در چند سال اخیر ساختهشدن فیلمهای محصول مشترک سینمای ایران را وارد عرصه جدیدی از حیات خود کرده است.
استفاده از ظرفیتهای سینمایی چند کشور، استفاده از تجارب سینمایی کشورها و قرارگرفتن در معرض دید بینالمللی ازجمله مزایای فیلمهای محصول مشترک است.
قبل از پرداختن به فیلم سلام بمبئی، نگاهی کوتاه و فهرستوار داریم به فیلمهایی که توسط ایران و کشورهای دیگر به صورت مشترک ساخته شده است.
١- رقص با رویا (محمود کلاری) ایران و آرژانتین ٢- صدای تیره (بهروز افخمی) ایران و کانادا ٣- آشوبگران (محمدرضا اعلامی) ایران و پاکستان ۴- فرش باد (کمال تبریزی) ایران و ژاپن ۵- تولدی دیگر (عباس رافعی) ایران و لبنان ۶- شکار روباه (مجید جوانمرد) ایران و چندیدن سرمایهگذار خارجی ٧- قفس طلایی (محمد زریندست) ایران و آمریکا ٨- نیلوفر (سابین ژمایل) ایران و عراق ٩- گذشته (اصغر فرهادی) ایران و فرانسه ١٠- ابوزینب (علی غفاری) ایران و لبنان ١١- فروشنده (اصغر فرهادی) ایران و فرانسه ١٢- من سالوادور نیستم (منوچهر هادی) ایران و برزیل
١٣- سلام بمبئی (قربان محمدپور)
ایران و هند
حال به فیلم سلام بمبئی میپردازیم و در این رابطه باید گفت که قربان محمدپور کارگردان این فیلم را به صفت ساختن فیلمهای پرفروش همراه با بازیگران مطرح میشناسیم.
محمدپور سابقه چندان درخشانی ندارد و تنها فیلمهایی چون خروس جنگی، داماد خجالتی و آنچه مردان درباره زنان نمیدانند را ساخته است و سلام بمبئی چهارمین اثر این کارگردان است. محمدپور در سه فیلم قبلیاش نشان داده که علاقه عجیبی به نشاندادن تصویری مثلثی از عشق دارد.
فیلم با برخورد غیرمنتظره علی و احمد، دو همکلاسی که در هندوستان درس میخوانند، آغاز میشود و این دو عازم هند میشوند و اصل داستان با فلشبک و مرور خاطرات شخصیت اصلی فیلم یعنی علی روایت میشود.
بزرگترین مشکل سلام بمبئی فیلمنامه پرایراد و ناقصاش است. فیلمنامهای که مشابه فیلمهای دهه ٧٠ و ٨٠ میلادی نوشته شده و گاهی هم طعنه به آنها میزند. بدون اینکه هیچ پیشزمینهای از رابطه عاشقانه علی و کاریشما معرفی شود به سادهترین و کلیشهایترین شکل ممکن داستان عاشقانه این دو نفر آغاز میشود. پنچرشدن لاستیک خودروی دختر هندی و تعمیر آن توسط پسر ایرانی و با یک نگاه این رابطه شکل میگیرد.
در جای دیگر و در اوایل فیلم کارگردان میخواهد طوری وانمود کند که دختر هندی (کاریشما) از زندگی و شرایط اطراف خود خسته شده و دست به خودکشی زده اما در صحنه بعدی دخترک هندی با ظاهری آراسته، لبخندی بر لب و با شور و اشتیاق از خودرواش پیاده شده و با دوستش به سر کلاس میرود و انگار که اصلا قصد خودکشی نداشته است.
درواقع سلام بمبئی روایتگر یک عشق مثلثی است که حتی در رسم یک ضلع آن نیز موفق نبوده است. کارگردان هیچ توجهی به پردازش شخصیتها نکرده و فقط سرگرم به جلوبردن فیلم است.
گلزار همان گلزار همیشگی است و میتوان گفت شباهت بسیاری به بازیاش در فیلم زهرعسل دارد. دیا میرزا نسبت به دیگر بازیگران بهتر است اما او هم صد باره کلماتی چون
«دوستت دارم و عاشقتم و…» چیز قابل توجهی از خود نشان نمیدهد. نام دیگر بازیگر فیلم یعنی گلشن گروور که نقش یک خواستگار ثروتمند و ضد قهرمان یا به تعبیری بدمن فیلم است. این بازیگر در این فیلم شخصیتی تقریباً کارتونی و کاملا کلاسیکی دارد. چهرهای جوان شده با عینکی درشت و موهای افراشته و دو بادیگارد همیشه همراه که بازیاش مخاطب را به یاد فیلمهای قدیمی هندی میاندازد.
اکثر لحظات فیلم به روایت سطحی و خام از رابطه بین علی و کاریشما میگذرد و کارگردان به جای اینکه با موضوعاتی فرعی و وارداتی استحکام عشق این دو نفر را به رخ مخاطب بکشد، به تصاویری کارتپستالی از طبیعت و مناظر هند مشغول میشود.
اما درنهایت دو شخصیت در فیلم وجود دارند که جز اتلاف وقت فیلم کاری نمیکنند: احمد با بازی بنیامین بهادری و همسر جدیدش شایلی محمودی.
شاید استفاده کارگردان از این نفر را بتوان به حساب معرفی آنان و فروش بیشتر فیلم گذاشت. بهادری که نابازیگری در بازیاش موج میزند و شایلی محمودی که تسلطش بر زبان هندی قابل ستایش است.
اگر بخواهیم به معدود امتیازات مثبت فیلم اشاره کنیم، باید تصاویر هوایی و هلیشات از شهرهای دو کشور و احترام به شخصیت مادر در فیلم را مثال بزنیم. اگر چه بر روی شخصیت مادر خیلی مانوری داده نمیشود، اما حداقل ارزش نام مادر در فیلم لکهدار نشده و اگر بخواهیم این مورد از فیلم را با فیلمی مثل ابد و یک روز که شخصیت مادر در آن فردی حامی و شریک جرم پسر خلافکارش نشان داده میشود، مقایسه کنیم قطعا به سلام بمبئی امتیاز مثبتی خواهیم داد.
سخن آخر اینکه چند سوال راجع به فیلم مطرح میشود. اول اینکه چرا شخصیتهای هندی فیلم با وجود ترجمه زیرنویس، تماما انگلیسی صحبت می کنند و به ندرت به زبان اصلیشان یعنی هندی حرف میزنند و اینکه در آخر داستان چه بلایی بر سر کاریشما میآید که بر اثر آن جان خود را از دست میدهد.
منبع شهروند