سوپراستار سینمای بالیوود و از بازیگران شناختهشده جهان – در مصاحبه جدید خود درباره انتخاب شدن «ترامپ»، درباره تنهاییهای خود و چگونه بازیگر شدنش صحبت کرده است.
به گزارش هفت هنر، «گاردین» نوشت: «شاهرخخان» که اکنون ۵۱ سال دارد، همچنان بزرگترین سوپراستار بالیوود است.
بر اساس گزارش مجله «فوربز» درآمد او در سال ۲۰۱۶ حدود ۳۳ میلیون دلار تخمین زده شده است. او تاکنون در بیش از ۷۰ فیلم هنرنمایی کرده است و در جهان به عنوان هنرپیشهای محبوب به حساب میآید.
«شاهرخخان» که اخیرا سوئیتی در یکی از هتلهای مرکز شهر لندن کرایه کرده بود، برای انجام این مصاحبه شلواری گران و کفشهایی زیبا پوشیده بود، بادیگاردها دورش را گرفته بودند و چندین نفر او را همراهی میکردند. وظیفه یکی از همراهان، آیینه گرفتن برای «شاهرخان» بود تا بتواند پیش از آمدن عکاسان، موهایش را مرتب کند. طرفداران این بازیگر ثروتمند و پرطرفدار، او را «شاه خان» میخوانند.
او طی مصاحبهای که در این هتل انگلیسی انجام داد، با وجود قوانین موجود در هتل، پشت سر هم سیگار میکشید و با زبانی خیلی صریح و ساده درباره شهرت و زندگی خود صحبت میکرد.
«شاهرخان» گفت که میدانسته «دونالد ترامپ» برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا میشود. او زمان اقامتش در اروپا، تمام مناظرات نامزدهای جمهوریخواه و دموکرات را تماشا میکرده و وقتی به بمبئی برگشته نتیجه انتخابات را دنیال میکرده است. او در اینباره گفت: برای لیبرالیسم، اَنتلکتوالیسم و پوپولیسم همیشه یک چرخه وجود دارد. من فکر میکنم این سیکل در کل جهان میچرخد. «ترامپ» کسی بود که به زبانی که پوپولیستها به آن اعتقاد دارند، حرف میزد و شاید حالا زمانی باشد برای روی کار آمدن دیدگاه پوپولیستی.
او در خلال صحبتهایش گفت که هرگز نمیخواسته بازیگر شود. او یک بازی یک خطی در نمایشی دانشجویی انجام داد و مادرش به صاحبخانهشان گفت که پسرش بازیگر است. یکی از اقوام آن صاحبخانه، کارگردانی تلویزیونی بود و اینطور شد که «شاهرخخان» پا به دنیای تلویزیون و سینما گذاشت.
او در اینباره گفت: و اینطور شد که من مشهور شدم. من واقعا دلم نمیخواست این کار را انجام دهم، اما مادرم فوت کرد و من به بمبئی آمدم. به خواهر و همسرم گفتم: من افسرده شدم و میخواهم تغییری در زندگیام ایجاد کنم. دهلی را برای یک سال ترک کردم و حالا بیش از ۲۵ سال است که دیگر به آنجا برنگشتهام. هنوز نمیدانم دلیل این جدا شدن، بازیگری بوده یا نه.
«شاهرخخان» گفت: من میدانم چطور مردم را خوشحال کنم، چه من بازیگر خوبی باشم چه نباشم، چه در فیلمهای پرفروش بازی کنم، چه فیلمهای سطح پایین، این توانایی را دارم و آن را از دست ندادهام. وقتی به خیابان میروم از ۱۰ نفر ۶ نفر، با دیدن من لبخند میزنند. این یک میانگین خوب است.
او در ادامه اظهار کرد: وقتی افرادی را میبینم که از کاری که من انجام میدهم، لذت نمیبرند ناامید میشوم و این به خاطر پول نیست، ارزش آن به خاطر دوست داشتن من است. من به مردمی احتیاج دارم که وقتی مرا میبینند، خوشحال شوند، نه چیز دیگر. تو روبروی من مینشینی و میتوانی بگویی من آدم خستهکنندهای هستم اما اگر تصویری خندهدار، رمانتیک یا جذاب از فیلمهای من داشته باشی، من همه تلاشم را میکنم تا انتظارات تو را به حقیقت پیوند دهم. اگر تو به من بگویی که من به اندازه کافی لبخند نمیزنم، من بیشتر برایت لبخند میزنم.
او درباره زندگی خود، تنهایی و خجالتی بودنش میگوید: من خیلی خجالتی و تودار هستم. مجبورم در امور اجتماعی شرکت کنم و این کار را با خوشحالی زیادی انجام میدهم، اما نمیتوانم آنها را با خود به خانه ببرم. کلیشهای در مورد شهرت زیاد وجود دارد: هر چقدر بیشتر موفق باشی، دنیایت کوچکتر میشود. هرچه مردم بیشتر تو را دوست داشته باشند، تو کمتر اعتماد میکنی و به دیگران تمایل داری. من خیلی آدم حساسی هستم، به همین دلیل است که رفتاری جذاب و دوستانه دارم. مردم هم همین چیزها را از من انتظار دارند. اما من دوستان زیادی ندارم.
او در ادامه میگوید: بسیار آدم آسیبپذیری هستم. خیلی اجتماعی نیستم و اهل رابطه نیستم. به ندرت آدمی وجود دارد که احساساتم را با او در میان بگذارم. من اعتقاد دارم که احساسات آدم مال خودش است و هیچکس مثل خود آدم آنها را درک نمیکند. ممکن است کسی به خوبی آنها را گوش دهد، اما هیچکس نمیتواند درگیریهای احساسی تو را درک کند؛ بنابراین من آنها را برای خودم نگه میدارم.
«شاهرخخان» در ادامه صحبتهایش گفت: من به دنبال آسایش نیستم، چون این طبیعت بشر است. از زمان تولد تا پی جاودانگی و خوشبختی گشتن و این جور چیزها، هرگز به وفور و در وضعیت پایدار پیدا نمیشوند. پایداری در هیچ یک از اینها وجود ندارد و هر چه زودتر این را متوجه شویم، بهتر است.
این بازیگر بالیوودی که وقت زیادی را صرف نواختن گیتار و مطالعه میکند، از میان نویسندگان مورد علاقهاش به «پائولو کوئلیو» و «فرانک هربرت» اشاره کرد و ادامه داد: رنج نکش. با آن زندگی کن و یاد بگیرد اینطوری ادامه دهی. من بیقرارم. من نه تنها در مورد احساساتم، بلکه در مورد خیلی چیزهای دیگر احساس ناآرامی میکنم. من باور دارم که اگر تو خلاق باشی، اتفاقی که در پیاش هستی میافتد. بنابراین وقتی مردم از من میپرسند خوشحالی؟ میگویم: نه. آنقدر احمق نیست که همیشه خوشحال باشم.
این بازیگر مسلمان که سال گذشته هم بحران کاری را به خاطر دین خود پشت سرگذاشت، سپس درباره مسائل مذهبی گفت: ببینید آدمهایی هستند که اعتقاد دارند دین ما مروج خشونت است، اما اینطور نیست. من میدانم، شما هم این را میدانید. من مسلمان به دنیا آمدم، توسط هندوها بزرگ شدم و در مدرسه مسیحیان ایرلندی تحصیل کردم. تا حدی تمام مذاهب را میشناسم. آنها اصولا شبیه هم هستند و اکثریت انسانها آنها را میفهمند.
«شاهرخخان» درباره احتمال بایکوت فیلمهای جدیدش به خاطر بازی هنرپیشههای پاکستانی، گفت: نمیتوانم در این مورد اظهار نظر کنم. به زندگی کنونی من نگاه کنید. من ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر را دارم که کارشان به تجارت «شاهرخخان» گره خورده. نمیتوانم با اظهار نظری در این مورد که ممکن است اشتباهی نقل شود یا برداشت غلطی از آن صورت گیرد، روی زندگی این ۲۵۰ نفر تأثیر بگذارم. از نظر من کار کردن به عنوان یک بازیگر و یک ستاره، مسئولیت بزرگی در این راه است. نمیتوانم آنها را از خودم ناامید کنم.
او سپس ادامه داد: شما باید درک کنید که من دربارهی هر چه حرف بزنم یا بحث کنم، افرادی هستند که از پر رنگ کردن بخشی از آن خیلی خوشحال میشوند. متأسفانه کسی مثل من نمیتواند افکارش را به زبان بیاورد. من فقط میتوانم ذهنم را برای بچههایم بازگو کنم.
«شاهرخخان» که سه فرزند دارد به نامهای «آریان» ۱۹ ساله، «سوهانا» ۱۶ ساله و «آبرام» سه ساله، در سال ۱۹۹۱ با «گائوری» که یک تهیهکننده فیلم است ازدواج کرد.
او درباره ازدواج خود که در سن ۲۵ سالگی اتفاق افتاد، گفت: ازدواج با یک ستاره سینما خیلی سخت است. من دوست دارم برای خودم کار کنم؛ کسی سوالی نپرسد و کسی در مورد آن حرفی نزند. فداکاری زیادی میخواهد که همسر یک ستاره سینما باشی. این نیاز به حد مشخصی از اعتماد به نفس، باور به طرف مقابل و کنار آمدن با کار بیرون او طی ساعتهای طولانی دارد و این که بتوانی جو خانوادگی را همچنان حفظ کنی.
او دربارهی سوالی که راجع به تأثیر شهرت و ثروت او بر زندگی فرزندانش مطرح شد، گفت: همیشه نگران این هستم که آنها لوس بار بیایند. بعد از سلامتی، نگران سایه انداختن شهرتم بر هویت آنها بودهام. به همین خاطر است که آنها را برای تحصیل به خارج فرستادم، برای این که بفهمند میخواهند چه کاره شوند. بچههای من ماشاءالله خیلی متعادل هستند، اما فرزند یک پدر مشهور بودن …. من میخواهم که آنها زیر سایه من قرار نگیرند.
شاهرخ خان همچنین اضافه کرد: من پدر و مادرم را خیلی زود از دست دادم، اما زنانی که همبازی من در فیلمها بودند، عمیقا به من کمک کردند. من هر چه هستم، به خاطر آنها بود. آنها همهی کار را انجام دادند و اعتبار آن فیلمها برای من ماند. من «شاهرخخان» هستم. هیچ یک از آنها «شاهرخخان» نشدند، اما امیدوارم بشوند.