صدام حسین برای توجیه آغاز جنگ شعارهایی را دستاویز قرار داد تا ذهن مردم عراق را نسبت به تصمیمی که در سر داشت، آماده کند. صدام میدانست که نمیتواند ملتی را ناگهان وارد جنگ کند و باید برای فضاسازی همچون حل یک پازل، مرحله به مرحله جلو برود. رهبران حکومت وقت عراق با طرح شعارهای مختلفی در سخنرانیها و برنامههایشان، تخم نفرت و تفرقه را میکاشتند.
به گزارش «تیتر هنر»، رئیسجمهور معدوم عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با اضطراب و نگرانی از آینده سیاسیاش میگفت:«ما از تروریسم وحشتی نداریم، دولت سوسیالیست عراق بیش از هر کشور دیگری در خاورمیانه مورد تهدید فرمان آیتالله خمینی برای صدور انقلاب ایران قرار دارد، ایران یک کشور شیعه بوده و نیمی از جمعیت 13 میلیونی عراق را نیز شیعیان تشکیل میدهند.»
صدام در کنار نگرانیهایی که از حکومت تازه ایران داشت در مصاحبهها و سخنرانیهایش، دست روی اختلافات مرزی بین ایران و عراق میگذاشت و برای تحقیر ایرانیها از واژه مجوس در صحبتهایش استفاده میکرد. او از تصاحب اروندرود به عنوان رود ملی عراق تا لزوم باز پسگیری خوزستان به عنوان عربستان اعراب و جزایر سهگانه ایرانی به عنوان جزایر اشغال شده سخن میگفت و با تهییج مردم به دنبال برانگیختن احساسات ملی و ضدایرانی عراقیها بود.
شعار دیگر سران بعثی برای تجاوز به خاک ایران، استرداد جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بود، در حالی که این ادعا هیچگونه مبنای تاریخی و حقوقی نداشت و جزایر سهگانه بنا به شواهد متقن تاریخی جزء مجمعالجزایر ایران بود. بعثیها سعی داشتند با طرح چنین شعارهایی کشورهای عربی منطقه را با ایران درگیر کنند. آنها از حساسیتهای کشورهای همجوار ایران بر جزایر سهگانه که موقعیت استراتژیک در خلیج فارس داشتند آگاه بودند و برای متشنج کردن روابط بینالملل ایران و بحرانآفرینی دایه دلسوزتر از مادر شدند و در هر مناسبتی اعلام میکردند که اشغال غیرقانونی جزایر سهگانه برای ما غیر قابل تحمل است. برای نمونه سعدون حمادی طی پیامی به فیدل کاسترو، رئیس ششمین کنفرانس کشورهای غیرمتعهد در آوریل 1980 اعلام کرد: «دولت جمهوری عراق اشغال غیرقانونی سه جزیره عربی (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) توسط ایران را به رسمیت نمیشناسد و تمام پیامدهای این اشغال را نمیپذیرد و از ایران میخواهد هرچه زودتر از جزایر مذکور عقبنشینی کند.» صدام فکر میکرد اگر ایران را شکست دهد مرهمی بر زخمهای ناشی از شکستهای اعراب خواهد گذاشت و کشورهای عربی نیز مجبور میشوند او را به عنوان رهبر دنیای عرب قبول کنند.
زمان کوتاهی پس از شروع جنگ، صدام، خود را سخنگوی ملت عرب خواند و اعلام کرد از جمله اهدافش، برگرداندن مالکیت جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک به اعراب است. همچنین صدام ابتدا به صورت نمایشی به مخالفت با سادات و پیمان کمپ دیوید پرداخت تا بتواند خود را در میان اعراب، فردی لایق جلوه دهد و سپس برای جلب نظر مساعد امریکاییها نسبت به پذیرفتن ژاندارمی عراق در منطقه، حمله شوروی به افغانستان را محکوم کرد. مسئله تجزیه خوزستان از جمله اهداف اصلی صدام و از جمله موضوعاتی بود که در محور تبلیغات و شعارهای صدام قرار گرفته بود. عراق پیش از حمله متجاوزانه به خاک ایران، نقشههایی در کتابهای درسی مدارس چاپ کرده بود که خوزستان ایران را به عنوان «عربستان»، آبادان را «عبادان»، خرمشهر را «محمره»، سوسنگرد را «خفاجیه» و اهواز را «الاحواز» آورده بود. این واژهها مدام از سوی مقامات عراق مورد استفاده قرار میگرفت تا مشروعیت مردمی این جنگ در داخل عراق فراهم آید.
هنگامی که پس از جنگی فرسایشی و طاقتفرسا، عراقیها به هیچکدام از شعارهایشان دست پیدا نکردند و شعار فتح سه روزه تهران برای همیشه به تاریخ پیوست، به شعار تجزیه ایران متوسل شدند. هدف اصلی صدام از حمله به ایران انهدام و نابودی کشور ایران بود و آنها زمانی که به خواستهشان نرسیدند شعارهایی مبنی بر تجزیه ایران را طرح کردند. چنانکه طه یاسین رمضان معاون اول نخست وزیر عراق در شروع جنگ اعلام کرد: «این جنگ به پایان نخواهد رسید، مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به طور کلی منهدم شود.» بعد از سلسله ناکامیهای صدام،شعار تجزیه ایران در دستور کار قرار گرفت. طارق عزیز معاون نخستوزیر عراق در آغاز جنگ گفته بود:«وجود پنج ایران کوچک بهتر از ایران واحد است… ما سعی خود را برای تجزیه ایران خواهیم کرد.» این تئوری صدام و رژیم بعث عراق هم به شکست انجامید، حکومتشان از بین رفت، رئیسجمهورشان اعدام شد و ایران یکپارچه باقی ماند.
نویسنده: احمد محمدتبریزی