قبل از تماشای فیلم مستند «جایی برای فرشتهها نیست» فکر نمیکردم با چنین اثر خوبی روبرو باشم. «جایی برای فرشتهها نیست» یک اثر مستند درست درباره یک تیم ورزشی است که جهت اعزام به مسابقات آسیایی با مشکلات زیادی روبرو هستند.
سوژه مستند در ابتدا چندان جذاب به نظر نمیرسد، اما پرداخت مناسب کارگردان و آشنایی با شخصیتها باعث میشود تا هرچه از فیلم میگذرد بیشتر با شخصیتها و تیمشان همراه شویم. این همراهی تا جایی ادامه پیدا میکند که روز مسابقات همراه آنها هیجانی میشویم، از بردشان خوشحال و از باختشان ناراحت میشویم. مخاطب در طول مستند خود جزئی از تیم ورزشی میشود و خود را از بازیکنان جدا نمیبیند. همین همذات پنداری با شخصیتهاست که بیننده را در صحنههایی احساساتی و در صحنههایی دیگر شادمان و هیجانی میکند.
همه میدانیم زن بودن در یک کشور جهان سوم مردسالار چه سختیهایی دارد. زنان در مقایسه با مردان از آزادیهای کمتری برخوردارترند و همین باعث میشود در برخی رشتههای ورزشی کسی توجه زیادی به زنان نکند. آنها در حاشیه قرار میگیرند و برای رسیدن به حقشان باید بیشتر تلاش کنند و خون دل بخورند.
«جایی برای فرشتهها نیست» نشان میدهد چه استعدادهای نابی در ایران وجود دارند که اگر حمایت شوند حرفهای زیادی برای گفتن خواهند داشت ولی افسوس که چشم بینایی برای دیدنشان وجود ندارد. این فیلم مستند به خوبی بیمهریها نسبت به ورزش بانوان را نشان میدهد. اگر از مردم کسی به دادشان نرسد، از مسئولان کسی دست یاری به سویشان دراز نخواهد کرد و این همان افسوس بزرگ است.
وقتی که در مسابقات کشورهای دیگر را میبینیم که هیچکدام از دردسرها و سختیهای دختران ایرانی را نداشتهاند و وقتی نتیجهگیری این دختران را میبینیم بیشتر غمگین میشویم که این ورزشکاران به جایگاه واقعیشان نمیرسند و استعدادهایشان به فعلیت نمیرسد. باز این دختران بسیار خوش شانس هستند که خودشان را تا این مرحله بالا کشیدهاند و چه بسا دختران بسیاری که هیچگاه گنج درونیشان را کشف نمیکنند و استعدادشان برای همیشه کشف نشده باقی میماند.