این نامه چارلی چاپلین به دخترش جرالدین دست از سر ما برنمیدارد. ماجرایش را که میدانید: فرجالله صبا، هفتهنامه «روشنفکر»، اواخر دهه چهل، شبی توی چاپخانه، کمبود یک صفحه مطلب در آخرین ساعتهای صفحهبندی، و نوشته شدن نامهای به نیابت از طرف سلطان کمدی به دخترش، با لحن و محتوای انساندوستانه و اخلاقی. نامه مورد توجه عامه قرار میگیرد و بارها و بارها به شکلها و در قالبهای مختلف و حتی صوتی و تصویری بازنشر میشود. حتی پارسال فیلمی نیمهبلند از یکی از هموطنانمان دیدیم که اساسش همین نامه بود؛ درباره یک معلم مدرسه که به شاگردانش این موضوع انشا را میدهد که نتایج اخلاقی نامه چاپلین به دخترش را بنویسند! آن فیلم هم مثل همین نامه تاریخی بسیار اخلاقی و آموزنده بود! باری امروز در پی مشاهدات چند روز پیشمان (جمال کتابی با عنوان «روانشناسی نامه چارلی چاپلین به دخترش جرالدین») باز در جای دیگری دیدیم این نامه را منتشر کردهاند با کلی شرح و بسط.
چند سال پیش در پی کنجکاویهای تاریخیمان پیرامون این «نامه» تاریخی، فکر کردیم موضوع را از خود «مخاطب» و «گیرنده» نامه استعلام کنیم. میدانیم که جرالدین چاپلین زمانی مقیم سوییس است و گاهی مقیم اسپانیا (به واسطه اسپانیایی بودن شوهر فیلمسازش کارلوس سائورا). به چند نفر از کسانی که در این کشورها میشناختیم یا عازم جشنوارهای در این دو کشور بودند سپردیم که اگر مشارالیه را مشاهده کردند موضوع را با نامبرده مطرح، و سند مکتوب (یا تصویری و حتی صوتی) از او بگیرند که آیا پدر محترم معظمله – که دوازده فرزند از خود به یادگار گذاشت – اصلاً چنین نامهای نوشته یا نه. البته برادرش سیدنی یک بار در سفری به مملکت خودمان، به خودمان تکذیب لازم را کرده بود، اما اصرار غریبی وجودمان را فرا گرفته بود که حتماً نتیجه را از خود «گیرنده» بگیریم.
در همان اثنا همکار جوانمان رامین صادق خانجانی که تازه مقیم کانادا شده بود خبر داد که با گای مدن فیلمساز کانادایی آشنا شده که به واسطه ساخت فیلمی با جرالدین چاپلین آشنایی و ارتباط دارد. خواهش کردیم به واسطه این سینماگر جوانمرد، آن پرسش تاریخی را با صبیه مکرمه آقای چاپلین در میان بگذارد. جان مدن ایمیل همکارمان را برای جرالدین فوروارد کرد و دختر چاپلین جوابش را مستقیم برای رامین فرستاد:
Dear Mr. Ramin
My dear friend Guy Madden forwarded your email about my father’s supposed letter to me. I don’t know the content of this letter but have heard about it being circulated on various occasions. All I can tell you is that I never received any letter from my father in my life. The letter writer in our family was my mother and I doubt if any of her letters to me are circulating anywhere.
Hope this clears everything up for you.
Geraldine Chaplin
ترجمهاش میشود این:
آقای رامین عزیز
دوست عزیزم گای مدن ایمیل شما را درباره نامهای که تصور میشود پدرم به من نوشته، برایم فوروارد کرد. من نمیدانم محتوای این نامه چیست، اما شنیدهام که به مناسبتهای گوناگون منتشر شده است. همه آنچه که میتوانم بگویم این است که من هرگز در زندگیام نامهای از پدرم دریافت نکردهام. نامهنویس خانواده ما مادرم بود که تردید دارم حتی یکی از آنها در جایی منتشر شده باشد.
امیدوارم این توضیح همه چیز را برای شما روشن کرده باشد.
جرالدین چاپلین
ماجرا چیست؟
اما جریان نوشتن نامههای چارلی چاپلین از کجا شروع شد؟ ماجرا به سال های دهه پنجاه در تحریریه مجله روشنفکر برمی گردد. فرج اله صبا میگوید: «سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته های فانتزی به چاپ برسد. به هر حال میخواستیم طبع آزمایی کنیم. این شد که در ستونی، هر هفته، نامه هایی فانتزی به چاپ می رسید. آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن می کرد. بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده. یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا این قدر تکراری اند؟»
گفتند: «اگر زرنگی خودت بنویس! خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرت مان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم. از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار میآورد که زود باش باید صفحه ها را ببندیم. آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه “فانتزی” از بالای ستون افتاد. همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال شد.»
بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع شد: «آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمه اش می کردند، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند، جلوی دانشگاه آن را می فروختند، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد. بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد. حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من است، ریشخندم کردند که چه می گویی؟ ما نسخه انگلیسی اش را هم دیده ایم!»
این نامه غیر واقعی علاوه بر دریافت مجوز انتشار در کتاب های متعدد از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سال گذشته در نمایشگاه عفاف و حجاب مصلای بزرگ تهران توسط معاونت فرهنگی وزارت کشور به عنوان یکی از مستندات زشتی برهنگی به نمایش عموم گذاشته شده بود.