محمد رحمانیان پس از سالها برای اولین بار نمایشنامه «مجلس ضربت خوردن» بهرام بیضایی را به روی صحنه برد.
به گزارش هفت هنر، بیضایی به این شرط اجازه اجرای «مجلس ضربت خوردن» را به رحمانیان داد که حتی یک کلمه هم از متن نمایشنامه تغییر کند.
رحمانیان در تازهترین گفتوگویش با ایلنا درباره تغییری که در نمایشنامه داد، گفت: من برای این نمایش بیش از هر کار دیگری مورد ممیزی و بازخواست قرار گرفتم. ولی خوشبختانه با حمایت مرکز هنرهای نمایشی توانستیم به قولی که به آقای بیضایی داده بودیم، وفادار بمانم و تغییری در متن ندهیم. برای این اجرا، بزرگترین مساله و درخواستم از مرکز و مدیران فرهنگی این بود که از من نخواهند به این متن دست بزنم و کلمهای را جایگزین کنم. فقط یک کلمه «خلیفه ناخلف» را در متن تغییر دادم که آن هم به درخواست خودم بود. چون فکر کردم ممکن است این عبارت مورد اعتراض برادران اهل تسنن قرار بگیرد. کما اینکه این عبارت نظر نویسنده نیست و از زبان ابن ملجم گفته میشود. آقای بیضایی مسالهای با اهل سنت ندارد بلکه جملهای است که از طرف یک کاراکتر منفی گفته میشود. منتها باز هم من کمی احتیاط کردم و به جای آن از عبارت «خلیفه دوم» استفاده کردم و این تنها تغییری بود که در متن دادم. به علاوه یکی دو جملهای که به خاطر جنسیت کاراکتر نویسنده حذف کردیم.
کارگردان ترانههای قدیمی درباره تاثیر بیضایی بر آثارش توضیح داد: نمایش «افرا» که یکی از کاملترین اجراهایی بود که من از آقای بیضایی دیدم. یا «مرگ یزدگرد» که من ۱۰ سالم بود که آن را دیدم و تاثیر عمیقی در انتخابهای آیندهام و اساسا در زندگیام و رویکردم به درام و نمایشنامه داشت. این کار در آبان ۵۸ در تالار چهارسو اجرا شد و فکر میکنم بعد از آن کار بود که تصمیم گرفتم به طور جدی به نوشتن نمایشنامه و کار تئاتر بپردازم. خود بیضایی هم روی من تاثیر عمیقی گذاشته؛ در زندگیام، نگاهم، قضاوتم و نگاهم به جامعه و خیلی موارد دیگر. بسیاری از نمایشنامههایم را تحت تاثیر بیضایی نوشتهام؛ مثل «مجلسنامه» یا «شهادتخوانی قدمشاد مطرب در طهران». بسیاری دیگر از نمایشنامههایم را هم از نگاه بیضایی آموختم مثل نمایشنامه «مصاحبه». فکر میکنم بهرام بیضایی به صورت دائمی در زندگی من حضور دارد و حضورش لحظهای و اتفاقی نیست. من مدام کارهایش را از قدیمیها تا جدیدها، میخوانم و خیلی دلم میخواهد یکی از مهمترین نمایشنامههای به فارسی نوشته شده ایرانی که نوشته اوست، یعنی «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» را روزی روی صحنه ببرم.
وی درباره نمایش جدیدش و ترکیب موسیقی و تئاتر گفت:«آدامسخوانی» اولین کاری است که ترانههایش را هم خودم نوشتم. بنابراین ترانهها کاملا در خدمت متن است و کارکردش پیچیده است. فقط این نیست که یک موسیقی شنیده شود. ترکیب «موسیقی- نمایش» که سراغ آن رفتهام، سعی میکند جای خالی هر نوع نمایش موزیکالی که امکانش در ایران نیست را پر کند؛ این مسالهای بود که از همان اولین موسیقی-نمایشی که سال ۸۵ با عنوان «مسافران» کار کردم و یک شب هم بیشتر اجرا نشد، دنبال میکردم. مسافران موسیقی- نمایشی بود که موسیقیاش را «سعید ذهنی» ساخته و خوانندهاش «محسن نامجو» بود. از همین اولین کار فکر میکردم چطور میشود در رفت و برگشت بین درام و موسیقی، به عاملی سوم و حسی تلفیقی رسید که نه A و نه B بلکه به C برسیم. بعدتر موسیقی-نمایش «لیلا» را روی صحنه بردم که آن هم یک شب بیشتر اجرا نشد؛ موسیقیاش را «علیرضا افکاری» ساخته و ترانههایش متعلق به «روزبه بمانی» بود و «حبیب رضایی» و «مهتاب نصیرپور» در آن بازی میکردند. در این احرا سعی کردم شکل دیگری از ایدهام را در مورد داستانی جنگی به کار ببرم؛ داستانی در مورد بمباران سردشت. بنابراین تجربههایی پشت سر هم آمد. بعدتر در «این فصل را با من بخوان» که ترکیب موسیقی ارکسترال سمفونیک «مجید انتظامی» با متنهای من بود؛ این اتفاق افتاد. در هر یک از این کارها سعی دارم یک شکلی از موسیقی نمایش را در فقدان هر نوع تئاتر موزیکالی که در ایران ممکن است انجام شود، پیاده کنم. خیلی دلم میخواهد تجربههایم را ادامه دهم.