«خفهگی» یک فیلمنامه کمایراد دارد و یک کارگردانی عالی. ایرادات متن هم – بهجز مواردی که گفته شد- خیلی جدی نیست و با حذف چند صحنه قابل اصلاح است؛ مثلا صحنههایی که «پولاد کیمیایی» – بیدلیل- به نقشآفرینی میپردازد که نوع اجرا و شیوه بازیگریاش بهمراتب از فیلمهایی که در آنها با تیزی و کفگرگی و کت و شلوار راهراه و یقه باز و سیگار به لب شعار میدهد، بدتر است. در «خفهگی» نقش او نهتنها ضروری نبوده، بلکه فیلم را به طرف مضامین کلیشهای این روزهای سینمای ایران برده است و باز هم پلاستیک فیلم را دچار اغتشاش میکند، ولی خوشبختانه این صحنهها بهراحتی در تدوین قابل حذف هستند (کجاست گوش شنوا؟). اما آنچه موجب سبقت «خفهگی» از اغلب تولیدات سینمای ایران در جایگاه یک اثر فرهنگی-هنری میشود، عملکرد کارگردان و کارگردانی فیلم است. فیلم در کارگردانی وجوهی را عیان میکند که سینمای ایران سالهاست از چنین تمهیداتی بیخبر است. کارگردانی «فریدون جیرانی» در «خفهگی» خبر از سینمایی میدهد که در این کشور سالهاست مرده و دوربینرویدستهای مستأصلی که قصد بیان مدرن دارند، اما بدوی و ماقبل کلاسیک رفتار میکنند، مدتهاست که جایگزین یک کارگردانی روان مانند «خفهگی» شدهاند. ازاینرو، «خفهگی» فیلم خوشساختی است. از آغاز فیلم و رویکرد کارگردان در افشای تدریجی اطلاعات – مثلا صحنه آشنایی «صحرا مشرقی» و «مسعود سازگار»- تا نماهای پایانی و اینسرتهای «مسعود» هنگام ایجاد اختلال در عملکرد آسانسور به منظور قتل «صحرا» و حتی کارگردانی در صحنه ضربوشتم «صحرا مشرقی» از سوی «مسعود»، نشان میدهد که کارگردان چه اشراف وسیعی بر تاریخ سینمای جهان داشته و تأثیراتی که از سینمای اکسپرسیونیستی گرفته را بهخوبی در «خفهگی» پیاده کرده است. تنها یک ایراد مهم در نوع فیلمبرداری وجود دارد و آن هم فیلمبرداری اسکوپ است. فارغ از بهرهگیری آثار تاریخی و حماسی – به اقتضای فضا و موقعیتشان- از این نوع فیلمبرداری، تصویر اسکوپ بیشتر برای آثار واقعگرا به کار میرود و به دلیل تبیین وسیع جزئیات در پرده، این شیوه فیلمبرداری، لحن رئال میطلبد؛ حال آنکه «خفهگی» نهتنها واقعگرا نیست، بلکه تمهیدات کارگردانی در ایجاد فضای اکسپرسیونیستی در آن بهوضوح دیده میشود؛ بنابراین به نظر میرسد انتخاب فیلمبرداری اسکوپ ضرورت سینهآکادمیک نداشته و مسئله کاملا ذوقی است. گویی فیلمساز «خفهگی» مانند «جورج استیونس» در «خاطرات آنِ فرانک» صرفا شیفته سینمااسکوپ بوده بیآنکه توجهی به دلایل استفاده از سینمااسکوپ داشته باشد. بااینحال «خفهگی» فیلم خوبی است و نباید به این دقت فیلم را تماشا کرد و نه حتی باید انتظاری فراتر از سطح کلی سینمای ایران را از این فیلم داشت. «خفهگی» را باید از نمای مدیوم- شات نگاه کرد؛ نه آنقدر نزدیک که ایرادات جزئی، اما مخرب، به عصبیت مخاطب بیفزاید و نه آنقدر دور که تماشاگر را از لذت تماشای یک درام کلاسیک و یک کارگردانی حسابشده محروم کند. گاهی میتوان به «خفهگی» خیره شد و از چند پلانش و چند بازی خوب حیرت کرد و گاه میشود برای چنددقیقه چشمها را بست و خرابیهای متن و بازیهای بد «پولاد کیمیایی» و «نوید محمدزاده» را ندید. میماند چند بازی خوب و مؤثر که تماشاگر دوست دارد مدتها در سالن تاریک بنشیند و نقشآفرینی آنها را تماشا کند و لذت ببرد. «غلامحسین لطفی» و «ماهایا پطروسیانِ» «خفهگی» خیرهکنندهاند. میتوان – بهخاطر این فیلم- برای همیشه از فیلمهای بد کارنامه این دو بازیگر چشمپوشی کرد و کاش «شاکردوست» «خفهگی» همان «صحرا مشرقی» باقی بماند و کاش «پردیس احمدیه» کمی بازیگری یاد بگیرد و کاش «محمدزاده» کمتر حنجرهاش را پاره کند و خودش را کتک بزند. میتوان با یک نگاه خیره، با یک لبخند، با یک حرکت دست در راستای هدف صحنه، بازیگری کرد – مثل همین فیلم- اما با عربدهکشی و خودزنی، بعید میدانم!
نویسنده: علی فرهمند