انقلاب کبیر فرانسه دورهای از دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی در تاریخ فرانسه و اروپا و یکی از چند انقلاب اصلی در طول تاریخ جهان است که پس از فرازونشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری دموکراتیک فرانسه و ایجاد لائیسیته شد. انقلاب فرانسه را در کنار دو انقلاب بریتانیا و نیز جنگهای استقلال آمریکا آغازگر عصر انقلابها در دوران مدرن میدانند. تاکنون درباره انقلاب فرانسه و تأثیرات ماندگار آن کتابهای زیادی منتشر شده و بسیاری از آنها به فارسی نیز ترجمه شده است. کتاب «تاریخ اروپای مدرن» که بهتازگی توسط انتشارات علمی و فرهنگی و به قلم ابراهیم عاملمحرابی ترجمه و منتشر شده، شرحی است خواندنی و معتبر از تاریخ پرتلاطم اروپا از انقلاب کبیر فرانسه در اواخر سده هجدهم تا زمان معاصر و تبعات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن تا اروپای اواخر قرن بیستم. در هریک از فصلهای کتاب، بعدی از ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی اروپای مدرن از دیدگاه تغییرات و پیوستگی و نیز از منظر انقلابیگری و ثبات به تصویر کشیده شده است. خواننده با مطالعه این کتاب به درک بهتری از اروپای مدرن، چگونگی رسیدن به موقعیت فعلی و بهویژه جایگاه احتمالی آن در آینده دست مییابد. کتاب در 11 فصل تدوین شده و هر فصل، مقالهای است که یک مورخ متخصص نوشته است. گردآورنده و ویراستار کتاب تی. سی. دبلیو. بلنینگ است. بلنینگ (متولد ۱۹۴۲) مورخ و چهرهای دانشگاهی است که بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۹، استاد تاریخ مدرن اروپا در دانشگاه کمبریج بوده است. از وی آثار زیادی در مقام نویسنده و ویراستار منتشر شده؛ هرچند این اولین اثر اوست که به زبان فارسی برگردانده شده است. بلنینگ همچنین غیر از تاریخ اروپا در زمینه تاریخ انقلاب فرانسه کار کرده است، تمرکز تحقیقاتی وی در دهههای اخیر تاریخ و رویدادهای فرهنگی اروپا بوده و کتابهای قدرت فرهنگ و فرهنگ قدرت (۲۰۰۲) و تاریخ انقلاب رمانتیک (2011) را در پی این تحقیقات نگاشته است. نویسنده در بخشی از مقدمه خود بر کتاب مینویسد: «وقتی این بحث مطرح میشود که اروپاییان مدرن نهتنها قاره خود بلکه جهان را دگرگون ساختند، پای پیروزی در میان نیست بلکه عکس آن صادق است. ایشان آنچه نمیتوانستند مستقیما زیر سلطه خود درآورند، به شیوههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به بند میکشیدند. چیزی که گاه به عنوان «آمریکاییشدن» جهان توصیف میشود، به دست اخلاف اروپاییانی محقق شد که آمریکای شمالی را به تسخیر خویش درآورده و اکثر بومیان آن را از بین برده بودند. ریشه اروپایی فرهنگی که بعدها با موفقیتی خیرهکننده در قرن بیستم از آمریکا به خارج صادر شد، بهویژه از نام فراگیرترین نماد آن پیداست: همبرگر!». در فصل نخست این کتاب با عنوان «انقلاب از بالا و از پایین» روایتی از سیاست اروپایی از انقلاب فرانسه تا جنگ اول جهانی ارائه شده است. در مقاله دوم، موضوع صنعتیشدن اروپای مدرن و در مقاله سوم مدرنسازی نظامی اروپا بررسی شده است. در فصل چهارم به مسئله رسانهها و طبقات در جامعه اروپای قرن نوزدهم پرداخته شده و در فصل پنجم مسئله تجاریسازی و تکریم فرهنگ اروپایی تشریح شده است. موضوع فصل ششم سیاست اروپا در فاصله سالهای 1914 تا 1945 و فصل هفتم فرازونشیبهای اقتصادی قرن بیستم اروپا است. در فصل هشتم جنگ در اروپا از سال 1918 و در فصل نهم جامعه اروپایی در قرن بیستم توضیح داده شده است. فصل دهم به مدرنیسم و پستمدرنیسم در اروپا و فصل یازدهم به موضوع وحدت اروپا اختصاص دارد. نقطه شروع کتاب انتهای قرن هجدهم است؛ زیرا آن هنگام بود که انقلاب فرانسه رخ داد، صنعتیشدن بریتانیا با چشم غیرمسلح قابل رؤیت شد، جنگهای انقلاب فرانسه و ناپلئون سرتاسر اروپا را دستخوش تغییر کردند، تشکیل جامعه طبقاتی بهجای جامعه سلسلهمراتبی وارد مرحله جدید و تعیینکننده شد و در آخر اینکه انقلاب بزرگ رمانتیک در فرهنگ اروپا آغاز شد. آغاز و پایان هیچکدام از این پدیدهها همزمان نبوده است. تاریخی مثل چهاردهم جولای 1789 برای توسعه اقتصادی اروپا اهمیت و معنای چندانی نداشته است، ولی برای مورخان سیاسی نشانگر آغاز عصری نوین به شمار میرود. چنانکه جان رابرتس در روایت خویش از سیاستورزی اروپاییان از انقلاب فرانسه تا جنگ جهانی اول نشان میدهد آنچه در سال 1789 رخ داد، بخش اعظم تاریخ اروپا را طی قرن آینده رقم زد. کلایو تریبیلکات در فصل دوم، سه موج صنعتیشدن را برمیشمرد: از دهه 1780 تا دهه 1820، از دهه 1840 تا دهه 1870 و سرانجام دو دهه پیش از جنگ جهانی اول. هیو استراکن در بررسی خود از مدرنسازی نظامی چنین استدلال میکند که شباهت میدان نبرد 1918، با تانک، توپخانههای سنگین، مسلسل، شعلهافکنها، گازهای سمی، هواپیماهای بمبافکن و هواپیماهای مجهز به تیربار به میدانهای نبرد امروزی بسیار بیشتر از شباهت آن به میدان نبرد واترلو است. در فصل چهارم پاملا پیلبیم رستهها و طبقههای جامعه اروپایی را در قرن نوزدهم تشریح میکند و نشان میدهد اگر در قرن نوزدهم تعداد بیشتری از مردم غنیتر شدند اما بر شکاف میان غنی و ضعیف نیز افزوده شد. خود بلنینگ در فصلی که به فرهنگ اروپا در قرن نوزدهم اختصاص دارد، تأثیر مدرنیته بر جهان سنتی را بررسی میکند. پل پرستون در بررسی خویش از سیاست اروپایی در سالهای 1914 تا 1945 علتی کاملا مادی و بسیار دقیق برای فروپاشی میآورد: تلاش نخبگان آلمان برای صادرکردن مشکلات برخاسته از صنعتیشدن سریع، شهری شدن، و ظهور بزرگترین و سازمانیافتهترین جنبش سوسیالیستی اروپا. تاریخ سیاسی تأسفبار اروپا در فاصله میان دو جنگ با شرایط اقتصادی که به همان اندازه آشفته بود، ارتباطی تنگاتنگ داشت. اروپا که پیش ازجنگ جهانی اول حکم موتور محرکه اقتصاد جهان را داشت، در اثر فقر و ویرانی بهجامانده از جنگ، کاهش جمعیت و بدهی شدید به منجی خود یعنی آمریکا در وضعیتی بسیار متزلزل گرفتار شده بود و با رقابت جدی از سوی کشورهایی مواجه بود که زمانی خود به اروپا وابسته بودند. چنان که هارولد جیمز در بررسی خویش از اقتصاد اروپا در قرن بیستم نشان میدهد، تلاش برای بازگشت به حالت عادی دستورالعملی برای فاجعه و مصیبت از آب درآمد. فروکش قیمتها و بیکاری در غرب و ابرتورم و بیماری در شرق، نیروی محرکهای شدند برای قطبیشدنی که پرستون در فصل قبل آن را تحلیل کرده است. ریچارد اوری در فصلی که به جنگ در قرن بیستم اختصاص داده شده است، نشان میدهد که چگونه آنچه وودرو ویلسون امیدوار بود «واپسین جنگ برای رهایی و آزادی انسان» باشد، صرفا راه را برای مخاصمهای دیگر و به مراتب وحشتناکتر هموار کرد.
در سال 1914 آن سان که ریچارد بسل در فصلی درباره جامعه اروپایی در قرن بیستم مینویسد اروپا برای جوامعی که در پی مدرنشدن بودند، الگویی برای کل جهان فراهم میآورد بهگونهای که برای مثال ریودوژانیرو برای سازماندهی شهری خود به پاریس مینگریست. بسل نتیجه میگیرد که جامعه اروپایی قرن بیستم که در دوره مدرن پیوسته در حال تغییر و تحول بوده است، نسبت به گذشته، پارهپارهتر و گوناگونترشده است. در فصل 10، مارتین جی در بهتصویرکشیدن فرهنگ اروپا نخست آن را به شکل گزارشی تخیلی از پیشرفت پیروزمندانه مدرنیسم که در اواسط قرن بیستم نوشته شده است ارائه میدهد. اما چنان که توضیح میدهد در چند دهه گذشته یک نقد جدید پستمدرنیستی این روایت قهرمانانه را به چالش کشیده است. دیوید رینولدز واپسین فصل از این کتاب را که درباره سیاست اروپا از 1945 به بعد است، با این یادآوری آغاز میکند که مورخان پیشگویانی ضعیف هستند؛ او از ای. پی. تامپسون شاهد میآورد که در 1987 پیشگویی کرده بود که اروپا «تا ابد» به شکل دو بلوک متخاصم باقی خواهد ماند. دو سال بعد، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پرده آهنین در هم شکسته شد. رینولدز نشان میدهد که چگونه جنگ سرد از دل کشمکشهای جدید برای سلطه بر آلمان پدید آمد. به زعم او در جنگ سرد، تقسیم اروپا منبعی برای ثبات و ستمکاری شد؛ اما پس از سال 1989، اتحاد فقط آزادی به همراه نداشت، بلکه باعث سردرگمی نیز شد: «اروپا از دهه 1990 چیزی بیش از یک عارضه جغرافیایی بود که حتی در مخیله بیسمارک هم نمیگنجید. ولی اتحاد اروپا به اندازه روزگار بناپارت یا هیتلر از حد یک ایده فراتر نرفت و به واقعیت نپیوست» (ص 430).