چهره ماندگار فلسفه گفت: برخی می‌گویند فلسفه چه ارتباطی با شعر دارد؟ ارتباطش زیاد است؛ هر جا شعر هست فلسفه هم هست.

غلامحسین دینانی: هر جا شعر هست فلسفه هم هست

به گزارش هفت هنر، غلامحسین ابراهیمی دینانی، چهره ماندگار فلسفه در برنامه اخیر معرفت (شبکه چهارم سیما) با موضوع اندیشه‌های حکیم سنایی غزنوی، ابیاتی بدین شرح قرائت کرد:

در نگر تا که آفرید ترا؟/ از برای چه برگزید ترا؟

خاک بودی ترا مکرم کرد / زان پست جلوه دو عالم کرد

از همه مهتر آفرید ترا / هر چه هست از همه گزید ترا

در نظر از همه لطیف‌تری / به صفت از همه شریف‌تری

خوب‌تر از تو نقشبند ازل / هیچ نقشی نبست در اول

وی سپس گفت: دو مصرع از یک بیت دو مسئله فلسفی را مطرح کرد. برخی می‌گویند فلسفه چه ارتباطی با شعر دارد؟ ارتباطش زیاد است هر جا شعر هست فلسفه هم هست. فلاسفه به این سوال درباره خالق، سوال ماهوی می‌گویند. انسان یا باید تصور کند که تصادفی و بیخود به دنیا آمده که این نامعقول است پس اگر خود به خود به وجود نیامده آنکه انسان را خلق کرده کیست؟

دینانی با بیان اینکه هر چیزی معلول چهار علت است علت صوری،‌ مادی، غایی و فاعلی توضیح داد: حکما ماده و صورت را علل ماهیت و فاعل و غایت را علل وجود می‌گویند ما با ماده و صورت کار نداریم اما درباره فاعل و غایت که علل مهم است، صحبت می‌کنیم.

وی اظهار داشت: سنایی در همین مصرع اول از علت فاعلی سوال می‌کند که انسان از کجا به وجود آمده و در مصرع دوم از علت غایی، اینکه انسان برای چه وجود آمده است؟ این دو سوال خیلی معقول است اگر کسی درباره هر موجودی به این دو جنبه (فاعل و غایت) نیاندیشد عاقل نیست بلکه سطحی نگر و سفیه است.

این استاد فلسفه با طرح این پرسش که حال بحث این است فاعل مهمتر است یا غایت، توضیح داد: اکثر حکما می‌گویند که علل غایی مهمتر است هر انسانی وقتی اقدام به عملی می‌کند می‌داند که برای چه منظوری کاری را انجام می‌دهد و اگر نداند عاقل نیست.

عضو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه گفت: همه می‌دانیم که انسان موجودی مسجود است سجده ملائکه بر انسان تنها این نبود که سر به مهر جلوی انسان گذاشتند، با این حال باید بدانیم که مسجود (انسان) مقامش بالاتر از ساجد (ملائکه) است یعنی به عظمت انسان اقرار کردند حال این انسان این اندازه بزرگ و عاقل که فاعل و غایت را می‌داند، گاهی گرفتاری‌هایی هم دارد دچار هواها و هوس‌ها و تمایلات بی‌معنی می‌شود یعنی دچار تمایلات نفسانی می‌رود، انسان هیچگاه دچار تمایلات بی‌معنی نمی‌رود اما گاهی معانی سطح پایین با هوای نفسانی را انتخاب می‌کند و در این تمایلات پست مبتذل جنگ و نزاع و درگیری شروع می‌شود.

وی در پاسخ به این سؤال که چرا انسان‌ها با هم نزاع می‌کنند گفت: البته گاهی حیوانات هم با هم نزاع می‌کنند اما انسان اگر مغلوب شود حالت انتقام‌گیری برایش ایجاد می‌شود و تا آخر عمر می‌خواهد این جنگ را ادامه دهد. نزاع، درگیری، جنگ و تنازع جایی است که یک چیزی مورد خواست همگان است، اگر انسان‌ها چیزی را نمی‌خواستند، با هم دعوا هم نمی‌کردند.

دینانی گفت: پس جنگ بین خواسته‌ها است و برای از بین بردن این خواسته‌ها باید آنها را متعادل کنیم، به برخی پاسخ دهیم و حساب کنیم که چه چیز و برای چه و در چه شرایطی می‌خواهیم.

وی اظهار داشت: ما باید با آنچه مانع پیشرفت معنوی‌مان می‌شود بجنگیم. وقتی در درون خود ما پیکار نفسانیات وجود دارد اگر ما نتوانیم خود را قانع عقلانی کنیم این جنگ به بیرون می‌رود و با سایرین درگیر جنگ می‌شویم، چنانچه امروز می‌بینیم در دنیا چقدر جنگ وجود دارد.

چهره ماندگار فلسفه گفت: برخی می‌گویند فلسفه چه ارتباطی با شعر دارد؟ ارتباطش زیاد است؛ هر جا شعر هست فلسفه هم هست.