دانشیارعلوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: سیدجواد طباطبایی بحث بسیار مهمی را درون یک مثلث ایران، اسلام و تجدد مطرح کرد و توانست،مسائل امروز را به پرسشهای فلسفی و قابل تأمل تبدیل کند.
به گزارش هفت هنر، نشست تأملی درباره ایران با عنوان «ایران همین جا است که ایستادهایم» به مناسبت انتشار جشننامه سیدجواد طباطبایی با نام «فیلسوف سیاست» با حضور سیدجواد طباطبایی، رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم، حکمتالله ملا صالحی استاد باستانَشناسی دانشگاه تهران، حجتالاسلام داود فیرحی دانشیار علوم سیاسی دانشگاه تهران، موسی غنینژاد اقتصاددان، عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی، عصر امروز (چهارشنبه 15 دی) در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
حجت الاسلام داود فیرحی دانشیارعلوم سیاسی دانشگاه تهران در بخش دیگری از این نشست گفت: بحثم بیشتر از جنس یک خاطره علمی است، بعضی مواقع آدمی شانس میآورد که میگویند اتفاق بزرگی است که انسان در محضر استاد بزرگی قرار بگیرد و چند سالی را با همنشینی با او از دانشش بیاموزد.
وی اظهار داشت: یادم هست که در سال 69 تا نیمه سال 73 دکتر طباطبایی در دانشکده حضور داشتند و آن زمان من دانشجوی لیسانس بودم در همان دوران آوازه سید جواد طباطبایی در دانشکده پیچیده بود و کتاب «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» ایشان منتشر شده بود که نشان از تولد یک اندیشه بزرگ داشت و معلوم بود که قرار است این راه ادامه پیدا کند. در همان دوران سه گانه اول دکتر طباطبایی به بازار پژوهش عرضه شد و آن چیزهایی که اساد در کلاس درس به ما میگفتند، بعدها سهگانه دوم را نوید میداد.
دانشیار علوم سیاسی دانشگاه تهران با بیان اینکه یکی از انگیزههای من به عنوان طلبه که باعث شد رشته علوم سیاسی را ادامه دهم حضور سیدجواد طباطبایی در دانشکده بود، عنوان کرد: هم بودن ایشان در دانشکده فرصت و نعمت بود هم نبودنشان چون فرصت پیدا می کردند که بنویسند. در همان زمان در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران گرایش های مختلفی وجود داشت؛ یکی گرایش جامعه شناسی و دیگری گرایش تاریخ. در این میان شاخه اندیشه یتیم مانده بود و جهت خاصی نداشت. با حضور دکتر طباطبایی این گرایش تقویت و مطرح شد و تاکنون سایه ایشان بر سر این رشته وجود دارد.
وی ادامه داد: حضور دکتر طباطبایی از چند جهت مهم بود. نخست اینکه ایشان بحث بسیار مهمی را درون یک مثلث. ایران، اسلام و تجدد مطرح کردند که یک بحث جدی بود. همچنین استاد طباطبایی توانستند مسائل امروز را به پرسشهای فلسفی تبدیل کنند. به عبارت دیگر مسائلی را که از حالت ایدئولوژیک خارج شده بود به یک مسئله فلسفی تبدیل و قابل تامل کردند. به عنوان نمونه ایشان، ایران شناسی فانتزی را تبدیل به یک ایران شناسی فلسفی کردند. ایران، وطن، دولت مدرن و مشکلات و موانع آن از جمله بحثهایی بود که ایشان در قالب پرسشهای فلسفی مطرح کردند.
فیرحی، ویژگی دیگر سیدجواد طباطبایی را ادبیات شفاف و روشن وی بر شمرد و اظهار داشت: بنده همیشه از ادبیات تند و تیز و بی تعارف ایشان لذت میبردم و بسیار برایم جالب بود. در مقابل این ادبیات صریح، کسانی که سخنان ایشان را میشنیدند دو دسته شدند. دسته اول افرادی که طرفدار تفسیرها و برداشتهای ایشان بودند و سعی میکردند این ادبیات را بسط دهند. دسته دوم افرادی که به تدریج به مخالفت با دیدگاه دکتر پرداختند. به هر حال حاکم شدن فضای اندیشه پژوهی در آن دوران از نعمت حضور استاد بود و جنب و جوش زیادی را در دانشگاه ایجاد میکرد.
وی عنوان کرد: اینکه یک اندیشمند جریانهای موافق و مخالف را بربیانگیزاند و به تامل فلسفی وا دارد نعمت بزرگی است. به نظر میآید اندیشه ها و اندیشمندان بزرگ در عین حالی که اثرهای با اهمیتی تولید می کند با مشکلاتی هم مواجه می شود اما نکته ای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که نباید اندیشه های یک اندیشمند را بریده بریده کنیم و با بخشی از آن موافقت و با بخشی از آن مخالفت کنیم. متاسفانه این اتفاق درباره ادبیات و ایده های دکتر طباطبایی رخ داده به این معنا که برخی بخش ایرانیگری صحبتهای استاد را بسیار غلیظ میکنند ولی به بخشهای دیگر آن توجه نمی کنند. این در حالی است که آثار استاد همگی شبیه یک پکیچ و حلقههای به هم پیوسته هستند و تقسیم کردن آنها نه تنها به ادبیان دکتر کمک نمیکند بلکه این اندیشه را با چالش مواجه خواهد کرد.