مجری و گرداننده برنامه هفت در ادامه ادعا کرد این فروش 120 میلیاردی در طی شش ماه پیش بینی خودِ او بوده اما یک سرچ ساده نشان میدهد افخمی در فروردین ماه روی آنتن زنده هفت پیش بینی کرده بود فروش کل سینمای ایران تا انتهای سال 150 میلیارد تومان باشد. ظاهراً گراننده برنامه هفته، قدرت حافظه مردم را نادیده گرفته است.
افخمی در برنامه برنامه هفت با اشاره به انتخاب فیلم «فروشنده» به عنوان نماینده ایران در اسکار 2017 گفت: این موضوع سبب شد تا مخاطبان بسیاری از ما بخواهند با توجه به ناقص و یکسویه بودن نقد گذشته درباره فیلم «فروشنده»، درباره این فیلم و اساسا فیلم نماینده ایران در اسکار پیش رو بیشتر صحبت کنیم.
این کارگردان سینما ادعا کرد: دوست داشتیم بحث گرمتر و پرتعدادتر بود. اما هم کسانی که مخالف اند و هم کسانی که موافق این فیلم اند به نظر خیلی دوست ندارند در این باره با هم جدل کنند و روبروی هم بنشینند. اما امشب شهاب اسفندیاری و مسعود فراستی در این باره روبروی هم می نشینند.
شهاب اسفندیار در ابتدای این بحث خطاب به فراستی و شیوه نقدش گفت: اولا لازم است برخلاف تصور عامه درباره مسعود فراستی ستایش کنم از نقد سازنده او در نقد پس از انقلاب. در زمانی که هنوز ابراهیم حاتمی کیا این کارگردانی فعلی نبود مسعود فراستی با نقد و تعریف فیلم او را شناساند. یا کتابی که درباره «زیر نور ماه» رضا میرکریمی یا «بچه های آسمان» مجید مجیدی… .
اسفندیاری درباره نقدهای قابل دفاع فراستی گفت: در نقدهای اخیر مسعود هم نقد «ایستاده در غبار»، «چ» نقدهای بسیار استوار و جدی است و کسی حس دشمنی او با فیلمساز را نمی کند. برای همین است که من می خواهم به شدت انتقاد کنم که چرا مسعود فراستی و برنامه هفت کاری می کنند تا عقلانیت از نقد دور شود و فضای دوقطبی شکل گیرد که مخالفت با نقد او به مثابه دینداری و بی دینی، ناموسی و بی ناموسی و… شود. گویی مینی است که زیر پای یک فیلم کار می گذارد. بعد از انفجار بمب، یک سری خوشحالی میکنند و یک سری توی سر خودشان میزنند.
اسفندیاری درباره علت حساسیت زا بودن رویه «هفت» گفت: چون شما در تلویزیون جهموری اسلامی نقد می کنید برخی فکر می کنند همه اینها توطئه هایی است که کشیده شده است یا کسی از او خواسته چنین کاری کند. حال اینکه اینطور نیست. اصلا موضع او موضع حکومتی نیست. برعکس برخی از نقدهای مسعود فراستی ضد مصالح جمهوری اسلامی است. حالا وقتی کلمات و تعابیری مسعود فراستی استفاده می کند که هیجانی و احساساتی است، برخی از حزب اللهی ها گمان می کنند باید احساس تکلیف کنند و به پا خیزند. لذا بجای ایجاد یک فضای هیجانی مطابق نقدهای مکتوب مسعود فراستی، فضای عقلانی ایجاد کنیم.
شهاب اسفندیاری با اشاره به اینکه برخی تصور میکنند با توجه به سوابق فراستی -تواب بودن و تا مرز اعدام رفتن- نخ فراستی دست شخص دیگری است و به همین دلیل، به برخی فیلمها نظیر فروشنده، نقدهای شدیدی وارد میکند، عنوان کرد که برخی اوقات خودش هم چنین فکری میکند که نکند چنین چیزی است.
افخمی در واکنش به نقد اسفندیاری گفت قصد داشته به جشنواره فیلم کن تذکر بدهد!
فراستی در مقابل گفت: در تمام نقدهای من چه آنجا که یک ساعت وقت داشتم و چه آنجا که 3 دقیقه وقت داشتم دو خط را دنبال کردم. یک خط فرم است و دیگر خط جهان. آن خط هم این است که من این مملکت را تحت هیچ شرایطی نمی فروشم و به مزایده نمی گذارم. اصولم را هم نمی فروشم. نقد را هم نمی فروشم. من با صدای بلند میان روشنفکران می گویم من از سال 57 تا الان به صورت تئوریک طرفدار جنگ تحمیلی هستم و مخلص رزمندگانش هستم.
منتقد ثابت هفت گفت: واکنش ما به مسئله اساسا «چه» هست، نه «چگونه». چه چیز اتفاق افتاده است؟ او خوشحال است که مردم پرسوال از سالن سینما بیرون می آیند؟ پرسوال از چه چیز؟ از جهان و قصه ای که برایم ساختی که شاکله های داستانی که نساختی و هنوز نمی دانم؟ مخاطبان هنوز نمی دانند درحقیقت چه روی داده است. او در مصاحبه هایش یک جا می گوید تجاوز شده یک جا می گوید نشده. و او از این سوالاتی که ساخته کیف می کند. ما فیلم می بینیم تا شیوه و چگونگی را تجربه کنیم نه «چه» را. تمام سوالات حول فیلم فرهادی درباره «چه» است.
اسفندیاری پاسخ داد: اساسا نمی توان فیلمنامه نویس را بخاطر طرح یک سوژه استثنایی برای طرح یک مسئله اجتماعی مزمت کرد. اما اولا یک تم ادامه دار در فیلم های اخیر فرهادی، مسئله اخلاق و قضاوت زود اجتماعی است. فیلم های فرهادی دشواری قضاوت اجتماعی را برای مخاطبان جا می اندازد. این نسبی گرایی نیست که شما گفتید. این فیلم نسبی گرا نیست.
فراستی ادعا کرد: این فیلم مشکل اصلی شخصیت دارد. در ابتدای فیلم شهاب حسینی روی پشت بام خطاب به دیگری می گوید این شهر را باید ویران کرد و او جواب می دهد این شهر یکبار ویران شده است و بنا شده و این شده. بهتر نمی شود! این شعار سیاسی است که برای دهن آن فرد نیست و بدون شخصیت پردازی از زبان او زده می شود! در این صورت حرف می شود موضع کارگردان. اینجا این دیالوگ بین این دو نفر چه چیزی است؟ من می گویم میخواهی متلک بیاندازی، خب بگو متلکت را اما در شخصیتت. اینجا فقط کانسپت است. فرهادی یک دکمه دارد به اسم “حریم خصوصی” و برای این دکمه می خواهد کُت بسازد. نه قصه دارد، نه شخصیت دارد. وقتی شهاب حسینی در ابتدای فیلم در کلاس درس درباره فیلم «گاو» حرف میزند و می گوید برخی رفته رفته گاو می شوند، می خواهد بگوید آخر فیلم خودش گاو شد؟! بعد سیلی می زند؟ شخصیت پاره پاره است. نه تیپ است نه شخصیت. همه اش فرهادی است که خود را به کاراکترها سنجاق می کند.
او افزود: اصل مسئله فیلم چیست؟ بحث درست بعد از تجاوز است. یعنی داستان اینجاست. هیچکاک یک قصه ای دارد؛ شوهری وارد خانه می شود می بیند به زنش تجاوز شده. می روند بیرون و زن اولین مردی را که می بیند می گوید این بوده، من آن فرد را در انتقام می کشد! ولی فروپاشی روانی به حدی است که این فقط یک مرحم است. شب وارد وقتی خانه می شود و صبح از خانه بیرون می روند، زن مجددا اولین مردی که می بیند می گوید این فرد بوده! یعنی فاجعه. یعنی ویرانی روانی برای این خانواده. در فروشنده نیز قصه از پلان آخر فیلم شروع می شود و بعد تمام می شود. بعد از داستان تجاوز و تعدی، رابطه بین این دو آدم مسئله است. نه پیرمرد و نه آن تئاتر مسخره. تمام درون این دو آدم مسئله است. فیلم دقیقه 121 است که در دقیقه 122 هم تمام می شود.
اسفندیاری گفت: فرهادی تنها می گوید با یک انقلاب همه مشکلات را نمی شود حل کرد. این شخصیت که یک شخصیت روشنفکر و امروزی است برایش یک اتفاق می افتد. حادثه تعرض و ورود یک فرد غریبه به خانه اتفاق مهمی است و روان آن مرد را نابود کرده است. و قصه همین است. چطور می گویید قصه ندارد؟ اوج قصه تجاوز است. اگر سینمای فرهادی قصه ندارد، کیارستمی قصه دارد؟
وی افزود: آقای فراستی امروز دوره هیچکاک و تارکوفسکی گذشته و الان دیگر دوره نولان است. این دوگانه هیچکاک و تارکوفسکی تمام شده است. من طرفدار سینمای متعهد، اخلاقی، پیام دار و… هستم. و با سینمای هنر برای هنر مخالفم. اما وقتی در این سینما با دو فیلمساز اجتماعی دغدغه مند اینگونه برخورد می کنیم، اگر #فروشنده را بخاطر پیام دار بودن بکوبیم پس تمام فیلم های دفاع مقدس ما را باید بکوبیم.
فراستی گفت: من با سینمای پیام دار یا فرهادی مشکلی ندارم. مشکل اینجاست این پیام باید در قصه بگنجد. این فیلم فرهادی قصه ندارد. تم فیلم فرهادی، تم تجاوز و فحشا است که بعد از انقلاب تابحال نداشته ایم. از این تجاوز به پیام هایی که تو می گویی می رسیم.
اسفندیاری در مقابل گفت: آیا تماشاگران فرصت می کنند به این اشکالات منطقی که بسیاری از آن ها را هم قبول ندارد، فکر کنند؟ یا آنقدر مسحور می شوند که فرصت نمی کنند فکر کنند؟ که اگر این بد است، پس فیلمنامه خوب چیست؟ فیلم های فرهادی دشواری قضاوت اخلاقی را به تصویر می کشد که این با نسبی گرایی متفاوت است. از نظر او وحشت به خاطر تجاوز در تمام فیلم هست اما ترس از بردن آبروی پیرمرد نیز وجود دارد و برای همین رعنا محکم درباره این موضوع نظر می دهد.