رمان «قلمرو رویایی سپید» دومین اپیزود از سهگانهای حجیم بود به نام «آوای کوهستان» متشکل از سه بخش: «آوای کوهستان»، «سرزمین برف» و «هزار درنا». تمام سهگانه نوشته یاسوناری کاواباتا، نخستین نوبلیست ژاپنی، در یک جلد در سال ١٣۶٣ با ترجمه داریوش قهرمانپور از سوی نشر «رضا» در ایران چاپ شد. از این نویسنده رمانهای دیگری نظیر «خانه زیبارویان خفته» نیز در ایران چاپ شده اما «آوای کوهستان» همچنان یکی از مهمترین آثارش است. حالا بعد از قریب به ٣۶ سال، بار دیگر مترجمی سراغ یکی از همین اپیزودها رفته؛ اپیزود «سرزمین برف» که این بار از سوی نشر «ققنوس» به شکل جداگانه و با عنوان «قلمرو رویایی سپید» با ترجمه مجتبی اشرفی منتشر شده است. توصیف ماهرانه طبیعت، انزوای انسان معاصر و ناکامی آدمی در مواجهه با سرنوشت در «قلمرو رویایی سپید» نیز همچنان جزو مفاهیم اصلی است. آنچه در ادامه میآید، شاید نشان بدهد چرا چنین مضامینی آثار کاواباتا را احاطه کرده است؛ شرح عشقی ناکام که معمای آن بعد از سالها بالاخره گشوده شد.
یاسوناری کاواباتا، نخستین ژاپنی برنده جایزه ادبیات نوبل، در کودکی خویشاوندان خود ازجمله مادر، پدر، مادربزرگ و تنها خواهرش را از دست داد که برخی یکی از دلایل حس انزوا و درونمایه مرگ در اکثر آثارش را همین یتیمی زودهنگام او دانستهاند. او در سال ۱۹۲۴ از دانشگاه امپراتوری توکیو در رشته ادبیات فارغالتحصیل شد. نخستین اثر موفق او «رقصنده ایزو» در سال ۱۹۲۵ به چاپ رسید. در سال ۱۹۴۵ یکی از بهترین آثارش «آوای کوهستان» را نوشت و در سال ۱۹۶۸ موفق به دریافت جایزه نوبل شد. کاواباتا در سال ١٩١٩ برای نخستینبار هاتسویو ایتو را در کافه اِلانِ توکیو دید. کاواباتا بیست ساله و در فکر خواندن ادبیات ژاپنی در کالج بود. هاتسویو سیزده ساله و پیشخدمت کافهای بود که از مشتریهای اهل ادبیات پذیرایی میکرد. او پرانرژی، زیبا و تنها و مادرش را در نه سالگی از دست داده بود. کاواباتا نیز یتیم بزرگ شده بود. این دو عاشق هم شدند. سرپرست هاتسویو توکیو را ترک کرد و وقتی هاتسویو برای زندگی با خواهرِ سرپرستش به منطقهای دورافتاده در استان گیفو رفت، بیشتر به یکدیگر علاقهمند شدند. هشتم اکتبر ١٩٢١ دخترک قبول کرد با او ازدواج کند. یکسری نامههای عاشقانه با هم رد و بدل و برای آینده خود برنامهریزی کردند. یک ماه پس از نامزدی، هاتسویو برای او نوشت که دیگر هرگز نمیتواند او را ببیند. سالها بعد، چهره هاتسویو -نخستین عشق تراژیک کاواباتا- در بسیاری از آثار مشهور او خود را نمایان کرد. با وجود این دلیل امتناع ناگهانی هاتسویو تا کنون مشخص نشده است.
معمای یک عشق ناکام
اکنون داماد کاواباتا، کائوری کاواباتا، در ماهنامه بانگی شونجو میگوید با جمعآوری شواهد در نامههای تازه کشفشده و همچنین با ورودی تازه به دفترچه خاطرات منتشرنشده رماننویس، این معمای پیچیده را حل کرده است. بعدها یاسوناری کاواباتا که برای آثاری همچون «دهکده برفی» و «رقصنده ایزو» جایزه نوبل دریافت کرد، مشهور شد اما در نامههای هاتسویو نامش تنها «یاسو سان» است. نامههایی جدید از زمان نامزدیِ به هم خورده -سپتامبر تا نوامبر ١٩٢١- در محل اقامت سابق کاواباتا در کاماکورا کشف شده است.
١٠ نامه از طرف هاتسویو خطاب به کاواباتا و یک نامه ارسالنشده به دست خود کاواباتا نوشته شده است. نامههای هاتسویو که در پاکتهای کوچک و قشنگی قرار گرفتهاند، سرشار از عشق معصومانه و خالص یک دختر جوان است. او در بیستوسوم اکتبر مطابق با متن نامه منتشرشده در بانگی شونجو مینویسد: «قبلا هرگز کلمه عشق را در نامهای ننوشتهام. امروز نخستینبار است. بالاخره میفهمم عشق چیست».
کاواباتا در نخستین خط از نامه ارسالنشده خود میپرسد آیا هاتسویو نامهای را که او در بیستوهفتم اکتبر فرستاده بود، دریافت کرده است؟ او مینویسد: «جواب ندادی. بنابراین روز به روز که میگذرد، نمیتوانم ساکت بمانم. خیلی نگران هستم. عشق تو را در سر میپرورانم. تا وقتی دوباره تو را نبینم، نمیتوانم کاری انجام دهم. دلم برایت تنگ شده، دلم برایت تنگ شده.» از خود میپرسد آیا معبد گیفو که محل اقامت دخترک بوده، از مکاتبات آنها مطلع شده است یا حتی نامههایش را نیز رهگیری کرده است. از دخترک میخواهد به او اعتماد کند و میگوید وقتی دختر در توکیو به او ملحق شود همه چیز درست میشود: «هر کاری تو بخواهی، انجام میدهم». بسیاری از کلمات با جوهر آبی خط خورده و در طول نامه بازنویسی شده است.در تاریخ هشتم نوامبر، هاتسویو ناگهان به او خبر میدهد: «نامزدی را به دلیل موردی «اضطراری» که نمیتواند بیشتر درباره آن توضیح بدهد، به هم میزند.» او مینویسد: «احتمالا از من میخواهی در مورد این وضع اضطراری برایت بنویسم، اما ترجیح میدهم بمیرم تا این مسأله را بازگو کنم. این یک خداحافظی است.»سه سال بعد، کاواباتا داستان کوتاهی با عنوان «اضطراری» در بانگی شونجو منتشر کرد. مقایسه نامهها با آن نشان میدهد که این نویسنده از بسیاری از کلمات خودِ هاتسویو با کمی تغییر استفاده کرده است. اما این مورد «اضطراری» چه بود؟ کائوری کاواباتا، داماد این رماننویس، میگوید نامههای جدید کمک میکند تا مطلبی منتشرنشده در دفترچه خاطرات یاسوناری کاواباتا، مورخ بیستم نوامبر ١٩٢٣ را توضیح دهد. این رماننویس نوشته است در سائیهوجی، معبدی که هاتسویو در آن زندگی میکرد، « یک راهب به او تجاوز کرده است». کائوری کاواباتا فکر میکند آن دختر شاید احساس کرده باشد که به علت همین اتفاق وحشتناک و از دستدادن آبروی خود، دیگر نمیتواند با شخصی از خانواده کاواباتا ازدواج کند.سونوهیرو میتسوهارا از بنیاد کاواباتا در مصاحبهای با ژاپن رئال تایم گفت که «این معقولترین دلیل برای امتناع ناگهانی او از پیشنهاد کاواباتاست». میتسوهارا که موسسه او از تحقیقات کاواباتا حمایت میکند، گفت: «محققان چندین دهه است که به دنبال چیدن تکههای این پازل هستند. با این نامهها نخستینبار است که جزئیات این مورد «اضطراری» فاش میشود.»
٢٠ سال بیشتر نداشتم
با جدایی آنها، هاتسویو بار دیگر برای پیشخدمتی به کافه برگشت، با صاحب کافهای ازدواج کرد و پس از ازدواج مجدد خود صاحب فرزند شد. او در فوریه ١٩۵١ درگذشت. کاواباتای شصتوشش ساله در دوم ژوئیه سال ١٩۶۵ در هفتهنامه آساهی از شکست عشقی دوران جوانیاش نوشت. او نوشت: «مردی بیست ساله بودم و به دختری چهارده ساله قول ازدواج داده بودم. همه چیز نامعقول به هم خورد و بهشدت آزرده شدم. بعد از وقوع زلزله کانتو در سال ١٩٢٣، مزارع سوخته توکیو را سرگردان میگشتم، زیرا میخواستم مطمئن شوم او در امان است. اما آن دختر دیگر در این جهان وجود ندارد.»
یاسوناری کاواباتا یکی از مدرنترین نویسندگان ژاپن بود که در رمانهایش تحت تأثیر این اتفاق شاهد درونمایههایی نظیر تنهایی و انزوا، عشق، گذر عمر و مرگ هستیم. در «کیوتو (پایتخت قدیم)» نیز بسیاری از حوادث داستان حول محور این اتفاق میگردد. این رمان شرحِ جستوجوی دختر جوانی در کیوتو است، بچهای سرراهی که از پدر و مادر واقعی خود هیچ اطلاعی ندارد. دختری که برای یافتن رازهایی از گذشتهاش ناچار به کشفِ این شهرِ باستانی ژاپن میشود. رمان مملو از صحنهپردازیهای شگفتانگیزی است که در جستوجوی هویت و از آن مهمتر تقابل انسان با طبیعتی مرموز، زیبا و شاید بیرحم میگذرد. میگویند کاواباتا برای نوشتنِ این رمان به قدری دارو مصرف کرده بود که کارش به بیمارستان کشید. این نویسنده در آثارش غالبا این تصور را ایجاد میکند که کاراکترها دیواری اطراف خود کشیدهاند و در انزوا با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. کاواباتا در اثری چاپ شده در سال ١٩٣۴ نوشته است: «احساس میکنم هرگز دست زنی را عاشقانه نگرفتهام… آیا مردی خوشبخت هستم شایسته ترحم؟» این رماننویس پس از رنج بسیار در سال ١٩٧٢ درگذشت. اکنون بقایای هاتسویو و کاواباتا در قبرستانی در کاماکورا آرام گرفتهاند.
برگرفته از والاستریت ژورنال
ترجمه شهروند