سخت است با گذشت چهار دهه فعالیت هنری، همچنان بر قله ایستاده باشی و بتوانی با آثارت مخاطبانت را سر ذوق بیاوری. معمولا برنامهسازهای تلویزیونی پس از مدتی درخشش، دیگر نمیتوانند آن موفقیت را تکرار کنند و به مرور نام و چهرهشان از بین مردم محو میشود. به ویژه برنامهسازان دههی شصت و هفتاد که با توجه به تغییرات اجتماعی و رسانهای کشور، از روزهای اوجشان فاصله گرفتند و ایدههایشان قابلیت جذب مخاطب نداشت.
اما همیشه در هر حوزهای استثنا وجود دارد و ایرج طهماسب یکی از آن استثناهای برنامهسازی است. مردی با ظاهری کاملا معمولی که رسانه و مخاطبانش را به خوبی میشناسد و فرمول موفقیت در رسانه را پیدا کرده است. طهماسب به دور از هیاهو و زرق و برقهای رایج و بدون کپیبرداری از برنامههای خارجی، خیلی ساده و تر و تمیز کارش را انجام میدهد و مخاطبش را پیدا میکند.
مردی برای تمام فصول
بینندگان برنامههای طهماسب که حالا مرزهای چهل سالگی را رد میکنند، لقب «مردی برای تمام فصول» را به او دادهاند. آقای مجری مهربان سالهای پیش، هنوز با همان صلابت و حوصله برنامههایش را میسازد و برای لحظاتی هم که شده، اوقات خوشی را برای بینندهاش رقم میزند.
کافی است سری به شبکههای اجتماعی بزنیم تا دلیل این محبوبیت را متوجه شویم. بخشهای جذاب برنامهی «مهمونی» در پیجهای مختلف بازنشر میشود و بازدید بالایی دارد. پس از پخش هر قسمت «مهمونی»، طهماسب و عروسکهایش، اینستاگرام را در تسخیر خود در میآورند و بخشهایی از برنامه به صورت سریالی به اشتراک گذاشته میشوند. سوال اینجاست که راز موفقیت ایرج طهماسب در کجاست و او چگونه در رکود برنامههای پربیننده و در رقابت با پلتفرمهای مختلف و فضای مجازی همچنان دیده میشود و مردم برنامههایش را دوست دارند؟
طهماسب برای تبدیل شدن به برند آقای مجری فراز و نشیبهای خودش را طی کرده است. او رشتهی تئاتر را در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران خوانده و همین موضوع شناخت و علاقهاش را به ساخت برنامههای عروسکی نشان میدهد. هرچند برنامههای او در شروع کار، بینندههای زیادی نداشت و ورود کلاه قرمزی به مرور، آقای مجری را به مرد محبوب دهه شصتیها تبدیل کرد. نخستین دلیل موفقیت طهماسب و کلاه قرمزی به عشق، علاقه و ممارست آقای مجری در برنامهسازی برای کودکان برمیگردد.
طهماسب در شروع کارش یک مجری معمولی مثل دیگر مجریهای تلویزیون بود. او حتی در بحبوحهی جنگ به برنامههایش رنگ شعار و ایدئولوژی نیز میداد ولی هرچه که گذشت بیشتر و بهتر به فضای کار در تلویزیون پی برد و با هوشمندی متوجه علاقههای مخاطبانش شد.
بر اساس همین توجه و تیزهوشی بود که طهماسب عروسک کلاه قرمزی را از یک برنامهی تلویزیونی به یک پدیده در سینمای ایران تبدیل کرد و این شخصیت عروسکی را به معروفترین و محبوبترین حد در جامعه رساند.
رفاقت با جبلی
طهماسب قبل از اینکه تصمیم به ساخت فیلم سینمایی «کلاه قرمزی و پسرخاله» بگیرد در چندین فیلم سینمایی ایفای نقش کرده بود ولی در آخر به همان علاقهی همیشگیاش که همان کار با عروسکها و برنامهسازی برای کودکان و نوجوانان باشد، برگشته بود. از خوش اقبالی ما، رفاقت و همکاری طهماسب با یک هنرمند خلاق دیگر به نام حمید جبلی، اتفاقات مبارکی را در سینما و تلویزیون کشور رقم زد. در دههی هفتاد وضعیت سینمای کودک و نوجوان بهتر از این روزها بود و فیلمسازان دل و دماغ بهتری برای فعالیت داشتند. اما در میان فیلمها و مجموعههای تلویزیونی آن زمان، این «کلاه قرمزی و پسرخاله» بود که در کشور موج درست کرد و مردم را به سینما کشاند.
ایستادن در صف بلیت فروشی فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» یکی از خاطرات مشترک دهه شصتیهاست. برخی خوش شانس بودهاند و پس از ایستادن طولانی در صف، توانستهاند فیلم را بر پرده سینما ببینند و برخی دیگر کم طاقت بوده و حوصلهی صفهای طولانی جلوی سینماها را نداشتهاند.
طهماسب به خوبی میدانست برای اینکه مردم به اثرش اقبال داشته باشند، باید بتواند یک داستان جذاب و سرراست را برایشان تعریف کند. سپس باید برای عروسکهایش شخصیت بسازد و به آنها هویت بدهد. طهماسب برای این مقصود با همراهی جبلی و همایون اسعدیان، فیلمنامهی «کلاه قرمزی و پسرخاله» را نوشت و شخصیتهایی جذاب برای عروسکها در نظر گرفت. هویتسازی و دادن کاراکتر به عروسکها، عاملی شد تا طهماسب در قسمتهای بعدی کلاه قرمزی بتواند داستانش را بر پایهی شخصیتهایش جلو ببرد.
نحوهی برخورد و صحبت طهماسب با عروسکها به حدی باورپذیر و طبیعی بود که بیننده تصور نمیکرد، آقای مجری در حال صحبت با شیئی بیجان است. او چنان به عروسکها جان میداد که انگار آنها همان جا حی و حاضر هستند.
لیدر تیم
میتوان وسواس این کارگردان بر روی کیفیت کارش را در طراحی و ساخت عروسکهایش نیز مشاهده کرد. در دورانی که معمولا برنامهسازان عروسکهایشان را زشت، زمخت و بد ریخت طراحی میکردند، کلاه قرمزی و دوستانش، زیبا و اصولی طراحی میشدند. از فیلمهای سینمایی تا مجموعههای تلویزیونی، طهماسب همواره با دقت و ظرافت ساخت عروسکهایش را انجام داده است.
نکتهی دیگر آنکه طهماسب به کار تیمی اعتقاد و علاقهی زیادی داشته و هنوز هم این نکته را در آثارش به خوبی میتوان مشاهده کرد. کار تیمی کردن اصل مهمی در سینما و تلویزیون است و طهماسب به درستی به این نکته واقف است. او سعی کرده با جمع کردن بهترینهای هر حوزه به کارش غنا ببخشد و اثرش را از هر لحاظ دیدنی کند.
ایرج طهماسب از همان نخستین فیلم سینماییاش تا بعدها که به مجموعهی تلویزیونی «کلاه قرمزی» در تلویزیون و «مهمونی» در شبکهی نمایش خانگی رسید، همواره جمعی از بهترینها را در کنارش داشته است. از عروسکگردانی تا طراحی صحنه و موسیقی و نویسندگی، همه آدمهایی حرفهای در حوزهشان هستند که حرفهایی برای گفتن دارند.
ذکر یک نکته بهتر این موضوع را نشان میدهد. معمولا عموم مردم کمتر عروسکگردانان و صداپیشگان عروسکها را میشناسند ولی انقدر کلاه قرمزی و پسرخاله در بین مردم شخصیتهایی محبوب هستند که همه، دنیا فنیزاده را به عنوان عروسکگردانش به یاد میآورند. یا صداپیشگانی که در مجموعهی کلاه قرمزی کار کردند بیشترشان بعدها به چهرههایی سرشناس تبدیل شدند. کاظم سیاحی، محمد بحرانی و بهادر مالکی نمونهای از این صداپیشگان هستند که به واسطهی کار با طهماسب به شهرتی قابل توجه دست پیدا کردند و بعدها در سریالها و فیلمهای سینمایی بازی کردند.
طهماسب برخلاف برخی از مجریها و برنامهسازان تلویزونی دنبال دیده شدن و مطرح کردن خودش نیست. برای او تیم و خروجی کار اهمیت دارد و نمیخواهد به خاطر دیده شدن خودش، کلیت یک برنامه را به فنا بدهد. بارها دیدهایم که آقای مجری در برنامههای تلویزیونی از عروسکهایش کمتر دیده شده است.
این مجری محبوب پس از گذشت سالها، همچنان آن پرستیژ و متانتش را حفظ کرده است. ایرج طهماسب در مقابل دوربین خودش است و مردم همین خود حقیقی بودن را دوست دارند. او با همین شخصیت در راس هرم گروهش قرار دارد و ابایی از مطرح شدن دیگر اعضای تیمش ندارد. طهماسب در گفتار و رفتار اصالتی دارد که آدم از دیدنش کیف میکند.
همچنین ایرج طهماسب در کنار سختگیریهای معمول در کار، دست تیمش را برای بداههگویی و خلاقیت باز میگذارد. محمد بحرانی تعریف میکرد که خاطرات «آقای همساده» در لحظه شکل میگرفت. او پیش از ضبط به این که او چه بگوید فکر نمیکرد چون میخواست هنگام ضبط این خاطرات تازگی داشته باشند و برای خود وی هم خندهدار باشند تا موقع تعریف خاطره خندههایش واقعی باشند.
ایرج طهماسب در میان مردم و هنرمندان بسیار محبوب است. کمتر پیش آمده که بازیگران سینما دست رد به سینهی او بزنند و دعوتش برای آمدن به برنامههایش را رد کنند. بازیگرانی که هیچگاه در سریالی تلویزیونی بازی نکردهاند، به راحتی به برنامههای طهماسب آمدهاند و با شخصیتهای عروسکی گرم صحبت شدهاند.
نوبت «مهمونی»
ایرج طهماسب با همین دست فرمان و فرمول به سراغ مجموعهی «مهمونی» رفته است. وقتی طهماسب با صداوسیما بر سر ساخت سری جدید مجموعهی «کلاه قرمزی» به توافق نرسید، خیلیها فکر میکردند آقای مجری کار سختی برای جا انداختن برنامهاش میان مردم داشته باشد.
محبوبیت عروسکهای مجموعهی «کلاه قرمزی» مثل ببعی، فامیل دور، دیبی، آقای همساده و … بقدری در میان مردم زیاد بود که کمتر کسی فکر میکرد، آقای مجری بدون این عروسکها کارش پیش برود. اما ایرج طهماسب تنها به یک قسمت برای شناساندن عروسکهای جدید نیاز داشت و پس از آن همه با شیطنتهای «بچه» و «پشه» به خوبی آشنا شدند.
محبوبیت این دو عروسک در بین مردم به حدی بالا رفته که دیگر کمتر کسی از کلاه قرمزی یاد میکند. ایرج طهماسب با عروسکها جادو میکند و طوری به آنها جان میدهد که انگار چنین شخصیتهایی در دنیای واقعی حضور دارند و نفس میکشند. طهماسب این بار بدون کلاه قرمزی و جبلی، برنامهاش را ساخت و نشان داد خودش چه درک بالایی از ساختن یک برنامهی درست و حرفهای دارد.
اگرچه حمید جبلی در کنار طهماسب حضور ندارد، ولی آقای مجری اصول کار تیمی کردن را فراموش نکرده است. کار نویسندگی این مجموعه را یکی از نقاط قوت «مهمونی» است به همراه چهار نفر دیگر انجام میدهد و محصول این کار تیمی، قسمتهایی جذاب و دیدنی شده است.
در کنار تمام این این ویژگیها، باید درک و شناخت طهماسب از مخاطبانش را تحسین گفت. او از دههی شصت تا به امروز، همراه با تغییر ذائقهی مخاطبانش حرکت کرده و توانسته خودش را به روز نگه دارد. آقای مجری همانند بینندهی برنامههایش موهای سرش سفید و پیرتر از قبل شده، ولی هنوز همان طراوت قبلی را حفظ کرده است. طهماسب تغییرات اجتماعی و نسلی را میبیند و میفهمد باید متناسب با این تغییرات برنامه بسازد.
همچنین طهماسب مهارت عجیبی در شوخی با خط قرمزها دارد و این یکی از جذابیتهای کار اوست. در مجموعههای «کلاه قرمزی» که از سال ۱۳۸۸ تا همین چند سال پیش در تلویزیون پخش میشد، بارها شوخیهای بامزه و جالب عروسکها را تماشا کردیم. از تماسهای تلفنی فامیل دور در نیمه شب تا خاطرات آقای همساده و دیگر شخصیتهای عروسکی، همگی باری از طنز را به همراه داشت که گاهی به خط قرمزهای جامعه طعنه میزد.
الان اوج این طنازی را در مجموعهی «مهمونی» مشاهده میکنیم. طهماسب حالا در شبکهی نمایش خانگی دستش برای شوخی کردن باز است و عروسکهایش چقدر ظریف و طنازانه با آقای مجری شوخی میکنند. شوخیهایی آشنا از جنس شوخیهای کوچه و بازار که بسیار هوشمندانه کار شده است.
«مهمونی» به لطف نبوغ و تیم آقای مجری به یک برنامهی حال خوب برای این روزها تبدیل شده است. مردم دلشان برای حاضر جوابیهای «بچه» و حرص و ولع «پشه» ضعف میرود و تماشای این عروسکها در کنار آقای مجری احساس خوب به تماشاگر میدهد. باید نبوغ و خستگیناپذیری ایرج طهماسب در طول این سالها را تحسین کرد و از او بابت رنگی کردن دنیایمان تشکر کرد.