بازار. داستان تئاتر دفاع مقدس هم همین است مانند داستان خود تئاتر. داستانی است که از دل دفاع برآمده است. مانند همان داستانی که حاج کاظم آژانس شیشهای روایت میکند: «میدونم بد موقعی برای قصه شنیدنه، ولی من، میخوام براتون یه قصه بگم، وقت زیادی ازتون نمیگیرم…؛ یکی بود یکی نبود، یه شهری بود خوش قد و بالا، آدمایی داشت محکم و قرص؛ ایام، ایام جشن بود؛ جشن غیرت، همه تو اوج شادی بودن که یهو یه غول به این شهر حمله کرد. اون غول، غول گشنهای بود که میخواست کلی ازین شهرو ببلعه، همه نگران شدن، حرف افتاد با این غول چیکار کنیم؛ ما خمار جشنیم، بهتره سخت نگیریم… اما پیر مراد جمع گفت: باید تازه نفسا برن به جنگ، قرعه به نام جوونا افتاد، جوونایی که دوره کُرکُریشون بود رفتن به جنگ غول… غول، غول عجیبی بود؛ یه پاشو میزدی، دو تا پا اضافه میکرد؛ دستاشو قطع میکردی، چندتا سر اضافه میشد، خلاصه چه دردسر، بالاخره دست و پای آقا غوله رو قطع کردن و خسته و زخمی برگشتن به شهرشون که دیدن پیرشون سفر کرده… یکی از پیر جوونای زخم چشیده جاشو گرفته، اما یه اتفاق افتاده بـود؛ بعضیا، این جوونا رو یه طوری نگاشون میکردن که انگار، غریـبه میبینن، شایدم حق داشتن؛ آخه این جوونا، مدتها دور ازین شهر با غول جنگیده بودن، جنگیدن با غول، آدابی داشت که اونا بهش خو کرده بودن؛ دستوپنجه نرمکردن با غول، زلالشون کرده بود؛ شده بودن عینهو اصحاب کهف، دیگه پولشون قیمت نداشت… اونایی که تونستن، خزیدن تو غار دلشون و اونایی که نتونستن، مجبور به معامله شدن… من شما رو نمیشناسم، اما اگه مثل ما فارسی حرف میزنین، پس معنی این غیرتو میفهمین؛ این غیرت داره خشک میشه، شاهرگ این غیرت… کمک کنید نذاریم این اتفاق بیفته… من برای صبرتون یه یا علی میخوام، همین»! تئاتر دفاع مقدس هم همین داستان را روایت میکند. داستان جنگیدن با غول بیشاخ و دمی که «غول عجیبی بود» حالا هر کس به روایت خود. در این میان کارگردانهایی بودهاند که روایت این داستان را تا آنجا که توانستهاند، عینیتر و واقعیتر یا حماسیتر و دلاورانهتر، بر صحنه بردهاند. کارگردانانی که قصهای شبیه آنچه دیدهایم و بارها شنیدهایم را نقش زدهاند.
نیما دهقان هم کارگردان، هم منتقد
در میان جوانان تئاتر دفاع مقدس، چهرههای فراوانی حضور دارند.، یکی از آنها نیما دهقان است. نیمادهقان در تهران متولد شده است. در سال ٧۵٣١، او را بیشتر بهعنوان یک کارگردان میشناسند، هر چند در فعالیتهایش، نمونههایی چون تهیهکنندهگی در تلویزیون، پژوهشگری در زمینه نمایش، نقدنویسی و نویسندگی نمایشنامه و کارگردانی تلویزیون در زمینه تلهتئاتر دیده میشود. او چند کار مشترک در زمینه کارگردانی با حمیدرضا آذرنگ دارد. دهقان عضوی از گروه تئاتر تجربه است. نیما دهقان در کسوت روزنامهنگار هم حضور داشته و در روزنامههای همشهری جوان، رسالت، جوان، جامجم و مجلاتی چون سروش، صحنه و نمایش، آثاری از خود به چاپ رسانده که بیشتر نقد و پژوهشهایی در زمینه نمایش است. برخی از کارشناسان و منتقدان تئاتر، مهمترین آثار او را کارگردانی نمایشهای «خنکای ختم خاطره»، «ترن» و «دو متر در دو متر جنگ» میدانند. دهقان در سال ٨٨٣١ برای کارگردانی نمایش «خنکای ختم خاطره» جایزه برترین نمایش بخش بینالملل جشنواره تئاتر فجر را به خود اختصاص داد و علاوه بر آن، پنج جایزه دیگر ازجمله بهترین کارگردانی در جشنوارههای مختلف را به دست آورد. او در رشته نمایش در گرایش ادبیات نمایشی تحصیل کرده است. کارنامه دهقان بیشتر بر کارگردانی تمرکز دارد. کارگردانی که البته، هم آثار مربوط به دفاع مقدس را در خود جای داده و هم آثاری غیر از آن را. «جان گز» مربوط به شهدای غواص، «شیش و هشت»، «ترن» (داستان تدفین شش شهید گمنام)، «خاموشی دریا»، «خنکای ختم خاطره»، «مادر مانده»، «کادانس»، «دو متر در دو متر جنگ»، «کانال کمیل»، «لوله»، «آنفلوآنزای خوکی»، «کفتر به توان ۲»، «پرومته در زنجیر»، «عروس طوقی» و «شاعر» آثاری است که دهقان کارگردانی کرده و در یکی دو مورد هم بهعنوان کارگردان مشترک حاضر بوده است. او نمایش«ملاقات شبانه» را نویسندگی و کارگردانی کرده و کارگردانی برنامه تلویزیونی «مجله تئاتر» را هم در کارنامه دارد. دهقان، سه تلهتئاتر «سکوت»، «دغدغههای پرچین چهار زبر و راز و رمزهای دور و دراز نیمه شب» و «مرگ در ساعت مرغابی» را هم ساخته است. از جوایزی که دهقان کسب کرده میتوان به جایزه اول نویسندگی و کارگردانی برای نمایش ملاقات شبانه از پنجمین جشنواره نمایشهای کوتاه دانشگاه تهران، جایزه دوم کارگردانی برای نمایش عروس طوقی از دومین جشنواره سراسری کانونهای نمایشی، جایزه سوم کارگردانی برای نمایش کانال کمیل از پنجمین جشنواره سراسری تئاتر میثاق، جایزه بهترین اثر برگزیده برای نمایش مادر مانده از بیستوهفتمین جشنواره تئاتر فجر و جایزه بهترین اثر برگزیده و کارگردانی برای نمایش خنکای ختم خاطره از بیستوهشتمین جشنواره تئاتر فجر را نام برد. حضور در جشنوارههای بینالمللی پارما ایتالیا، فرایبورگ آلمان، هانوی ویتنام و روهر آلمان از دیگر موارد مطرح در کارنامه دهقان است. اگر بنا باشد تفسیری کلی از کارهای ارایه شده از سوی نیما دهقان در نمایش های مرتبط با جنگش ارایه شود می توان گفت او درصدد آن است که کارهایش فضای جدیدی خارج از کلیشههای دفاع مقدس را تجربه کنند و بتواند الگوی جدیدی در متن و اجرا ارایه دهد. او معتقد با در نظر گرفتن الزامات زندگی امروز، هنرمندان فعال در حوزه نمایش که علاقه مند به کار کردن در مورد مفهوم جنگ هستند باید شهدای جنگ تحمیلی را به روز کنند. خودش در جایی گفته: «تصویری که از شهید ارایه میدهیم مال سال٧۶ است. میخواهیم تصویر سال ١٩ را ارایه بدهیم تا تماشاگر درکش کند و دوستش داشته باشد.» اما خودش هم میداند که این به روز کردن کار دشواری است و حساسیتهای بسیاری در این زمینه ها وجود دارد. به نظر او اصولا تئاتر یک ریسک است و هر هنرمندی ریسک میکند. من تصویری را که دوست دارم ارایه میدهم و مطمئنم اگر من و گروهم آن را دوست داشته باشیم، حتما تماشاگر هم آن را دوست خواهد داشت.
حمیدرضا آذرنگ کارگردانی که در جنوب رشد کرد
زاده ١۵٣١ در تهران است؛ نمایشنامه نوشته و کارگردانی کرده و عضو هیأتمدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر است. بازیگر تئاتر بوده و در سینما هم نقش داشته؛ اینها معرفی حمیدرضا آذرنگ است. آذرنگ حالا پس از سالها فعالیت، در تئاتر دفاع مقدس چهرهای از خود به جا گذاشته و در این زمینه، از او به نیکی یاد میشود. او بازی کرده و خوش درخشیده و در چند واقعه مهم تئاتری، هیأت داوران را هم با خود همراه کرده است. در جشن خانه سینما (در سال ٣٩٣١ بهعنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در فیلم ملکه) جایزه گرفت اما طی این سالها، در تئاتر متمرکز بوده و پنج جایزه از جشنواره تئاتر فجر را به خود اختصاص داد، هم برای بازیگری، هم برای نویسندگی و هم برای کارگردانی. او در جشنوارههای داخلی و خارجی تئاتر، غیر از جشنواره فجر هم حایز رتبه بوده است.
از پنج جایزهای که در جشنواره تئاتر فجر دشت کرده، دو جایزه برای بازیگری (بازی در نمایشهای خون رقصه ٠٩٣١ و چهار حکایت از چندین حکایت رحمان ٣٨٣١)، سه جایزه برای بهترین نویسندگی (برای نگارش نمایشنامههای «خنکای ختم خاطره» ٨٨٣١، «دو لیتر در دو لیتر صلح» ٠٩٣١ و «خیال روی خطوط موازی» ۵٨٣١) و یک لوحتقدیر را برای نگارش نمایشنامه «ترن» درسال ١٩٣١ از آن خود کرده است. نمایش «روزی روزگاری آبادان» نوشته و کارگردانی او در جشنواره تئاتر فجر سال ۴٨٣١ با تقدیر ویژه هیأت داوران مواجه شد.
آذرنگ، برای نگارش نمایشنامه «مادر مانده» در جشن اردیبهشت تئاتر ایران درسال ۸۸ بهعنوان نویسنده برتر انتخاب شد. در هفتمین جشن بازیگر تئاتر برای بازی در نمایشهای «اهل قبور» و «خنکای ختم خاطره» عنوان برترین بازیگر مرد تئاتر سال را از آن خود کرد. او خود را رشدیافته جنوب میداند و سالهای زندگی در این خطه را سالهای رشد و بالندگی خوانده است.
کارنامه آذرنگ در تئاتر شامل نویسندگی، کارگردانی و بازیگری است. سیاهه کارهای او طولانی و گاهی موثر است. آذرنگ در نمایشنامههای «خیال روی خطوط موازی، «آخرین مروارید»، «این کدام پنجشنبه است»، «روزی روزگاری آبادان»، «مادر مانده»، «زری بانو»، «رعنا»، «دو متر در دو متر جنگ»، «در قاب ماه»، «خنکای ختم خاطره» و «دو لیتر در دو لیتر صلح»، «ترن» بهعنوان نویسنده، در «آخرین مروارید»، «این کدام پنجشنبه است»، «روزی روزگاری آبادان»، «خیال روی خطوط موازی»، «عدالتخانه»، «مادر مانده»، «زری بانو» و «دو لیتر در دو لیتر صلح» و «هتلیها» بهعنوان کارگردان یا کارگردان مشترک و در نمایشنامههای «طلحک بازی»، «عروسکی مثل مترسک»، «هزاردستان»، «چهار حکایت از چندین حکایت رحمان»، «سراب»، «تکیه ملت»، «بیداری در نورنبرگ»، «آیا تا به حال عاشق بودهای روژانو»، «امشب دیگر مهرههای پشتم نیلبک میزنند»، «تهران پرندک»، «خنکای ختم خاطره»، «بازیسازان اندرونی»، «مسافران مرو»، «زیر درخت آلبالو»، «اهل قبور»، «مرگ فروشنده»، «هتلیها» و «در خواب دیگران کسوف» بهعنوان بازیگر حضور داشته است.
حمیدرضا آذرنگ در نمایش «دو لیتر در دو لیتر صلح» که یکی از نمایش های مرتبط با جنگ و روزهای پس از آن بود، به معضلات و فشارهای روحی و روانی که جنگ میتواند بر انسانهای درگیر این رویداد وارد کند، پرداخت و با بررسی شرایط صلح و ارتباط برقرار کردن آدمهای درگیر جنگ با مقوله ای به نام صلح، نمایش «دو لیتر در دو لیتر صلح» را با فرمی فانتزی و طنازانه نوشت و کارگردانی کرد. آذرنگ در این نمایش به شیوه فانتزی مسأله جنگ و صلح را مطرح می کند. حالا بعد از ۵٢ سال بعد از پایان جنگ ایران و عراق، مخاطب با مفاهیم دیگری رو به رو می شود که حکایت از صلح و جنگ درونی
انسان ها دارند.
نادر برهانی مرند از« تولد» تا« مرگ فروشنده»
نادر برهانی مرند، این روزها تئاتر «سردار» را روی صحنه دارد. تئاتری که قصه سرداری را روایت میکند که در بیمارستانی در شهر مشهد و در مجاورت حرم امام رضا (ع) در کما به سر میبرد. قصه نمایش در اتاق بیمارستان روایت میشود و مخاطب با فضای ذهنی این سردار همراه میشود. این تئاتر همزمان با گرامیداشت هفته دفاع مقدس بر روی صحنه رفته است. او آثار متعددی در زمینه دفاع مقدس دارد و روایتی قابل پذیرش برای مخاطبان خود ارایه میکند. خودش میگوید این آثار باید «روح ایرانی»
داشته باشند.
نادر سال ١٣۴٩ در شهر مرند متولد شد. در همان شهر، کودکی کرد و جوان شد. جشنوارههای دانشآموزی او را با تئاتر آشنا کرد. شوقش برای حضور در این جشنوارهها باعث شد هم بنویسد، هم بازی کند و مهمتر از آن در قامت کارگردان ظاهر شود. خودش میگوید: من انشاهای خوبی مینوشتم و از این طریق به جشنوارههای تئاتری راه پیدا کردم تا اینکه به تدریج مسأله تئاتر برایم کمی جدیتر و باعث شد با چند تن از اساتید تئاتر آشنا شوم و طبق راهنماییهای این اساتید فهمیدم حتما باید در دانشگاه، تئاتر را دنبال کنم و به همین دلیل فعالیتهایم را متمرکز کردم هر طور شده در رشته تئاتر شرکت کنم که خوشبختانه هم شرکت کردم و نتیجه هم گرفتم.
فعالیت جدیاش در تئاتر از دانشگاه شروع شد، از سال ١٣۶٧، سال آخر جنگ. او میتوانست در رشته داروسازی ادامه تحصیل دهد اما وساطت مادر، دیگران را متقاعد کرد در رشته تئاتر به تحصیل خود ادامه دهد.
به گفته خودش، دغدغه اصلی او نمایشنامهنویسی است برای همین دوست دارد یک نمایشنامهنویس خوانده شود تا یک بازیگر و کارگردان تئاتر اما ادعایی در این زمینه ندارد. «تهران زیر بال فرشتگان»، «مرگ فروشنده» و تلهتئاتر «تیغ کهنه» ازجمله کارهایی است که خودش بر آنها تأکید دارد.
نادر برهانیمرند را گروهی جزو اعضای شاخص خانواده تئاتر ایران میدانند. کارگردانی نمایشنامههای «جزیره»، «مرد مومی»، «تولد»، «پاییز»، «چیستا»، «مرغابی وحشی»، «مرگ فروشنده»، «تهران زیربال فرشتگان»، «کابوسهای یک پیرمرد بازنشسته خائن ترسو»، «رومولوس کبیر» و «رؤیای هالیوود» در کارنامهاش وجود دارد. او همکاری مستمری با رادیو دارد، مدتی سردبیر برنامه «در آدینه با نمایش»، سردبیر و نویسنده برنامه «جمعهها با تئاتر»، سردبیر و نویسنده و پژوهشگر برنامه «پرده دوم» بوده و سردبیری برنامه «از رمان تا نمایش» رادیو، دبیری «رادیو تئاتر» و مدیریت «میز فرهنگ و هنر» در رادیو گفتوگو را نیز برعهده داشتهاست. نادر برهانی بیش از ٢٠٠نمایشنامه رادیویی نوشته و در همان حدود را نیز برای رادیو کارگردانی کرده است. در تلویزیون نیز تلهتئاترهایی چون «باغ زیتون»، «نسیم حضور»، «انگشتری ژنرال ماسیاس»، «یک راز کوچولو» و «آخرین غزل» را کارگردانی کرده است.
او در «دانشکده سینما تئاتر» و «دانشگاه سوره» تدریس میکند. مقالاتی نیز در «نقد تئاتر» و «مبانی نمایشنامهنویسی» دارد و نمایشنامههای «ببین چه برفی میآید» و «پاییز» از وی به چاپ رسیده است. او پس از بستری در بیمارستان به دلیل بیماری قلبی، کتاب «مجموعه نمایشنامهها» را زیر چاپ برد که حاوی ٢٣ نمایشنامه است. نادر برهانیمرند عضو هیأت موسس «گروه تئاتر معاصر» است و همراه این گروه در جشنوارههای مختلفی در کشورهای آلمان، روسیه، فرانسه، فنلاند، نروژ، بنگلادش و بلاروس حضور داشته است.