به گزارش هفت هنر به نقل از لیتهاب- این نویسنده برنده جایزه «استلا» میگوید: «روز پس از انتخابات آمریکا در خیابان با تابلویی روبهرو شدم که کلمات بسیار زشتی روی آن نوشته شده بود. از خواندن آن نوشته مو بر تن من سیخ شد و تلاش کردم هر چه زودتر آن محل را ترک کنم. تلاش کردم آن تصویر را از ذهنم حذف کنم اما به شکل سیاه وسفید به ذهن من بازمیگشت. آن تصویر نمادی از سیستم مطرود و مورد تنفر دنیای جدید است.
کمی بعد به یاد آوردم که این حس بد برای من کاملا آشنا است چون در هنگام نوشتن «شکل طبیعی اشیا»، رمان پنجمم و دقیقا پس از شنیدن مستندی در رادیو چنین حسی به من دست داده بود.
آن مستند درباره مؤسسهای برای دختران بود، زندانی برای دختران نوجوان در شهرستانی در استرالیا به نام «هی» در دهه 1960 و 1970! زندانی که از زنان جوان نگهداری میکرد، روزها آنان را به مجبور به انجام کارهای سخت میکرد. زنانی که باید در تمام طول روز به شکل نظامی راه میرفتند و از سخن گفتن با یکدیگر منع شده بودند. همیشه باید چشمان خود ر به زمین میدوختند. این زنان اسیر بازی روانی پیچیده مقامات زندان شده بودند.
وقتی آن مستند رادیویی به اتمام رسید فقط دوست داشتم که فراموشش کنم. اما تصویر آن زنان من را رها نمیکرد. پس از آن تصمیم گرفتن داستانی درباره آن بنویسم. داستان زنان جوان استرالیایی در روستایی دورافتاده در دهه 1970 . متأسفانه نتیجه بسیار ترسناک شد. شخصیتهایی بیروح که توان متعجب کردن هیچ خوانندهای را نداشت. مرگی که با شنیدن آن مستند در من شکل گرفت به زبان نوشته من، به کلمات و جملات من، کل داستانم، و تخیلم سرایت کرد.
اینجا بود که به دو نتیجه مهم رسیدم: اول اینکه حقیقت این بار به من کمک نکرد و اتفاقی که موجب نوشتن کتاب شد در گذشته رها نمیشد و باید به زمان حال کشیده میشد. امروز زنان برای گرفتن حق خود صدایی دارند که شنیده میشود و به دلایل مختلف میتوانند شکایت خود را به پیش مقامات قضایی ببرند.
متوجه شدم موفق نشدن نوشته و کلمات من به دلیل ترس از تاریکی حول محور موضوع و میل من به کنترل آن با عقل منطقی است. به همین دلیل رهایش کردم. بنابراین داستان را از حالت گذشته به زمان حال تغییر دادم و داستانم را درباره زندانی نوشتم که زنان بیگناه جامعه را در دنیای مدرن حبس کرده است. داستانی رویاییتر، عجیبتر، و استعاریتر خلق کردم. داستانی تاریک اما زیباتر که خواننده را جذب کند.
تصویر آن نوشته هنوز با من است و احتمالا افراد بسیاری آن را دیدهاند. بهتر است دیگر فرار نکنیم. هنر و ادبیات به ما اجازه میدهد روشی دیگر برای فرار از این ماجرا انتخاب کنیم. ادبیات زشتیهای دنیای امروز را تغییر میدهد و ما امروز بیشتر از هر زمانی دیگر به این هیجان نیاز داریم تا شاید اتفاقات دنیای امروز را به مسیری بهتر هدایت کنیم. هنر تنها چیزی است که توان تغییر تصویر زشت آن زندان در استرالیا را دارد و به ما توان پرسش کردن و تغییر را میدهد.»