بهرام عظیمی، کارگردان انیمیشن نیز بیان داشت: سال گذشته در جشنواره فیلم فجر صرفا هدف بهادادن به انیمیشن ها بود و واقعا فیلم سینمایی نبودند و نمی توان آنها را آمار سینمای انیمیشن در نظر گرفت، بعضا نسخه 90 دقیقه ای از یک انیمیشن سریالی تلویزیونی بودند. اما فکر می کنم در مجموع به تعداد انگشتان دو دست انیمیشن سینمایی تولید کرده ایم. سینمای انیمیشنی که بخواهیم کودک را در آن دخیل کنیم به غیر از «شاهزاده روم» انیمیشن سینمایی نداشته ایم که کودکان را شامل شود.
دهستانی در ادامه گفت: بخاطر وسواس ها و حساسیت های کار ساخت یک انیمیشن سینمایی و شرایط تولیدی خاص آن تاکنون این فرصت دست نداده که خودم انیمیشن سینمایی بسازم. اما باید به آمار فروش، هزینه ها، وقت، مدیریت نیروی انسانی و … در سینمای انیمیشن توجه کرد. اساسا شرایط تولید انیمیشن در ایران آنقدر سخت است که گاها تا 3 سال زمان می برد و تهیه هزینه ها در این مدت برای تهیه کنندگان بسیار دشوار است. شکستن رکورد کمترین زمان تولید یک انیمیشن سینمایی در ایران امروز موضوعیت دارد. لذا انیمیشن بخاطر بودجه بر و زمان بر بودنش قطعا حمایت می خواهد. امروز حتی تلویزیون هم فیتیله را پایین کشیده و مثل گذشته وارد تولید انیمیشن نمی شود.
عظیمی نیز اظهار داشت: تولید یک انیمیشن منوط به کار تیمی است چیزی که کمتر درمیان ایرانیان معنا دارد. برخلاف این ما در کشورهای روز دنیا در انیمیشن نظیر ژاپن می بینیم تولید یک انیمیشن توسط گروه های تیمی 300 نفره ای انجام می شود که در هنگام کار تمام تمرکزشان بر کار است و یاد گرفته اند در کار تیمی نقش آفرینی کنند.
دهستانی تصریح نمود: تولید انیمیشن در ایران را نمی توان به کشورهایی مثل ژاپن مقایسه کرد. به هر حال روحیات و خلقیات ما ایرانی ها گاهی با مردم دیگر کشورها متفاوت است. ما تمایلات به تک روی بیشتر داریم. به هر صورت باید با همین خصوصیات شیوه های تولید را طراحی کنیم. تولید پروژه هایی نظیر «فیلشاه» یا «شاهزاده روم» در ایرن به همین صورت است که با حداقل امکانات و تیم های کوچک انجام می شود و موفق بوده است.
دهستانی اظهار داشت: ما باید «پله» هایی را در حوزه انیمیشن پیدا کنیم و توپ را در دست آنها بدهیم. نمی توان به سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های بلندمدت امید داشت.
عظیمی نیز گفت: فیلمنامه های زیادی در حوزه انیمیشن برای من می فرستند. حتما باید در نگارش فیلمنامه انیمیشن، آدم انیمیشنی در آن باید دخیل باشد تا به سادگی و بی مزگی قصه های کتاب های کودک امروز ما شبیه نشود. از نویسنده ای می توان خواست برای انیمیشن فیلم ساخت که اطلاعات بروزی داشته باشد و بداند امروز در سینمای انیمیشن جهان به اتفاقاتی رخ داده است. انیمیشن امروز نیاز به نوآوری دارد، اما متاسفانه در فیلمنامه هایی که امروز به دست ما می رسد خالی از نوآوری در ادبیات و قصه کودک است.
دهستانی گفت: انیمیشن های بزرگ و جذاب دنیا امروز ذائقه سازی کرده اند و ذائقه کودکان ما را انیمیشن های آمریکایی شکل داده اند و لذا برای موفقیت باید روی همین مدار راه رفت. حتی «شاهزاده روم» از ساختاری مشابه انیمیشن های روز دنیا و آمریکایی پیروی می کند. ما برای خلق دائقه و قهرمان خودمان نیاز به حمایت داریم. هنوز کسی سفارش چنین کاری را به ما نداده است. ما باید به فرد در حوزه انیمیشن ایران اعتماد کنیم. انیمیشن ایران برای رشد به «پله» هایی احتیاج دارد که این صنعت را دگرگون کنند.
عظیمی گفت: در حوزه بازار جهانی برای انیمیشن ایرانی، اولا انیمیشن خوب است که می تواند بازار جهانی داشته باشد. در چین در طول سال 96 فیلم خارجی تولید می شود که در این میان 6 فیلم انیمیشن خواهد بود. طرف چینی به ما گفت اگر فیلم شما در میان این 6 فیلم راه یابد، حداقل 2 میلیون نفر آن را می بینند و این موفقیت بزرگی است.
مسعود فراستی درباره این فیلم گفت: فیلم می توانست اگر فیلمنامه اندازه ای می داشت، فیلم بدی نشود. خود فیلمنامه مشکل اول فیلم است. اسم فیلم «لاک قرمز» است. علی القاعده باید این قرمزی در فقر تنیده می شد؛ لاک قرمز و شور و شری. این در نیامده است. باید این میزان تلنبار مصیبت در فیلم، با لاک قرمز، درد، شور و شیطنت تنیده می شد که نشد.
شاهرخ دولکو بیان کرد: درباره این فیلم صحبت کردن برای من سخت است. چون فیلم اول این فیلمساز است و من خیلی دوست ندارم یک فیلمساز جوانی را که فیلم بدی هم نساخته، نقد کنم. از طرفی فیلم نه آنقدر بد است که از آن صحبت نکرد، و نه آنقدر خوب است که از بدی هایش نگفت. بنظرم شاید بتوان گفت استراتژی فیلم غلط است. یعنی نگاهی که فیلمساز به فیلمش داشته که حرف چیست و از طرفی آنکه آن را چگونه بیان کند، غلط است. و در ادامه در فیلمنامه و کارگردانی ست. والا بازی خوبی در بازیگران می بینیم. فیلمبرداری خوبی داشته است و تدوین می توانست کمک بیشتری به فیلم کند.
فراستی تاکید کرد: فیلم قصه 16 ساله ای را روایت می کند و خوشبختانه از نگاه دختر می بینیم و همین یعنی یک قدم جلوتر از فیلم های اجتماعی دیگر که از نگاه فیلمساز فیلم را می بینیم.
دولکو گفت: جز یک اشکال که در ترمینال از دختر جدا می شویم و برای مدتی از نگاه مادر به فیلم نگاه می کنیم.
فراستی خاطرنشان کرد: این زاویه نگاه نقطه قوت فیلم است. اما در برخی لحظات فیلم نوع رفتار یک دختر 16 ساله با پدرش به درستی روایت نشده است. بیشتر به یک رابطه عاشقانه یا مادر و فرزندی شبیه است.
دولکو تاکید کرد: من این مسئله را خیلی قائل نیستم. این را نشانه ای از این می گیرم که دختر در نهایت فیلم قرار است بزرگ شود و به یک مادر تبدیل شود. ظاهر فیلم این است که فیلم درام براساس شخصیت است. اما در واقع هیچ کنش مندی توسط او نمی بینیم، بعد از اتمام فیلم و تیتراژ، چیزی برای مخاطب باقی نمی ماند چون قهرمانی خلق نشده است.
فراستی گفت: به نظر می رسد در شروع می خواسته یک شخصیت کنش مند فاعل قلدر سمج در همین طبقه باشد. قلدری که درد می فهمد. یعنی هم گریه کند و هم دعوا کند. دعوایی که در پشت آسایشگاه از دختر می بینیم اصلا اندازه او نیست و بنظر از بیرون به او اضافه شده است.
فراستی تصریح کرد: این آگاهی اصلا خوب نیست. صحنه مرگ پدر را به یاد بیاور. بدون دیدن صحنه مرگ، با یک افکت مرگ را می شنویم و با یک کات بد، به مراسم ختم او میرویم. بعکس باید این حس تنهایی دختر را حس می کردیم. فیلم را از حس می اندازد. و به شدت لحظه های مهم فیلم را کات می کند. یکجور خویشتن داری خودآگانانه نابجا که حس را از فیلم می اندازد. در تمام فیلم حذف ها به همین شکل است. این اتفاق یک چیز دیگر را نیز موجب می شود، این که ما همدرد دختر نمی شویم. یعنی به نوعی دردها را برچیده اند.
دولکو تاکید کرد: برعکس من فکر می کنم این مسئله نیست که فیلم را ضعیف کرده است. اشتباهاتی در شخصیت فیلسوفانه پدر در آن طبقه جامعه، یا انباشتن این میزان سیاهی در فیلم – که بیشتر به واقع گرایی تلخ شبیه است – و … است که فیلم را از نفس انداخته است. یعنی مشکل اصلی در فرم است.
افخمی بیان کرد: با این تحلیل بنظر می رسد اگر خودت قرار بود این فیلم را بسازی به همین میزان سرد و دور از ملودرام می ساختی. این خویشتن داری بیجاست.
فراستی اظهار کرد: فیلمساز گمان کرده هرچقدر بیشتر دردهای اجتماعی را بگوید یک امتیاز برای فیلمش است. آنقدر این دردها را در فیلمش پرتاب کرده که دیگر نمی تواند اینها را جمع کند. اگر روی دو مسئله می ایستاد و باقی به فیلم اضافه نمی شد تا مسئله ای را حل کند، فیلم خوبی می شد. برای همین مسئله و پرهیزی که نمی خواهد برای نغلطیدن در ملودارم بکند، سبب شده که فیلم را اخته کند. در فیلم با یک نگاه طرفیم که به نوع روایت اول شخص نزدیکیم. اشکال در این جنس فیلم ها این است که نگاه فیلمساز گاهی جایگزین شخصیت اصلی فیلم می شود. نکته دوم اینکه دردها دراماتیزه نمی شوند. یعنی ما این همه صحنه های دردناک داریم که درد در آن نیست و ما را هیجان زده نمی کند و حس ما را درگیر نمی کند و لذا بسیاری از اینها را به دیالوگ یا کات های بی مورد می آورد. چند صحنه خود داریم. پیرمرد بهزیستی و دعوایش خیلی خوب است. عروسک فروختن دختره و حمله سدمعبری ها هم بسیار خوب است. صحنه آخر کاملا مشکل نگاه فیلمساز و فرم را نشان می دهد. دختر وارد کوچه می شود، چیزی شبیه رئال و سورئال است. وارد خانه می شود. عروس و لباس عروس را نگاه می کند و لباس عروس می دوزد. یکهو فیلم از یک لحن رئال، تبدیل به یک فیلم نیمه فانتزی می شود و همین را هم تا آخر رعایت نمی کند. وارد خیابان می شود، به عروسک ها لاک زده و لباس خود هم سفید است. دوربین به ناگهان سراغ یک دختر بچه مدرسه ای دیگر می رود و می خواهد به شکل سوری فیلم را گرد کند. از موضوعی تمام نشده وارد موضوع دیگر می شود. این یک مشکل فیلم اولی است که در استراتژی نگاه و فرم فیلم پدید آمده است.
دولکو گفت: همه اینها مشکل از فرم است. من معتقدم در اکثر فیلم های ایرانی مشکل فرم داریم. به گونه ای که فیلمساز اسیر محتوا می شود و برای بیان حرفش، از فرم خارج می شود.
فراستی بیان کرد: من اما معتقدم ما هنوز قبل از بحث فرم هستیم. اینها مشکل تکنیک است. مشکل تکنیک سبب می شود کارگردان ادا دربیاورد. فیلم یکهو روشنفکر می شود. مشکل بینش و نهایتا تکنیک سبب می شود فیلم خراب شود.
۱. شخصیت سازی و پیداکردن داستان های جذاب 39%
۲. حمایت از تشکیل شرکت های تولید تخصصی انیمیشن 47%
۳. بازاریابی و تلاش برای نفوذ در بازارهای جهانی 14%
امیدوارم روزی برسه که ماهم بتونیم مثل ژاپن انیمیشن بسازیم. من مطمئنم که یک روز ما هم مثل ژاپن انیمیشن های پر قدرتی مثل حمله به تایتان ها و شهر اشباح میسازیم .