داستان لغو کنسرت‌ها کی تمام می‌شود؟

چرا داستان لغو کنسرت‌ها انجامی ندارد؟ موسیقی اگر از منظر رازورزانه هنر ویژه‌ای است که می‌توان با توسل به آن از لباس رنگ برون خزید و به بی‌رنگی کوچید اما در نگاه غالب کارگزاران تصمیم‌ساز در این ملک، این هنر یا در ذات و سرشتش مذموم است یا رقیبی است که می‌تواند تبعات خطرناکی داشته باشد. به نظر می‌رسد این دو عامل، نقش کلیدی در راهبرد مخالفت‌ها با این هنر خاص بوده است. اما این تمام ماجرا نیست. مسئله مهمی که نقش فزاینده‌ای در استمرار چنین حرکتی دارد مشخص‌نبودن نهاد متولی این امر است. علی‌القاعده باید برگزاری کنسرت از آغاز تا انجامش مسئله‌ای در حیطه وزارت ارشاد و اداره‌کل‌های تابعه آن باشد اما واقعیت تلخ، حکایت از امر دیگری می‌کند. وزارت ارشاد پس از صدور مجوز کمترین نقشی در برگزاری هیچ کنسرتی ندارد و اساسا مجوزهایش هیچ ضمانت اجرائی برای هیچ کنسرتی نیست. تازه این چندمرجع‌بودن شق رسمی و قانونی قضیه است که تا کنون قفلش زدوده و گشوده نشده؛ اما شق غیررسمی و فراقانونی آن اراده نهادها و اشخاصی است که اساسا به لحاظ حقوقی کمترین سهم در تعیین سرنوشت قانونی کنسرتی ندارند اما به لحاظ حقیقی اراده آنهاست که قانون را دور زده و مانع برگزاری کنسرت می‌شود. برهم‌خوردن کنسرت کیهان کلهر، شناخته‌ترین موزیسین ایرانی در دنیا، گرچه اتفاقی نادر برای برهم‌زنندگانش نیست اما امری به‌غایت شگفت‌انگیز و ناپذیرفتنی می‌نماید. چگونه برهم‌زنندگان کنسرت حتی به ابعاد برون‌مرزی اقدام خود اندیشه نکردند و لااقل بنا بر رعایت مصالحی از ‌برهم‌زدن کنسرت کلهر درنگذشتند؟ شگفت‌تر آنکه با وجود بازتاب ضدفرهنگی لغو این کنسرت نزد جامعه هنری و اعتراض‌های گسترده به آن؛ دومین کنسرت شهر نیشابور با خوانندگی شهرام ناظری هم لغو شد.
به نظر می‌رسد تا زمانی که اراده‌ای جدی برای رفع و دفع این موازی‌کاری‌ها در برنامه دولت نباشد، این شق غم‌انگیز ماجرا تمامی ندارد. رئیس‌جمهور محترم و تیم همراهش که در مسئله برجام برای ایران آبرو و اعتبار خریده‌‌اند باید برای هنر والای موسیقی هم اندیشه‌ای کنند. چراکه هیچ سفیری بهتر از سفیر فرهنگ و هنر نیست. متأسفانه یکی از دلایل توفیق اراده‌های مافوق در برهم‌زدن کنسرت‌ها، اولویت‌نبودن اراده‌ای در بدنه دولت برای پایان‌دادن به این رفتارهاست. مسئله کنسرت‌ها و به‌ویژه کنسرت‌های استادان شناخته‌شده باید خط قرمز دوستان وزارت ارشاد باشد. صرف ابراز تأسف شاید تا حدودی و زمانی اندک تسلای خاطر آسیب‌دیدگان و تشفی دل پریشانشان باشد اما درمان کار نیست. ضمن اینکه هنرمندان موسیقی تا زمانی که کنسرتشان را به انتها نبرده‌‌اند از فرجام آن بی‌خبرند؛ یعنی هیچ کس مطمئن نیست که پس از اخذ همه مجوزها و تبلیغات قانونی، کنسرتش بدون مشکل روی صحنه می‌رود یا دچار اختلال یا لغو می‌شود؛ و این، به لحاظ روحی و روانی فشار مضاعفی بر هنرمندان وارد می‌کند. این داستان غم‌بار و تکراری همچنان ادامه خواهد یافت مگر آنکه نگاه دولت برای حل این معضل به یک نگاه کلان تبدیل شود. با توجه به شخصیت فرهنگ‌مدارانه و هنردوستانه وزیر محترم ارشاد و سابقه خوش معاون او، آقای مراد خانی، این امر شدنی است؛ به‌ویژه اینکه هر قدم این بزرگواران مسلما با قدم‌هایی بزرگ‌تر و همراهی عمیق‌تر قبیله غم‌زده موسیقی ملی ایران همراه خواهد بود. البته این سخن به معنای رد و طرد حقوق نحله‌های دیگر موسیقی نیست اما از شگفتی‌های روزگار ما این است که حجم لغو کنسرت‌های موسیقی اصیل به‌مراتب از لغو کنسرت‌های پاپ بیشتر بوده؛ هرچند لغو غیرقانونی هر کنسرتی پسندیده نیست.  شاخک‌های توسعه و ترقی هر کشوری تا زمانی که از شاهراه حیاتی فرهنگ و هنر گذر نکند، هرگونه توسعه دیگری را نامتوازن و ناپایدار خواهد کرد.

نویسنده: عزیز قاسم‌زاده/ خواننده