سینمای اجتماعی ایران به لحاظ مضمون و سوژه بیشتر حول محور سوژههای تکراری و گاه نخنما شدهای مثل عشق، خیانت، وصال و جدایی چرخیده است و کارگردانها از دیگر موضوعات مهم اجتماعی غافل ماندهاند و هر زمان کارگردانی به سراغ این سوژهها رفته بازخوردهای جالبی از مردم و اهالی هنر کرفته است. جالب اینجاست یکی از کارگردانانی که یکی از متفاوتترین فیلمهای اجتماعی معاصر ایران را به روی پرده سینما برد بیشتر فعالیتهای سینماییاش در حوزهای دیگر رقم خورده است. کارگردانی که تا پیش از ساختن فیلمی با موضوع جنجال برانگیز سقط جنین، “آژانس شیشهای”، “از کرخه تا راین” و “بوی پیراهن یوسف” ساخته بود، با فیلم جدیدش با نام “دعوت” در سال 1387 حرف و حدیثهای زیادی به راه انداخت. حاتمیکیا که همه او را به واسطه فیلمهای دفاع مقدسیاش میشناسند، ناگهان با دیدن “دعوت” و داستان اپیزودیکش که در ملامت سقط جنین نوشته شده بود، با تعجب به پای فیلم نشستند.
فیلم در زمان خودش سروصدای زیادی به راه انداخت. هم موضوع حساس فیلم و هم اینکه چرا کارگردانی چون حاتمیکیا چنین فیلمی را ساخته حواشی زیادی برای فیلم درست کرد. پیش از “دعوت” رسول صدرعاملی با “من ترانه 15 سال دارم” و رسول ملاقلیپور با “میم مثل مادر” سقط جنین را دستمایه موضوع فیلمشان قرار داده بودند. نکته قابل تامل اینکه کارگردانهای نسل قدیم سینما دغدغه چنین موضوعات اجتماعی را دارند و دربارهاش فیلم میسازند و نسل جوانترها روی خوشی به چنین سوژههایی نشان نمیدهند. البته شاید بتوان دلیل این امر را جسارت قدیمیترها در پرداخت مسائل حساس اجتماعی دانست. نوع نگاه جامعهشناسانه و پرداخت درست و معقول این کارگردانها نتیجه نهایی کارشان را بهتر میکند به گونهای که در هر سه فیلم، با آثاری درست، منطقی و به دور از شعارزدگی روبهرو بودیم. شاید کارگردانان نسل جدید هنوز جسارت بیرون آمدن از دایره روابط عاشقانه را ندارند و نگاهشان برای پرداخت به دیگر موضوعات هنوز پخته و کامل نشده است.
همکاری با یک نمایشنامهنویس زن
ابراهیم حاتمیکیا فیلمنامه “دعوت” را به همراه یک نوبسنده و نمایشنامهنویس زن به نام چیستا یثربی نوشت تا فیلمش تنها از منظر مردانه روایت نشود و این درایت و تیزهوشی کارگردان را نشان میدهد. برای نوشتن موضوعی از جنس زنان، باید با نگاهی زنانه به آن نگاه کرد و احساس و عواطف یک زن را هم در آن وارد کرد. یثربی دلیل انتخابش توسط حاتمیکیا را اینگونه عنوان میکند:” من داستانهای متعددی با موضوع سقط جنین نوشتهام و همچنین در چند روزنامه بارها مطالبی از من درباره سقط جنین با رویکرد روانشناسانه چاپ شده بود. به نظر میرسد وجود این کارها در کارنامهام موجب شد حاتمیکیا مرا به عنوان نویسنده این فیلم انتخاب کند. با اینکه درباره سقط جنین بسیار نوشته بودم اما وقتی به دفتر آقای حاتمیکیا دعوت شدم، موضوع نگارش داستانهایی با موضوع سقط جنین از سوی ایشان مطرح شد. او از من خواست هفت داستان 50 صفحهای با موضوع سقط جنین بنویسم و طرحها و تحقیقاتی را در اختیارم قرار داد. در مورد طرحها صحبت کردیم و پس از گفتگوهای 45 روزه اغلب این طرحها تغییر کرد و از آنجا که خودم 14 سال با بسیاری از زنانی که سقط جنین کرده بودند ارتباط داشتم، نیازی هم به مطالعه تحقیقاتی که در اختیارم قرار گرفته بود ندیدم و در نهایت شروع به نگارش قصه هفت زنی کردم که قصد داشتند فرزند خود را سقط کنند.این هفت زن از قشرهای مختلف اجتماع بودند و هر کدام در موقعیتی قرار داشتند که باید برای حفظ یا سقط جنین خود تصمیم میگرفتند. وقتی داستانهای 50 صفحهای من تکمیل شد، حاتمیکیا عنوان کرد که هر یک از اینها باید تبدیل به فیلمنامهای 15 دقیقهای شود تا مجموع آن در قالب یک فیلم سینمایی بگنجد.”
یثربی همچنین نگاه درست حاتمیکیا در این فیلم را ستود و گفت:” حاتمیکیا این فیلم را در تکریم ذات انسان ساخت. خداوند در قرآن میفرماید فرزندان خود را از ترس فقر سقط نکنید، خدا روزی آنها را میرساند. اگر بخواهیم “دعوت” را غیرواقعگرایانه بنامیم، به اعتقاد من همه فیلمها چنین هستند و در آنها واقعیت خدشهدار میشود. باید توجه کنیم چطور حاتمیکیا که سالها در سینمای جنگ فیلم ساخته سراغ چنین موضوعی میرود. او این فیلم را ساخته تا نشان دهد میتوان راهی غیر از سقط انتخاب کرد. هر چند در فیلم چندان فرصت ارائه راه حلها برای حفظ فرزندان نبوده، اما حاتمیکیا تلاش کرده نشان دهد میتوان راههایی تازه یافت.”
قبح سقط شکسته شده!
حاتمیکیا هم در روزهای اکران فیلمش در دلایلی که او به سمت ساختن “دعوت” کشانده گفت:” از اوایل سال ٨۶مسئله «سقط جنین» موضوعی شد که تصمیم گرفتم بر روی آن کار کنم.در ابتدا تصورمان این بود که در جامعه نرم، ضد سقط است که متأسفانه پس از تحقیقات اولیه مشاهده کردیم قضیه برعکس است و یک شکل کاملا غم انگیزی در باره سقط جنین مطرح است به تعبیری در تمام اقشار جامعه، قبح این موضوع شکسته است. موضوع سقط جنین موافقان و مخالفان خودش را دارد، مسائلی که دراین زمینه در سطح دنیا مطرح می شود، نشان دهنده آن است که برای این موضوع خیلی راه حل واضحی وجود ندارد. بیشتر منیت شخصی انسان که در این موضوع در حال رخ دادن است، مرا به سمت این سوژه کشاند. با ساخت این فیلم نمی خواستم، کسانی که به دنبال سقط جنین هستند را قانع کنم. تمام اصرار فیلم «دعوت» ایجاد یک ترمز کوتاه بود که کمی تأمل کنیم و این قدر به راحتی تصمیم نگیریم. واقعیت این است که تصمیم گرفتن ها به راحتی دارد در جامعه رخ می دهد. یعنی به راحتی برای سقط کردن تصمیم گرفته می شود. من تنها کاری که به عنوان فیلم ساز در این شرایط می توانستم انجام دهم این بود که غر وری که در انسان در حال رخ دادن است و بدون هیچ استدلال و حساب کتابی برای موهبت الهی تصمیم می گیرد را به تامل بگذارم. من در این زمینه به شرع و قانون کاری نداشتم. فقط می خواستم احساس شخصی و انسانی را مطرح کنم و به سرعت این اتفاق، یک نیش ترمزی بزنم.”
فیلمی با یک میلیون تماشاگر
پس از تمام حرف و حدیثها “دعوت” در سال سال 1387 اکران شد. مسائل پیش آمده قبل از اکران و نام کارگردانی چون حاتمیکیا همه را برای دیدن فیلم کنجکاو کرده بود در زمان اکران استقبال خوبی از فیلم شد. “دعوت” در مدت اکرانش میلیاردی شد و بیش از یک میلیون نفر را به سینما کشاند.
“دعوت” فیلمی پنج اپیزودی است که هر اپیزود داستان جداگانهای دارد و با شخصیتهای مستقل داستان مخصوص به خودش را روایت میکند. در هر اپیزود ما با داستان و سرنوشت تازهای مواجه میشویم میبینیم آدمها در شرایط در مواجه با دعوت یک انسان جدید به این دنیا چه واکنشی نشان میدهند.
اپیزود اول
شیدا بازیگری است که بنا به شغلش نمیخواهد بچهدار شود. وقتی خبر بچهدار شدن او را پزشکش سرصحنه به او میگوید او با صدایی لرزان این حقیقت را باور نمیکند. شیدا با همین بهت و شوک موضوع را به همسرش میگوید و واکنش مثبت شوهرش که عاشق بچه است را میبیند. دیالوگ شوهر شیدا در همان ابتدای فیلم به خوبی گویای تفاوت دو طرز نگاه زوج است:”آخه این چه حرفیهایه که با مادر شدن مشکل داره.”
تضادهای این زوج آشکار میشود. زن برای تثیبیت جایگاهش بچه نمیخواهد و مرد حاضر است تاوان بچهدار شدن- هر چیزی که باشد- را بدهد. زن حرفش را به کرسی مینشاند و برای سقط کردن بچه پزشک مطئنی را پیدا میکند. شوهر که در جریان کارهایش همسرش است با حضورش در مطب اجازه سقط جنین را نمیدهد.
زن با بارداری وارد چالشی جدی در زندگی و شغلش شده. نمیخواهد کسی از این موضوع مطلع شود و آن را از همکارانش کتمان میکند. زن حالا یک همراه همیشگی پیدا کرده که هر جا میرود، حسش میکند، ضربان قبلش را میشنود و با آن زندگی میکند. زن بازیگر طی حادثهای در روز فیلمبرداری تنها به یک چیز فکر میکند؛ نجات فرزندش.
اپیزود دوم
زوجی از سطح پائین جامعه متوجه مثبت بودن آزمایش حاملگی زن خانواده میشوند اما شنیدن این خبر جای خوشحالی، موجی از ناراحتی را به درون زندگی دونفرهشان میپاشد. وضع بد معشیت این زوج آنها را از بچهدار شدن میترساند. در روز سقط زن باردار با زن میانسالی آشنا میشود که خواهان خرید بچه است. زن باید تا به دنیا آمدن بچه در خانه زن میانسال زندگی کند. این زوج حالا در دوگانگی قرار گرفتهاند. هر روز که میگذرد شوق داشتن بچه در دلشان نور امید را زنده میکند و از طرف دیگر نگران خرج و مخارج داشتن یک فرزند هستند. آنها سر دو راهی قرار گرفتهاند و سرگردان در مسیر نامعلومی به دنبال تصمیم درست میگردند.
آنها وقتی تصویر سونوگرافی پسرشان را میبینند دیگر هیچی از دنیا نمیخواهند ولی زن خریدار مانع از کامل شدن این خوشحالی میشود. در آخر زن با کمک شوهر از خانه زن خریدار فرار میکند. زن میانسال خوشحال از اینکه نگذاشته آن روز عمل سقط جنین انجام شود میگوید:” من توانستم یک فرشته دیگر را روی زمین نگه دارم.
اپیزود سوم
در این ایپزود زوجی میانسال از طبقه سنتی جامعه میفهمند که قرار است صاحب فرزند شوند. زوجی که چهار بچه و یک نوه دارند و حالا باید چشم به راه فرزند تازهشان باشند. آنها نگران آبرویشان هستند و میترسند این موضوع را به بچهها و بستگانشان بگویند. مرد این موضوع را حکمت خدا میداند و نه تنها از این موضوع شکایتی ندارد بلکه کاملا راضی است.
فرزندان پس از فهمیدن خبر بارداری مادر برای سقط کردن بچه اقدام میکنند. آنها حاملگی در این سن و سال را بیآبرو میدانند اما پدر در جواب دخترش میگوید:” این بچه هدیه خداست. مثل تک تک شماها.. مگه آدم میتونه بگه هدیه خدا باعث بیآبروییه…”
اپیزود چهارم
اپیزود چهارم داستان زندگی پزشک مامایی است که زنان باردار فیلم به او مراجعه میکنند. زنی عاشق فرزند که کارش به دنیا اوردن بچههای مردم است و خودش بچهدار نمیشود. این دراماتیکترین وضعیت برای یک ماما است. اینکه هر روز صدای ضربان قلب بچههای مردم را بشنوی اما خودت از این نعمت محروم باشی. سخت و کشنده و دردآور است وقتی نتوانی مادر باشی و هر روز هرازان مادر سرمست از بچهدار شدن ببینی.
زن تصمیم میگیرد از طریق لقاح مصنوعی صاحب بچه شود ولی در ادامه راه با همسرش به مشکل برمیخورد و میخواهد بچهاش را سقط کند. حالا تقابل دو پزشک، یکی به دنیا میآورد و یکی که از دنیا میبرد را میبینیم. اما این بار جایشان عوض میشود. پزشکی که سقط میکند سعی دارد پزشک ماما را از تصمیم بازدارد. موفق هم میشود. پزشک ماما از روی تخت بلند میشود و راه خانه را در پیش میگیرد.
اپیزود پنجم
آخرین اپیزود فیلم دعوت از لحاظ احساسی تاثیرگذارتر از دیگر قسمتهاست. زن جوان همسر صیغهای مردی خانوادهدار است. زن پس از سالها نازایی حالا صاحب فرزند شده و بلاتکلیف از وضعیتش نمیداند چه کار کند. مرد از گناه سقط کردن بچه میترسد و زن با خود درگیر و دار نگه داشتن و نداشتن فرزند است. از طرفی نگران از دست دادن مرد زندگیاش است و از طرفی دیگر نمیخواهد پس از سالها شانس بچهدار شدن را از دست بدهد.
زن به فکر سقطجنین است و در تب بچهدار شدن میسوزد. زن لحظه آخر از مطب بیرون بیرون میزند و به هیچ عنوان حاضر نیست بچهای که به این دنیا دعوت کرده را بازگرداند. حس مادر شدن او بر عشقش غلبه میکند. زن حتی حاضر میشود پا روی عشقش بگذارد و از زندگی مرد بیرون برود.
مرد خودخواهانه از ریختن آبرویش میترسد و میخواهد بچه سقط شود و زن عاشقانه خواهان نگهداشتن بچهاش است و در آخر با چنگ و دندان به خواستهاش میرسد.
حرف آخر
“دعوت” قرار نیست شما را نصیحت کنید که سقط نکنید، بد است. روش دلخوه اثرگذاری حاتمیکیا در این فیلم استفاده از احساس تماشاگر است. “دعوت” مخاطب آگاه را درگیر ماجرای شخصیتهایش میکند و حتی گاهی پا را از اجتماع فراتر میگذارد و بیمیل نیست تا از دستگاه خلقت و منشور کاینات بپرسد، چگونه است نعمتی را به کسی میدهد، در حالی که قدر و ارزش آن را نمیداند و دیگری باید دریغ یک لحظه داشتن آن را بکشد؟
در پایان هر اپیزود نمایی کلی و از بالا از شهر تهران میبینیم که نشان میدهد در دلِ این شهر درندشت و بزرگ هر روز چند فرشته کوچولو که به این دنیا دعوت شدهاند، به دنیا نیامده از دعوت بازمیمانند و هیچگاه چشمهایشان زیباییهای دنیا را نمیبیند. داستانها همه در فضایی سرد و خشک و برفی اتفاق میافتند که نشانی از فضای سرد و خشن انسان مدرن است.
فیلم به خوبی از رنچها، سختیها و مشکلات زنان در فرایند مادر شدن میگوید و نشان میدهد مردان چون تماشاگری بیرون گود بی خبر از این سختیهاست. تمام زنان این فیلم آرزوی بچهدار شدن دارند اما هر کدامشان لحظهای درگیر موضوعی بیاهمیت میشوند که آنها را از مادر شدنشان دور میکند. زنان در این فیلم سختی میکشند ولی در آخر همه رستگار میشوند. آنها رنج دوران بارداری را به جان میخرند تا لذت مادر بودن را بچشند.
“دعوت” به دنیای شخصیتهای زن فیلم سرک کشیده و گوشهای از احساسات متناقض زنان در دوران بارداری را به تصویر کشیده است. دورانی که شاید هیچ کسی جز همان زنان، شخص دیگری قادر به درکش نباشد. طرح داستانهای معمولِ بدون اغراق که شاید هر کدام در دور و اطرافمان دیدهایم نقطه قوتی بود که اپیزودهای فیلم را باورپذیر کرد.
حاتمیکیا از این آزمون سخت در کارنامه کاریاش سربلند بیرون آمد و برخلاف موضعگیریهای زیادی که علیهاش انجام شد به خوبی توانست تابوهای موجود و فکرهای غلطی که در راه بچهدار شدن وجود داشت را نشان دهد. حاتمیکیا نشان داد بچهدار شدن در هر زمان و مکان و جایگاه یک موهبت و هدیه خدایی است و هرگاه این دعوت اتفاق افتاد ما حق نداریم کسی را از ورود به این دنیا محروم کنیم.
نویسنده: احمد محمدتبریزی