«تونی اردمان» به کارگردانی مارن اده
داستان فیلم درباره زنی است که وقتی پدرش سرزده به خانه او میرود، مجبور میشود مدتی را با او سر کند. فیلم رابطه نامتعارف و ناکارآمد دختر و پدر را به نمایش میگذارد. کمدی درام «تونی اردمان» سومین ساخته مارن اده، فیلمساز زن آلمانی اکران جهانی خود را در بخش رقابتی شصتونهمین جشنواره بینالمللی فیلم کن پشت سر گذاشت و جایزه فیپرشی این جشنواره را از آن خود کرد. همچنین تمامی جوایز برتر جوایز فیلم اروپا را از آن خود کرد. ١۶٣ منتقد از سراسر جهان نیز در نظرسنجی مجله بریتانیایی «سایتاند ساوند» «تونی اردمان» را بهترین فیلم ٢٠١۶ انتخاب کردند. نیویورک تایمز این فیلم را «خندهدارترین فیلم کمدی آلمانی که تا به حال دیدهاید» توصیف میکند. کاتیا نیکودموس، منتقد هفتهنامه فیلم Die Zeit درباره این فیلم مینویسد: «از نظر من، موضوعی که «تونی اردمان» را بینظیر میکند این است که این فیلم تراژدی است، تراژدی که در آن پدر کمدی را بازی میکند.»
«او» به کارگردانی پاول ورهوفن
تریلر روانکاوانه «او» نخستین ساخته پاول ورهوفن، فیلمساز هلندی پس از فیلم «کتاب سیاه» در سال ٢٠٠۶ و نخستین اثر او به زبان فرانسوی است. «او» زندگی زنی به نام «میشل لوبلان» (با بازی ایزابل اوپر) را تعقیب میکند که در خانهاش تحت آزار و اذیت جنسی فردی ناشناس قرار میگیرد و پایش به خانه او باز میشود. میشل شخصیتی پستفمینیستی دارد که افسار زندگی شخصی و حرفهای را خود به دست گرفته است. این فیلم در بخش رقابتی جشنواره بینالمللی کن ٢٠١۶ شرکت داشت که با استقبال منتقدان روبهرو شد. اوپر برای بازی در نقش میشل تحسین منتقدان را برانگیخت و این شخصیت را یکی از بهترین بازیهای او نامیدند.ای. او. اسکات، منتقد فیلم نیویورک تایمز درباره این فیلم نوشته است: «نمایش شاهکاری از انحراف؛ فیلم مخاطب را در هزارتوهای دقیق ابهام میبرد و در هر لحظه فرضیات و انتظارات ما را به سخره میگیرد.»
«شیطان نئونی» به کارگردانی نیکولاس ویندینگ رفن
«شیطان نئونی» فیلمی در ژانر وحشت روانشناختی به کارگردانی نیکولاس ویندینگ رفن، فیلمساز دانمارکی است. داستان فیلم درباره مدل جوانی است که زیبایی و سرزندگیاش اطرافیانش را مجذوب میکند و حسادت آنها را برمیانگیزد. این فیلم نیز برای دستیابی به نخل طلای جشنواره کن ٢٠١۶ در بخش رقابتی این جشنواره نمایش داده شد. اوون گلیبرمن، منتقد نشریه ورایتی در معرفی این فیلم مینویسد: «فیلم ژانر وحشت، چیزی است که «شیطان نئونی» به نمایش میگذارد. در دنیای مد لسآنجلس روی میدهد و فیلمی است که در آن مدلها شبیه به مانکنهایی هستند که به اجساد فیلمهای اسلشر شباهت دارند و اجساد شبیه به ابژههای عشق هستند. زیبایی با گوشتهای بریده شده آمیخته شده و به نظر میرسد هر تصویر جزیی جذاب از دل «قلههای دوقلو: با من روی آتش قدم بزن» (دیوید لینچ) یا «درخشش» (استنلی کوبریک) بیرون آمده یا نسخهای ناسالم از تبلیغهای کالوین کلاین است.
«برج دلو» به کارگردانی کلبر مندونسا فیلیو
کلارا با بازی سونیا براگا، منتقد بازنشسته موسیقی ۶۵ ساله و آخرین بازمانده ساختمان «برج دلو» مصمم است در مقابل تلاشهای خریداران املاک برای خرید «برج دلو» مقاومت کند. آنها قصد دارند برجی مجلل به جای این
ساختمان بسازند. این درام به کارگردانی کلبر مندونسا فیلیو محصول کشورهای برزیل و آلمان در بخش رقابتی جشنواره فیلم کن حضور داشت.
«برج دلو» پرترهای از زندگی مدرن برزیلی را در داستانی که اشاراتی به حفاظت از تاریخ، جامعه و سبک زندگی، سیاست، طبقات اجتماعی، تقسیمبندیهای نژادی، جنسیت، فرهنگ، خانواده، ارتباط میان نسلها و… دارد، به تصویر میکشد.
«خلیج سست» به کارگردانی برونو دومو
برونو دومو، فیلمساز فرانسوی در هشتمین ساخته خود «خلیج سست»، به زندگی بورژوازی طعنه میزند. داستان کمدی سیاه «خلیج سست» (در زبان فرانسه «Ma Loute!» که اسم شخصیت محوری داستان است) در تابستان سال ١٩١٠ میگذرد؛ در سواحل شمالی فرانسه و خلیجهای چشمنواز آن منطقه چند توریست به طور مرموزی ناپدید میشوند. تحقیقات پلیس به دو خانواده مادرسالار میرسد که متعلق به دو جناح مختلف هستند… فیلم تاریخی، اسلپاستیک و جنایی «خلیج سست» با بازی فابریس لوکینی و ژولیت بینوش در بخش رقابتی شصتونهمین جشنواره کن نمایش داده شد و منتقدان، بازی بینوش در این کمدی سیاه را ستودند. منتقد هالیوودریپورتر درباره این فیلم مینویسد: «این کارگردان فرانسوی اسلپاستیک را با موسیقی غنایی ترکیب کرده و نتیجه آن مسحورکننده است، نتیجهای که با دیوانگیهای فیلم همسو است.»
«جولیتا» به کارگردانی پدرو آلمادوار
پدرو آلمادوار فیلم «جولیتا» را براساس سه داستان کوتاه از کتاب «فرار» نوشته آلیس مونرو ساخته است. سه داستان کوتاه این مجموعه با نامهای «شانس»، «به زودی» و «سکوت» حول زندگی دختر جوانی به نام جولیت میچرخد. آلمادوار که برای به تصویر کشیدن زندگی زنان به ویژه مادران مشهور است، با خواندن این داستانها تصمیم گرفت آنها را روی پرده نقرهای بیاورد. داستان نخست بر سفری سرنوشتساز از تورنتو به ونکوور با قطار متمرکز است؛ جولیت در این زمان دانشجوی دکترا است و برای نخستینبار با مرگ روبهرو میشود و البته مردی را ملاقات میکند که بعدها عشق زندگیاش میشود و فرزندی از او به دنیا میآورد. در داستان دوم، جولیت زمانی که مادری جوان است به خانه مادریاش میرود و میفهمد پدرش به مادر بیمارش خیانت میکند. جولیت در داستان سوم زنی مسن است که مجری برنامهای تلویزیونی در ونکور شده و دخترش او را ترک کرده است.
«عمودی ماندن» به کارگردانی آلن گیرودی
درام فرانسوی «عمودی ماندن» به کارگردانی آلن گیرودی داستان زندگی لئو، فیلمسازی را دنبال میکند که مجبور است به تنهایی فرزندش را بزرگ کند و به فکر الهام و ایدهای در مورد فیلم تازهاش است. این فیلم نیز در جشنواره کن ٢٠١۶ و در بخش رقابتی حضور داشت. گیرودی پیش از این و در سال ٢٠١٣ با فیلم «غریبه کنار دریا» در جشنواره کن حضور داشت. منتقد نشریه ونیتی فر درباره این فیلم مینویسد: «فیلم نامتعارف «عمودی ماندن» زیبایی، شگفتی و رازآمیزی را در هر صحنه به نمایش میکشد؛ در صحنه چشمانداز تپهها و گرگهای وحشی؛ در صحنههای تولد و مرگ؛ در صحنههای آشفته و خارقالعاده امیال غریزی را به تصویر میکشد. این فیلم، اثری مابین سختگیریهای نئو-بروسنیِ برونو دومو و کمدیهای خشک لویی بونوئل قرار دارد.»
«قانون جنگل» به کارگردانی آنتونی پرتجاتکو
وقتی دولت فرانسه تصمیم میگیرد شرایط جهانگردی زمستانی را در گوبان (واقع در شمال امریکای جنوبی) توسعه دهد، مارک شتین، مامور بیدستوپای وزارت مقررات و استاندارد را برای نظارت ساختارهای پیست اسکی به این منطقه میفرستد. پس از اینکه مارک به امریکای مرکزی میرسد، این مامور اداری بیتجربه نه تنها باید با سختیهای جنگل بسازد بلکه باید با همکاری جذاب و سمج که رفتارش کاری از پیش نمیبرد، سر کند. پرتجاتکو در این فیلم با بهره گرفتن از بازیگران محبوبش ونسان ماکنی و ویمالا پونز و همچنین بازگشت به کمدی، چالش وسعت بخشیدن به افقهای شوخطبعیاش را میپذیرد؛ این فیلم که در قارهای دیگر جلوی دوربین رفته است، چندین ژانر از جمله ماجراجویانه و رمانتیک را با آبوتاب و تجسمی نیشدار از پوچی همنوایی (کانفورمیسم) که بر دوران ما حاکم شده، ترکیب کرده است.
«کارول» به کارگردانی تاد هینز
تاد هینز درام عاشقانه «کارول» را براساس فیلمنامهای که اقتباسی از رمان «بهای نمک» (١٩۵٢) نوشته پاتریشیا هایاسمیت است، جلوی دوربین برد. «کارول» در جشنواره کن ٢٠١۵ حضور داشت و مارا توانست جایزه بهترین بازیگری زن را به دست بیاورد. داستان فیلم زندگی تِرز (رونی مارا) دختر جوانی را دنبال میکند که در فروشگاه اسباب بازی مشغول کار است. وقتی کارول (بلانشت) برای خرید اسباببازی به فروشگاهی که ترز در آن کار میکند، میرود دستکش خود را در فروشگاه جا میگذارد و ترز نیز تصمیم میگیرد دستکش را به خانه او بفرستد. کارول که درگیر ماجرای جدایی از همسرش هارج (کایل چندلر) و گرفتن حق حضانت دخترش است، در شرایط روحی نامساعدی به سر میبرد. در این اوضاع، ترِز به زندگی کارول وارد میشود… منتقدان کارگردانی هینز، بازی بلانشت و مارا، تصویربرداری، طراحی لباس و موسیقی متن این فیلم را ستودند و از این فیلم به عنوان یک ملودرام غمگین و آرام یاد کردند.
«رویای جنگل از چه ساخته شده» به کارگردانی کلر سیمون
شبیه به قالبی دستیافتنی از «بهشت گمشده» اثر جان میلتون، سفرهای آخر هفته به جنگل نیز پناه به طبیعت به شمار میروند. مکانی که همه جانداران از حق وجود لذت میبرند، مکانی برای همه، فقیر و دارا، فرانسوی یا خارجی، پیر و جوان، به سبک روز یا قدیمی. جنگل سرابی رویایی برای شهرنشینهای به ستوه آمده است. تنها چیزی که این شهرنشینها را برای آمدن به جنگل ترغیب میکند پیدا کردن پناه و آسایش در دنیایی آشتیجویانه است. در این سرزمین معلق هر کس میتواند مدینه فاضله خود را بسازد و از قضاوتهای جامعه به دور باشد. فیلم «رویای جنگل از چه ساخته شده» به کارگردانی کلر سیمون، فیلمساز زنزاده لندن که در بخش جنبی شصتوهشتمین جشنواره فیلم لوکارنو نمایش داده شد، دست مخاطب را میگیرد و او را به دنیای صلحآمیزی میبرد که در آن هر انسانی حق ابراز ذات حقیقیاش را دارد.