خبر ورود ساترا به جدول پخش پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی و نظارت بر ساخت برنامههایی مشابه بازی «مافیا» از چند منظر حائز اهمیت است. بررسی بهتر و دقیقتر این موضوع، نکات مهمی را درباره عملکرد برنامهسازان در شبکه نمایش خانگی روشن میسازد.
در همین ابتدای مطلب باید توضیح بدهم که موافق دخالتهای مدیران صداوسیما در نحوه عملکرد پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی نیستم، ولی نکته اینجاست که خودِ مدیران و برنامهسازان در این پلتفرمها کار را به جایی میرسانند که چارهای جز دفاع از ورود مدیران تلویزیون نمیماند.
یکی از سادهترین شکلهای برنامهسازی ساخت رئالیتی شوهاست. این برنامهها دردسر و سختی ساختن سریال را ندارند و با داشتن یک طرح و حضور چند نفر میتوان یک رئالیتی شو یک ساعته ضبط کرد.
چیزی که نمونهاش در شبکه نمایش خانگی و حتی تلویزیون تا دلتان بخواهد به وفور دیده میشود و برنامهسازان با کپی کردن برنامههای پرطرفدار خارجی و با حضور چند چهره مشهور برنامهشان را میسازند و به قولی میخواهند با کمترین زحمت، بیشترین سود مادی را ببرند.
اگر چشمهایمان را روی نبود خلاقیت و کپیکاری برنامهسازان ببندیم، دیگر نمیشود از سریدوزی و ساخت پشت سر هم یک بازی صرفنظر کرد.
برنامهسازان شبکه نمایش خانگی انقدر در ساخت بازی مافیا اصرار کردند و شورش را درآوردند که صدای همه درآمد و اتفاقا بسیاری از منتقدان نظارت ساترا بر شبکه نمایش خانگی، از ورود ساترا به این موضوع گلایهای نکردند.
این سبک برنامهسازی دقیقا آفت پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی شده است. اینکه یک عده مهمان تکراری مثل مجید واشقانی، سام درخشانی، مهران غفوریان، کامبیز دیرباز، مریم مومن، بهرنگ علوی و چندین چهره دیگر، مدام از یک رئالیتیشو، وارد رئالیتیشوی دیگری شوند، خستهکننده و فاقد جذابیت شده است.
ما به عنوان بیننده از دیدن این چهرههای تکراری خسته شدیم و شما به عنوان مدیر و برنامهساز از این همه تکرار خسته نمیشوید؟
تا به حال چندین بار رسانهها نسبت به این سبک برنامهسازی واکنش نشان دادند ولی مدیران پلتفرمها ترجیح دادند چشمشان را بر روی انتقادات ببندند و کار خودشان را بکنند که نتیجه آن ورود ساترا به جدول پخش نمایش خانگی بود.
پس از ساخت برنامه «شبهای مافیا» در سال ۱۳۹۹، تا امروز پنج، شش برنامه با همان سبک و شکل و شمایل وارد شبکه نمایش خانگی شده که آخری آن به نام «شبهای مافیا: زودیاک»، گل سرسبد این سبک برنامهسازیِ لوس، بدون خلاقیت و زحمت بوده است.
با کمی تامل و دقت در برنامههای شبکه نمایش خانگی، باید اذعان کرد بیسلیقگی مدیران پلتفرمها و نبود خلاقیت و ایدهپردازی در میان برنامهسازان در حال زدن ضربات کاری به بدنه شبکه نمایش خانگی است.
احتمالا این مدیران و برنامهسازان متوجه اهمیت حضور شبکه نمایش خانگی در حوزه فرهنگی کشور نیستند که حاضرند با هر چیزی جدول پخششان را پرکنند.
امروز در تمام جهان مدیران ویاودیها متوجه اهمیت پرکردن اوقات فراغت مشترکانشان با بهترین برنامهها هستند، ولی هنوز شبکه نمایش خانگی در ایران با ساخت نازلترین برنامهها دنبال میشود.
وقتی مدیران و برنامهسازان پلتفرمها، ادعای باکیفیت بودن ساختههایشان نسبت به تلویزیون را مطرح میکنند باید در عمل آن را دید. اینکه سالی چند بار، بازی مافیا را با اسمهای مختلف در حلق مخاطب کنید، هیچ هنری نمیخواهد.
مردم برای تماشای برنامهها و ساختههای شبکه نمایش خانگی حق اشتراک پرداخت میکنند و هزینهای هم بابت مصرف اینترنتشان میدهند و انصاف نیست در شرایط اقتصادی فعلی، برنامهسازان فقط به فکر جیب و سود خودشان باشند و بخواهند با چند بازیگر تلویزیونی و بدون زحمت، پول زیادی به جیب بزنند.
این سبک از برنامهسازی بیشتر از هرچیزی این حس را به مخاطبان القا میکند که مدیران و برنامهسازان پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی فقط به دنبال سودآوری و پول درآوردن از هر راهی هستند و در این میان رضایت مخاطب اهمیت چندانی ندارد.
اینکه چند برنامهساز با ساخت برنامههای بیکیفیت و نازل در قالبهای مختلف، سطح سلیقه مخاطبانشان را هم تنزل دهند، به فکر ایدهپردازی و ساخت برنامههای خلاقانه باشند.
مدیران پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی برای بقا و حیات شبکه نمایش خانگی نیاز به تغییر رویکردی جدی در سبک برنامهسازیشان دارد.
این سبک از برنامهسازی شاید در کوتاه مدت جیب پلتفرمها و برنامه سازان را پر از پول کند، ولی در دراز مدت باعث نابودی شبکه نمایش خانگی خواهد شد.
پس بهتر است قبل از هر اتفاق ناگواری زودتر به فکر چاره افتاد. استفاده از اتاقهای فکر برای برنامهسازی و فاصله گرفتن از چهرههای تکراری و فرصت دادن به استعدادهای کمترشناخته شده در برنامهسازی، اولین قدمهایی است که باید در این مسیر برداشت.