خسرو خوبان، شور ترانه نام برخی از کتابهایی است که مهران حبیبینژاد با موضوع و محوریت استادان موسیقی ایرانی به بازار نشر عرضه کرده است. «آوای مهرآیین» یکی از همین آثار است که در زمینه پژوهش، گردآوری آثار و زندگی هنری استاد مشکاتیان در سال ٨۶ به چاپ رسید و امسال پس از ٩سال از سوی انتشارات مروارید تجدید چاپ شد. انتشار این کتاب در همان چاپ نخست که مصادف با چهلمین روز درگذشت زندهیاد پرویز مشکاتیان بود، از جانب خانواده استاد بهویژه آوا مشکاتیان با اعتراضاتی روبهرو شد و حالا هم که پس از تقریبا یک دهه این کتاب به تجدید چاپ رسیده، این مخالفتها از سرگرفته شده است. روزنامه شهروند به همین مناسبت با مهران حبیبینژاد، گردآورنده و مولف کتاب «آوای مهرآیین» گفتوگویی انجام داده که در آن درباره چگونگی نگارش و انتشار اثر سوالاتی از نویسنده پرسیده شده و توضیحات او درباره دیگر کتابهایش در این زمینه به اختصار آمده است که در ادامه آن را میخوانید:
کتاب «آوای مهرآیین» به تازگی به چاپ دوم رسیده است. چه مواردی باعث شد روی زندگی و شخصیت پرویز مشکاتیان کار کنید؟
درباره آوای مهرآیین باید بگویم که کار را در زمینه پژوهش، گردآوری آثار و زندگی هنری استاد مشکاتیان از سال ٨۵ آغاز کردم. با این توضیح که کار جمعآوری شده را تایپ کرده بودم، مرحله ویرایش روی متن را هم انجام دادم و در سال ٨۶ با آقای مشکاتیان از طریق تلفن تماس گرفتم. موضوع نوشتن کتاب درباره آثار و زندگی هنری استاد را به ایشان گفتم و با استقبال زیادشان مواجه شدم. استاد گفتند که باید با هم یک جلسه حضوری داشته باشیم تا کار را ببینند. ما در تاریخ ١۵ بهمنماه سال ٨۶ با هم ملاقات کردیم. بعد از پایان جلسه، نسخه تایپی کتاب را از من گرفتند و گفتند این کتاب باید چند روزی نزد من باشد تا من آن را به دقت مطالعه کنم. این پروسه ٢سال طول کشید. من در این مدت چندین گفتوگوی تلفنی با ایشان داشتم و چند جلسه به صورت حضوری با هم صحبت کردیم. بخشهایی از برخی گفتوگوها را که در گذشته انجام داده بودند، اصلاح کردند. به برخی سوالات نکاتی را اضافه کردند، چون احساس میکردند برخی پاسخها در آن دوره باید مفصلتر شود. درنهایت کتاب را با اصلاحاتی که روی برخی پاسخها انجام دادند، تأیید کردند و چند عکس از آرشیو شخصی خودشان به انضمام یکی، دو سند که داریوش صفوت و فریدون مشیری برایشان نوشته بودند، به من دادند تا در نسخه نهایی کتاب مورد استفاده قرار بگیرد. آقای مشکاتیان روی استفاده از برخی عکسها اصرار داشتند. متاسفانه ایشان در سیام شهریور از میان ما رفتند و چاپ این کتاب را ندیدند. استاد مشکاتیان پیش از درگذشتشان به من گفتند که پس از چاپ کتاب تعداد زیادی از آن را از من میگیرند تا یک نسخه از آن را به افرادی که میشناختند، بدهند. به هر حال پس از چهل روز از درگذشتشان این کتاب را از طریق انتشارات مروارید منتشر کردم.
قبل از انتشار کتاب با خانواده آقای مشکاتیان تماس نگرفتید؟
من این کار را انجام دادم! چندبار با خانواده استاد مشکاتیان تماس گرفتم اما آنها پاسخ روشنی به من ندادند و گفتند ما نمیتوانیم الان درباره چاپ این کتاب نظر دهیم. از طرف دیگر صحبتهایی درباره چاپ این کتاب با انتشارات مروارید انجام شد. آقای حسنزاده در مروارید گفتند که اگر میخواهیم برای استاد مشکاتیان کاری انجام دهیم خوب است که برای چهلم او این کتاب را منتشر کنیم. درنهایت این کتاب منتشر شد و در مراسمی در حوزه هنری این اثر را به خانم مشکاتیان هدیه دادیم. نسخهای از آن را هم برای همایون شجریان فرستادیم.
واکنش آوا مشکاتیان پس از چاپ کتاب چه بود؟
آوا مشکاتیان در مقابل چاپ این کتاب موضع گرفت و گفت که مرحوم مشکاتیان اجازه انتشار این اثر را نداده بود. من هم از ایشان دعوت کردم اگر علاقهمند هستند هر کجا از این کتاب که از نظر ایشان مشکل دارد، مورد بازبینی قرار بگیرد. حتی یادآوری کردم که بارها و بارها به خانه استاد مشکاتیان رفته بودم. موضوع عکسها و مدارکی را که استاد مشکاتیان در اختیار من قرار داده بودند تا در کتاب مورد استفاده قرار بگیرد، مطرح کردم و گفتم استاد مشکاتیان اجازه انتشار کتاب را به من داده بودند که این اسناد را در اختیارم گذاشتند. اگر کتاب مورد قبول آقای مشکاتیان نبود، مدارک و اسناد را نزد خودشان میگذاشتند تا اصلاحات روی متن کتاب انجام شود و بعد از آن عکسها و اسناد را در اختیارم میگذاشتند. این ماجرا به نتیجه خاصی نرسید تا چند وقت قبل که کتاب آوای مهرآیین تجدید چاپ شد و آوا مشکاتیان دوباره اعتراضاتش را از سر گرفت.
پس از تجدید چاپ «آوای مهرآیین» رسانههای مختلف به موضوع اختلاف شما با آوا مشکاتیان بر سر انتشار این کتاب پرداختند. منهای اظهار نظرها و حرف و سخنهایی که از سوی رسانهها در واکنش به این درگیری انجام شد، آیا رسانهای به پاسداشت چاپ چنین کتابی با شما گفتوگویی مستقل انجام داد؟
بله؛ چند روز قبل در این مورد یک گفتوگوی ١٠ دقیقهای در رادیو فرهنگ داشتم. راستش را بخواهید، من در آن گفتوگو مشغول صحبت درباره استاد شجریان بودم که ناگهان مصاحبه را قطع کردند. مجری برنامه گفت که او هم دوست دارد درباره استاد شجریان صحبت کند اما چون این امکان وجود دارد که از سوی مسئولان، آن بخش از گفتوگو را برای پخش حذف کنند و با این توضیح گفتوگو بریدهبریده خواهد شد، نمیتوانم در اینباره صحبت کنم. چون در اوایل، کارهایم در حوزه مکتوب بیشتر مربوط به ایشان بود و حال استاد شجریان دغدغه زیادی برای هنردوستان ایرانی ایجاد کرده است، از آقای شجریان نام بردم که این اتفاق افتاد و دوباره برنامه ضبط کردند. من میخواهم بدانم آیا در روزنامه هم نام بردن از آقای شجریان ایراد دارد؟ یعنی اگر از ایشان نام ببرم، گفتوگو چاپ میشود؟
توضیح این اتفاق از جانب شما، احتمالا برای بیشتر مردم جای تعجب دارد. چطور میشود که مسئولان بخشهای مختلف از نگرانیشان برای حال آقای شجریان صحبت کنند و حتی سخنگوی وزارت ارشاد، آقای نوشآبادی در جلسه پرسش و پاسخ با خبرنگاران از تلاش جدی وزیر ارشاد برای آماده کردن شرایط ورود و مراقبت از استاد شجریان در بیمارستانهای داخل کشور یاد کردند اما در صداوسیما مشکلاتی از این دست پیش آمد…
اتفاقا مجری آن برنامه انسان بسیار روشنفکر و علاقهمند به موسیقی و شخص آقای شجریان بود اما این نگرانی از جانب او حس میشد که ممکن است گفتوگو تکهتکه شود. باید این نکته را بگویم که ما متاسفانه در کشور خودمان حدود ٨٠میلیون نفر جمعیت داریم اما شرایط طوری رقم خورده است که همه باید دو یا سه چهره داشته باشند. به نظر من این خیلی بد است که هرکدام از ما در منزل، محل کار و در محیط دوستان چهرههای مختلفی را از خود ارایه دهیم. آدمها در این وضع دیگر خودشان نیستند.
همانطور که حتما خودتان هم میدانید، برخی افراد معتقدند که این تألیفها کتابسازی است…
من اصراری برای پاسخ به این ادعا ندارم، هرچند با این حرف مخالفم اما میخواهم بگویم حتی اگر این سخن را بپذیریم، نمیتوانیم از فواید چاپ چنین آثاری چشمپوشی کنیم. برخی از افراد به آموزشهایی در زمینه موسیقی علاقهمندند اما به دلیل بضاعت مالی که دارند، نمیتوانند در کلاسهای آموزشی شرکت کنند. به نظر من از آن جهت که سخنان بزرگان موسیقی ایرانی برای خودش کلاس درسی است و آموزههای علمی فراوانی را در خود دارد، مطالعه کتابهایی با محوریت گفتوگوهای آنها میتواند برای علاقهمندان این حوزه بسیار کارآمد و مفید باشد. بسیاری از هنرمندان بزرگ ما در گفتوگوهایی که با رسانههای مختلف دارند (البته این گفتوگوها بنا به دلایل مشخص کمتر از سوی رادیو و تلویزیون اتفاق میافتد) علاوه بر صحبت درباره زندگی شخصی و حرفهایشان راههای کارآمد و جالبی را برای جوانان علاقهمند به این هنر معرفی میکنند که شایسته توجه و بهرهبرداری است. مردم چاپ چنین کتابهایی را دوست دارند. اگر اینگونه نبود هرگز این کتابها را نمیخریدند و این آثار به چاپهای چندباره نمیرسید. این را هم بگویم که ورود من به این راه هیچ زمینه اقتصادی در ذهنم نداشت و فقط علاقه شخصی به موسیقی اصیل ایرانی باعث شد پا به این عرصه بگذارم. درست مثل هنرمندان نامدار ما که در موسیقی ایرانی سالهای قبل بدون هیچ چشمداشت و توقع مالی فعال بودند و آثار ماندگاری را در تاریخ هنر این سرزمین از خودشان به یادگار گذاشتند.
نخستین کتابی که در این زمینه از شما منتشر شد، «شور ترانه» نام داشت. درباره این اثر صحبت کنید.
بنابه علاقهمندی که به استاد شجریان داشتم، نخستین کارم را با تصنیفهای ایشان شروع کردم. البته آن دسته از تصنیفهایی که در کتابهای قبلی وجود داشت را در کتابم با رفرنس آوردهام و آن دسته از کارهایی که قبلا در کتابی نیامده بود، بازشنوایی کردم و در آن کتاب آوردم. ناگفته نماند که گاهی در برخی کتابها برخی واژهها به شکل غلط آمده بود که سعی کردم در کتاب من کمتر شود. این کتاب با ٨٨ تصنیف برای نخستینبار وارد بازار شد اما وقتی در سال بعد دیدم اقبال علاقهمندان به آن کتاب زیاد بوده، آهنگهای جدید ایشان را که قبلا در کتاب نیامده بود، به آن افزودم و با اضافه کردن تعدادی عکس آن را منتشر کردم. این کتاب در دوره زمانی کوتاهی به چاپ چهارم رسید. شور ترانه در سال ٨٣ و از طریق صحبت با همایون شجریان، شکل گرفت. به واسطه همایون استاد محمدرضا شجریان را در جریان انتشار چنین کتابی قرار دادم و ایشان هم استقبال کردند.
کار بعدی شما باز هم درباره استاد شجریان بود.
بله؛ همانطور که گفتم من صدای استاد شجریان را دوست میداشتم. مردم ما هم به این استاد ارجمند علاقهمند بودند. در آن سالها گفتوگوهای فراوانی از سوی رسانههای مختلف با این هنرمند انجام میشد. من سعی کردم بهترین گفتوگوهای انجام شده با ایشان را انتخاب و با حذف بخشهای تکراری مصاحبه کتابی مفصل و خواندنی از گفتوگوهای استاد شجریان آماده کنم که از سوی انتشارات ماهور به چاپ رسید. با الهام از بیت: لطیفهای است نهانی که عشق از او خیزد/که نام آن نه لب لعل و خط زنگاری است از حافظ، این کتاب لطیفه نهانی نامگذاری شد. البته استاد شجریان هم به این کتاب علاقهمند بود. برای انتشار این کتاب، قبل از چاپ با استاد شجریان مکاتبهای انجام شد و ایشان هم پذیرفتند. علاوه بر این یادداشتی بر این کتاب نوشتند که در ابتدای نسخه چاپی آورده شد. عکسهایی را هم در اختیار ما قرار دادند. درنهایت این کتاب با طرح روی جلدی از آقای علی خسروی از سوی انتشارات ماهور به بازار نشر عرضه شد. این کتاب گزیده گفتوگوها و نقد و نظرها درباره استاد شجریان بود و بعد از کتاب «شور ترانه» (درباره تصانیفی که استاد شجریان تا آن زمان خوانده بودند) و «راز مانا» که گفتوگوی محسن گودرزی و جواد کاشی با استاد است، سومین کتابی بود که با اجازه شخص آقای شجریان به چاپ رسید. کتابی مثل سروش مردم در سال ٨٢ به قلم آقای عرفان قانعیفرد منتشر شد که موضوعش اندیشهها و عقاید محمدرضا شجریان درباره آواز و هنر موسیقی معرفی شده بود اما بعدا آقای شجریان در گفتوگویی با رسانهها اعلام کردند که به هیچ عنوان اجازهای بابت انتشار این کتاب ندادهاند. این کتاب با توجه به اینکه یادداشت شخص استاد شجریان را با خود داشت، ظاهرا باید به سرعت به فروش میرسید اما اوضاع طور دیگری رقم خورد. ظاهرا دوستان ما برای فروش تمامی نسخههای این کتاب ٧سال زمان صرف کردند درحالیکه از یک طرف مبلغ کتاب چندان سنگین نبود که تهیهاش برای عموم علاقهمندان سخت باشد و از سوی دیگر با ورود یادداشت خود آقای شجریان احتمالا باید سیل توجه و اقبال علاقهمندان به هنر این هنرمند نامدار روان میشد و در فاصله زمانی بسیار کوتاه از چاپ، این کتاب به چاپ چندم هم میرسید. من از ابتدا میدانستم چاپ اول کتاب در همان سال فروش رفت اما…
منبع شهروند