ای کاش حسن فتحی سریالش را در همان 26 قسمت میبست و اصراری برای ساختن و اضافه کردن دو قسمت بعدی به خرج نمیداد. هر چند همان قسمتهای پایانی هم دیگر آن جذابیتهای قبلی را نداشت و سریال بر مسیر اتفاق و حادثه و تصادف جلو میرفت و دیگر از آن تم عاشقانه قسمتهای قبلی خبری نبود.
حال در قسمت بیست و هفتم جای عنصر تصادف و حادثه را خاله زنک بازی شخصیتها گرفته است. نغمه ثمینی و فتحی که به طور مشترک نویسنده سناریو شهرزاد هستند در تازهترین قسمتی که در شبکه خانگی عرضه شده برای جمع کردن داستان و به سرانجام رساندن فرجام شخصیتها راه جالبی را انتخاب نکردهاند.
هر چه به قسمتهای پایانی نزدیک میشدیم شخصیتها بدون منطق دچار دگردیسی و تحول میشدند. شخصیتها بدون دادن کد قبلی خیلی اتفاقی و ناگهانی دچار استحاله میشدند. مثل بزرگ آقا که کاملا یهویی و بدون مقدمه عاشق شهرزاد شد و یا قباد که در یک لحظه زن و بچه و خانه و کاشانه را جا گذاشت و با حالی نزار به خانه برگشت.
در قسمت یکی مانده به آخر این شهرزاد است که دچار تغییرات روحی و روانی میشود. او که تا این لحظه توان دور ماندن از فرزندش را ندارد به ناگاه میان فرهاد دماوندی و پسرش، عشق سابقش را انتخاب میکند. شهرزاد که تا اینجا قهرمان محکم و تغییرناپذیر داستان بوده، به شخصیتی ضعیف و زبون تبدیل میشود. درست مثل قباد که از یک جایی به بعد به خاری و خفت میافتد و از آن شخصیت محبوبِ مخاطب کاملا دور می شود. حالا مشخص نیست این شخصیتهای درب و داغان و له شده در فصل دوم چگونه میخواهند عرض اندام کنند؟
دیگر نکته منفی قسمت 27 خالی بودنش از داستان است. این قسمت به نوستالژی بازی شهرزاد و فرهاد و گفتن دیالوگهای عاشقانه میگذرد و هیچ اتفاق دیگری در دل داستان رخ نمیدهد. فرهاد دماوندی به سر قبر دوستش میرود، بعد به قرارش در کافه با شهرزاد میرسد و شب جلوی در خانه معشوقه قدیمیاش است. این تمام داستان این قسمت است. چیزی شبیه به فیلمهای خوابآور هندی که فقط رقص و آواز ندارد.
اظهار نظر شما کمی از انصاف به دور است،اگر کمی دقت بیشتری می کردید متوجه میشدید که هیچیک از اتفاقات ناگهانی روی نداده اند، برای مثال بزرگ آقا در قسمت نامگذاری کبیر با خلوت با شهرزاد و نگاههای پر معنا و محبت دور از چشم دیگران و دلداری دادن به شهرزاد ودر آخر با هدیه دادن دستمال یادگار همسرش حس عشق و علاقه پنهان را القا می کند، بی تعارف بازیگران بهترین بازی خود را در این سریال داشته اند، هم چیز به اندازه و باور پذیر است البته شخصیت زن منفی داستان با بازی پانته ا پناهی ها کمی اغراق شده است، اما در کل سریال آنقدر خوب و موفق هست که در هر کجای دنیا مخاطب ایرانی را به خود جذب کرده، فتحی همیشه ثابت کرده که در هر شرایطی میتوان کار خوب تولید کرد، با عشق و محبت صبر و البته هنر و ذکاوت.
خسته نباشید.
حسن طاهری -برلین
ما هم مخالف نظر شما درباره موفقیت سریال در جذب مخاطب نیستیم اما روند تحول شخصیتها در قسمتهای پایانی چندان منطقی به نظر نمی رسد. تمام مواردی که اشاره کردید در یک یا دو قسمت اتفاق افتاد در صورتی که ما از ابتدا بزرگ آقا را شخصیتی خانواده دوست و داغدار از غم از دست دادن همسر و فرزند میبینیم