احمد محمدتبریزی – در میان کارگردانانی که دغدغه بردن آثاری با مضمون جنگ و دفاع مقدس را دارند، حمیدرضا آذرنگ بدون شو و حاشیههای موفقی را در این حوزه به روی صحنه میبرد. نمایشهای آذرنگ از سطح کیفی مناسبی برخوردارند، شعارزده نیستند و تماشاگران به خوبی با نمایشهایش ارتباط برقرار میکنند. این هنر این کارگردان است، هنری که برخی از کارگردانان این حوزه از آن برخوردار نیستند.
«خنکای ختم خاطره» تازهترین تلاش آذرنگ برای به روی صحنه بردن نمایشی با موضوع جنگ و تبعات آن است. آذرنگ بنا به زندگی در شهر اندیمشک درک درستی از آن روزها دارد. جنگ تحمیلی با پوست و گوشت و خون او در آمیخته و همین باعث میشود تا او آثارش را دلی بسازد و خیلی منتظر و معطل سفارش ارگان و نهادهای مختلف نماند. او در گفتوگویی از گره خوردن نوجوانی و جوانیاش با جنگ گفته بود و در خاطرهای به شهادت رسیدن دوستش در جلوی چشمانش را تعریف کرده بود. قطعا چنین انسانی با چنین تجربهای هیچگاه نمیتواند آن صحنهها و آن وضعیت را از یاد ببرد و نسبت به آن بیتفاوت باشد.
آذرنگ دغدغه جنگ را دارد و دغدغهاش را به درستی به روی صحنه میبرد. او در «خنکای ختم خاطره» سرنوشت خانوادههایی که فرزندشان در جنگ شهید شده را نشان میدهد. او وارد زندگیهایشان میشود، از ناراحتیهایشان میگوید و از اینکه با شهادت آن فرزند رشید زندگی آن خانواده چقدر دچار تغییر و تحول شده است. «خنکای ختم خاطره» در میان اقوام مختلف میچرخد، حتی سری هم به اقلیتها میزند و درد پدری ارمنی که آرزو دارد دوباره کسی او را پدر صدا کند را روایت میکند.
آذرنگ نمایشش را در همین حد نگه نمیدارد و سعی میکند با نگاهی انتقادی به بعضی سوءاستفادهها از نام شهدا و دفاع مقدس هم بپردازد. او بخشی از سیستم اجرایی که در مورد شهدا و خانوادههایشان کار میکنند را مورد نقد قرار میدهد و از درد خانواده شهدا در برخورد با کارمندان این بخش میگوید. کسانی که درد خانواده شهدا را درک نمیکنند و از جنس آنها نیستند به دنبال رسیدگی کارهایشان هستند. چنین رسیدگی با جان و دل و از سر دلسوزی نخواهد بود و بیشتر شبیه انجام وظیفه در قالب کار اداری را دارد.
«هتلیها» کار دیگری مرتبط با دفاع مقدس بود که آذرنگ کارگردانی کرد و توانست به معضلات بخش دیگر از مردم که با جنگ سر و کار داشتند بپردازد. «هتلیها» شرح حال جنگزدههای جنوب کشور بود که در هتلی در تهران اسکان داده شده بودند و شرایط مناسبی برای زندگی نداشتند. این آدمها که به هتلیها مشهور شده بودند، روزهای سختی را میگذارنند و آذرنگ با پرداختن به زندگیشان به دنبال نشان دادن مشکلات و معضلاتشان بود.
«هتلیها» در متن و اجرا به اندازه «خنکای ختم خاطره» قوی و تاثیرگذار نبود ولی از این حیث که بخشی از جامعه که تا به حال به آنها پرداخته نشده را نشان میداد، ارزش و اهمیت بالایی داشت. تئاتر دفاع مقدس به کارگردانانی از جنس آذرنگ بسیار نیاز دارد. در دورانی که کارگردانان و نویسندگان صاحبنام تئاتر دفاع مقدس دل و دماغی برای کار کردن ندارند، آذرنگ میتواند بخش عظیمی از مخاطبان تئاتر را با تئاتر دفاع مقدس آشتی دهد.