مسأله بر سر این موضوع است که یک موزیسین درست مثل بقیه افراد یک جامعه تحتتأثیر محیط پیرامونش قرار دارد. بنابراین هر کسی به نوبه خود (و البته چه خواسته و چه ناخواسته) این تاثیرات را در کاری که ارایه میدهد نشان خواهد داد.
در این میان البته من به آنچه مایلز دیویس با موسیقی کرد کاری ندارم. او موسیقی راک و جاز را درهمآمیخت و از واژه فیوژن و همجوشی برای چنین اقدامی استفاده کرد. از افقی که من به موسیقی مینگرم این دو واژه، کلمات مناسبتتری برای آنچه درحال اتفاق افتادن است، به حساب میآیند. راستش تلفیق گاهی اوقات به دل آدم نمینشیند. از سوی دیگر باید به این نکته هم انگشت تأکید گذاشت که تلفیق باید در مغز آهنگساز اتفاق بیفتد. خیلی زودتر از سالهایی که واژه موسیقی تلفیقی در ایران رایج شد، مرتضی محجوبی تلفیق سازی را به بهترین شکل ممکن انجام داد. او با پیانو آواز ایرانی نواخت و این کار را آنقدر خوب انجام داد که آنچه ارایه داد هنوز هم برای ما مثالزدنی است. من و همکارانم هم در گروه آویژه به همین ترتیب با موسیقی تلفیقی مواجه شدیم. آن روزها جوان بودیم و برای رسیدن به مقصود از ارکستراسیون استفاده کردیم. بعدها اما به این نتیجه رسیدیم که تلفیق فقط در ارکستراسیون خلاصه نمیشود. در این مجال بحث بر سر گروه موسیقی «پالت» و آلبومی است به نام «شهر من بخند». بهطور کلی و با در نظر گرفتن آنچه تاکنون از این گروه موسیقی منتشر شده باید به این نکته اشاره کنم که از نظر من پالت در نوع موزیک و نوازندگی موسیقی، از موزیسینهای جدی بهرهمند است. گاهی اوقات با وجود آنکه حس قابلیت متر کردن ندارد، حسم به من میگوید غلظت خواننده در آلبوم نخست گروه پالت خیلی زیاد بود اما آنها با «شهر من بخند» گامهایی رو به جلو برداشتند. من شخصا با شنیدن قطعات آلبوم «شهر من بخند» بسیار خشنود شدم زیرا احساس کردم پالت میخواهد به سراغ تصانیف مدرن برود. البته در بخشی از قطعات این آلبوم هم گمانم بر این شد که «پالت»ها میخواهند به سراغ آزمون و خطاهایی بروند که البته از نظر من هنوز به نتیجه نرسیده است. بنابراین موقع آن رسیده که به چنین راههایی بیشتر فکر کنند. به بیان دیگر شاید لازم باشد پالت به کارهایی که قبل از تشکیل این گروه انجام شده بیشتر گوش کند و آنها را بیشتر بشناسد. نامجو یا «اکسیوم آو چویس» ازجمله این تجربهها هستند. اکسیوم آو چویس در آلبوم آخرشان به نام گشایش به جایی رسیده بودند که کلام فارسی و موسیقی را خیلی خوب کنار هم گذاشتند. در آن تجربه میشد به راحتی از کلمه همجوشی استفاده کرد، چراکه اتفاق موردنظر افتاده بود. در آن گروه مدل ایرانی خواندن هم کاملا درست و سرجایش بود. در پالت اما در پارهای موارد این ویژگیها با هم جفتوجور نیستند و به بیان سادهتر بخشهایی از کار از کل آنچه با آن مواجه هستیم، بیرون میزند. راستش هنوز هم نمیدانم چرا آنها اصرار دارند در پارهای موارد تا این حد تحریر ارایه دهند و بعد هم حتما در جواب آواز از موسیقی از موسیقی جَز استفاده کنند؟! البته که استفادهکردن از تکنیک جز هیچ ایرادی ندارد ولی چرا جوابها همه باید در آن مایه باشد. جواب میتواند در فواصل نرمتری ارایه شود. البته منظورم لزوما ارایه جواب در موسیقی ایرانی نیست اما این امکان وجود دارد که جوابها به لحاظ حسی به موسیقی ایرانی نزدیکتر باشد. از سوی دیگر پالت دارد نگاهی امروزی را در موسیقیاش ارایه میدهد. خود من از آن دسته آدمهایی هستم که معتقدم چون روی کلام کهن فارسی کمتر کار شده بهتر است از آن شعرها استفاده کنیم اما اینکه پالت مضامین جدید را آورده و دارد از واژههای نو استفاده میکند جالب است و تجربه خوبی به حساب میآید. تجربه به روی صحنه بردن مکرر آلبوم «شهر من بخند» نشان داد وقتی گروهی به اجرا و به مخاطبش اهمیت میدهد دارد نمرههای زیادی به دست میآورد. بهنظر من پالت نوازندگان بسیار خوبی دارد، فکری که پشت گروه است، فکر خوبی است. از سوی دیگر با توجه به اهمیتی که عملیاتیکردن افکار دارد، پالت از این بابت هم مسیر خوبی را پیش گرفته است. لازم است برای روشنتر شدن موضوع در اینجا مثالی بیاورم. موارد اخیری که در بالا به آن اشاره کردم برای یک بند موسیقی از اهمیت فراوانی برخوردار است. در تمام دنیا رویه به این صورت است که با توجه به همین پارامترها گروههای مختلف موسیقی را رنکینگبندی میکنند. U٢ گروهی است که در کل دنیا به اجرای کنسرت پرداخته و کار باکیفیتی را ارایه داده، در این بین ممکن است گروههایی پیدا شوند و از یوتو بهتر باشند اما چون یوتو یک روال منظم و قاعدهمند را ایجاد کرده، تجارت پشت هنرش قرار میگیرد. به لحاظ فنی درجه بالای موسیقی در پالت باعث میشود لایههای موسیقیایی ارایهشده در آلبوم «شهر من بخند» به هم بچسبد. پالت به این مورد فکر کرده و این موضوع خیلی واضح است. از دید من اگر پالت بتواند غلظت خوانندگی را در کارش پایینتر بیاورد میتواند مسیر را به نحو بهتری طی کند. (آنچنان که آنها این کار را در آلبوم «شهر من بخند» انجام دادهاند. اهمیت فرم در پالت بسیار ملموس است. شاید به همین خاطر باشد که سه یا چهار تصنیف ارایهشده توسط گروه پالت توانست مرا جذب آلبوم این گروه کند. پالت به فرم موسیقی ایرانی اهمیت میدهد و آن را به سبک امروزی ارایه میکند. پالت در پیادهسازی فرم نسبتا قوی عمل میکند. نکته مهم بعدی این است که در پالت توجه به موسیقی و کلام در یک درجه از اهمیت قرار دارد. بهطور کلی مسأله این است که اگر دغدغه ما موسیقی ایرانی است باید فرم ایرانی را بدانیم و از آن استفاده کنیم. فرم ایرانی در همه نمودهای فرهنگ ایرانی مثل فرش، معماری و موسیقی وجود دارد و به نظر من پالت به آن توجه ویژهای دارد. ادبیات مورد استفاده در پالت هم به گونهای است که اشعار امروزی را به قالبهای کهن نزدیک کرده است. من پالت را دوست دارم. خواننده در گروهی مثل پالت قسمت کوچکی است و برای پرداختن به آن باید وارد بخش آوازی کار شویم. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر میشود که به تولیدات موسیقایی چندسال اخیر نظری دوباره داشته باشیم. ما مدتهاست آلبومهایی را میشنویم که گوشهای ما را بیتربیت کرده و گمان میکنم خوانش در گروهی مثل پالت، در مقایسه با کارهای دیگری که مدتهاست در تلاش برای آسیبرساندن به سلامت گوش ما هستند، سهم و تأثیر بسیار اندکی دارد. در اینگروه اندیشه و فکر وجود دارد و درصد فالشی کارها هم به آن اندازه نیست که برای مخاطب آزاردهنده باشد. من از کسانی هستم که برای اجرای موسیقی راک فارسی تلاش کردم و همیشه معتقد بودم باید کلام خواننده کاملا شنیده شود. با این توضیح بر این نکته تأکید میکنم که کلام گروه پالت دارد شنیده میشود و من از این بابت از آنها ممنونم. البته در بخشهایی از کارشان توقع دارم زحمت بیشتری بکشند و جایی که کار سوار نمیشود آن را آزاد نکنند و رها آواز نخوانند. باید بیشتر جستوجو کرد. خیلی خوب است که پالت درحال آزمون و خطاست. امیدوارم این روش همچنان در دستور کار این گروه قرار داشته باشد و هیچوقت متوقف نشود. هر چند هر موسیقی دورهای دارد و پس از آن تبدیل به موسیقی کلاسیک میشود اما باید بپذیریم مشخصشدن کیفیت واقعی هر موسیقی هم نیاز به زمان دارد و در طول زمان مشخص میشود که فلان موسیقی در چه درجهای از کیفیت قرار گرفته است. از سوی دیگر توجه گروههایی مثل پالت در مورد وارد کردن جنس و درونمایه ایرانی به بازار موسیقی (در عوض جنس ترکی یا عربی) باعث خوشحالی من است. در نهایت باید گفت: هر چند ممکن است پالت به قرائت ایرانی از موزیکهای مورد توجه در دنیا نرسیده باشد، اما درحال تجربهکردن و اندیشه بر روی آنها برای تبدیلشان به حالت ایرانی است و به نظر من از اتفاق از کپیبرداری صرف خیلیخیلی بهتر است، زیرا رسیدن به چنین مسیری به مفهوم استفاده از تکنیک روز موسیقی دنیا برای اجرای موسیقی ایرانی است و میتواند یک امتیاز بزرگ به حساب بیاید.
رامین بهنا آهنگساز و نوازنده