صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پرلاشز دفن شد.

محمود دولت‌آبادی: پشت هدایت زیر بار نکبت‌های تاریخی سلسله قاجار خم بود

دولت‌آبادی گفت: هدایت همیشه اکنونی است. تا وقتی که مناسبات اجتماعی همین باشد که هست، هدایت همیشه نویسنده روز است. شاید به همین علت هم هست که در دوره پهلوی آثارش ممنوع بود،
به گزارش تیترهنر، 68سال پیش در چنین روزی صادق هدایت با یک مرگ اختیاری به زندگی خود پایان داد. نویسنده‌ای که بسیاری او را معروف‌ترین و موثرترین نویسنده تاریخ ادبیات فارسی می‌دانند. محمود دولت‌آبادی، داستان‌نویس پیشکسوت ، به مناسبت سالروز مرگ صادق هدایت درباره این نویسنده گفت: هدایت برآیندی از مجموعه تاریخ روزگار خودش در عرصه جهانی است، اما برآمده  از جایی که خودش در اینجا و آنجا از آن به عنوان لجنزار یاد می‌کند.

وی ادامه داد: این بحث مفصلی است که در این فرصت محدود نمی‌توان به آن پرداخت. آنچه مسلم است این است که زبان زنده فارسی، ابتدا با نویسندگانی که از حسن اتفاق، اهل آذربایجان بودند و در آستانه انقلاب مشروطیت، پدید آمد. کتاب احمد و طالبوف و آخوندزاده و این‌ها. این زبان زنده فارسی در مقابل زبان مرده میرزا بنویسی قجری، توانست به اهل مملکت بگوید که شما زبان زنده دارید. بعد از آن، شخصیت‌هایی که در این مسیر موثر بودند، علامه دهخدا بود و احمد کسروی که باز هم یکی‌شان آذربایجانی بود. سپس زنده‌یاد جمالزاده، دریچه‌ای را به شیوه جدیدی از ادبیات گشود که در غرب، نزدیک یک قرن باب بود و آن داستان کوتاه بود.

دولت‌آبادی تاکید کرد: به علاوه این‌ها، دانایی که صادق هدایت از ادبیات جهان داشت، موجب پدید آمدن هدایت شد. پدید آمدن هدایت از این جهت، بسیار مهم است که او ضمن اینکه با جامعه ایران آمیخته بود با ادبیات غرب و حتی ادبیات پهلوی هم آشنا بود. یعنی هدایت یک انسان دانا بود و در واقعیتی زندگی می‌کرد که این واقعیت برای او مشمئزکننده بود و به جمعاجمع توده‌هایی که ما بودیم می‌گفت؛ لجاره. این اصطلاح و صفت، خیلی قابل تامل و به روز است. هر چه قدر که جامعه رو به حضیض می‌رود، این اصطلاح زنده‌یاد هدایت، بیشتر قابل تامل می‌شود.

محمود دولت آبادی که بارها در سخنرانی‌ها و گفت‌و‌گوهایش اشاره کرده بود که ادبیات داستانی امروز فارسی از زهدان داستان «تاریکخانه» هدایت بیرون آمده است، در توضیح این مطلب گفت: این که من گفتم که همه ما از تاریکخانه هدایت بیرون آمده‌ایم، دو جنبه مختلف دارد؛ یکی این که ما در تاریکخانه باقی مانده‌ایم. همان تاریکخانه‌ای که هدایت می‌گوید؛ «دردهایی که من داشتم، با بار موروثی که زیرش خمیده شده بودم را آنها نمی‌توانند بفهمند. خستگی پدرانم در من باقی مانده بود. و نوستالژی این گذشته را در خود حس می‌کردم.»

دیگر جنبه‌ای که من می‌گویم ما از تاریکخانه هدایت بیرون آمده‌ایم، معطوف به آن است که ما دیگر نمی‌خواهیم در آن تاریکخانه باقی بمانیم و خودمان را از درون فرسوده کنیم تا سرانجام منجر شود به داستان «زنده‌ به‌گور» هدایت. پس از آن بیرون بیاییم.

نویسنده «کلیدر» گفت: اما وجه دیگرش آن است که در هر صورت ما با هدایت پیوند داریم، زیرا که در آن تاریکخانه بوده‌ایم و از آن تاریکخانه بیرون آمده‌ایم. به این ترتیب صادق هدایت برای نویسندگی بعد از خودش، با توجه به پشتوانه‌ای که در زبان زنده فارسی وجود داشته و به وجود آمده است، بسیار موثر بود.

نویسنده «جای خالی سلوچ» گفت: جنبه دیگر نوستالژی هدایت به آن مربوط می‌شود که او مدتی وقت گذاشت و استعداد خودش را صرف یادگیری زبان پهلوی کرد؛ به هندوستان رفت تا بلکه نشانه‌هایی از نوستالژی گذشته را پیدا کند. وقتی که می‌گوید زیر بار موروثی کمرم خم شده، اشاره دارد به این نکبت خاندان سلطنت قجری که مملکت را به حضیض کشاند و بخش‌هایی از کشور را به غریبه‌ها داد؛ با یک جنگ غیر لازم که بین ما و روس‌ها علم کردند و مملکت را در دو منطقه از دست دادند؛ یکی در قفقاز و دیگری در هرات و سومیش هم که پاداش اعلی‌حضرت بود به کسانی که سر کار آورده بودندش؛ بحرین.
بنابراین پشت هدایت زیر بار این نکبت تاریخی که سلسله قاجار مسئولش بودند، خم بود و از زیر این بار، هرگز نتوانست بیرون بیاید.

محمود دولت آبادی ادامه داد: یک بار احسان طبری گفت؛ هدایت برای این به ما نزدیک بود که می‌خواست شاه نباشد. این هم نقیضه‌ای است از مجموعه نقیضه‌هایی که هدایت بهش دچار بود. اما آن چیزی که تاثیر عجیبی بر ادبیات داستانی ایران گذاشت، مقوله صمیمیت هدایت با آثارش بود.

در نظر بگیرید که یکی از دم دست‌ترین آثار هدایت «حاجی‌آقا» است. حاجی‌آقا هنوز موضوع روز است؛ حاجی آقا در هشتی خانه‌اش می‌نشست و مسائل را آورد و برد می‌کرد بین اجانب و ثروتمندان و کسانی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسید و می‌خواستند به ثروت و مقام برسند. حالا آن مکان زیر هشتی به جاهای دیگر تبدیل شده است. تبدیل شده به پشت کامپیوتر. بنابراین هدایت همیشه اکنونی است. تا وقتی که مناسبات اجتماعی همین باشد که هست، هدایت همیشه نویسنده روز است. شاید به همین علت هم هست که در دوره پهلوی آثارش ممنوع بود، هنوز هم ممنوع است.

وی افزود: علاوه بر این، هنوز یک بررسی جامع از آثار و زندگی هدایت نوشته نشده است. یک نفر پیدا نشده که بگوید؛ این نویسنده مهم کشور ما، کی بود. هدایت با تمام ادبیات عصر خودش در اروپا آشنا بود. او کسی است که می‌گوید؛ ادبیات را در تاریخ باید به دو بخش تقسیم کرد؛ قبل و بعد از فروید. هنوز که هنوز است، جویس در کشور ما ممنوع است. اما هدایت آن آثار را خوانده بود و چنین داوری درستی هم کرده بود. دیگر آنکه یکی از نویسندگانی که هدایت عاشق او بود و با دوستش حسن قائمیان در این زمینه تلاش کرد، کشف فرانتس کافکا بود. فرانتس کافکا خیلی به روحیه هدایت نزدیک است. بنابراین هدایت همچنان یک شخصیت پیچیده و ممتاز در ادبیات ایران و در تاریخ ایران است که هنوز به او پرداخته نشده و مایه این است که ما خود را نکوهش کنیم که چرا آثار هدایت بررسی نشده و نمی‌شود.

اینجا و آنجا چیزهایی نوشته می‌شود و درباره بوف‌کور افرادی اظهار نظر کرده‌اند، ولی هدایت یک مجموعه است. مجموعه‌ای که بخش عمده‌اش ریشه در این خاک دارد، بخش‌های ذهنی‌اش در گذشته ریشه دارد و ادبیات غرب. ادبیات نه چندان خوشبینانه بعد از جنگ دوم جهانی. هدایت برآیندی از مجموعه تاریخ روزگار خودش در عرصه جهانی است، اما برآمده  از جایی که خودش در اینجا و آنجا از آن به عنوان لجنزار یاد می‌کند.

صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پرلاشز دفن شد.

منبع ایبنا

صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پرلاشز دفن شد.