با توجه به اینکه شما با ساخت فیلمها و سریالهای مختلف دلمشغولیتان را به تاریخ معاصر با زبان تصویر نشان دادهاید، دو سؤال مهم مطرح است. به نظر شما تاکنون فیلمهای ایرانی در نمایش وقایع تاریخی مانند دوره مشروطه چقدر موفق بوده اند؟ و بهطورکلی سینمای ایران در انعکاس مسائل تاریخی تاکنون چه دستاوردهایی داشته است؟
اصولا به دلیل دو نکته بسیار مهم، سینمای ایران در نمایش روایتهای تاریخی موفق نبوده؛ یکی به دلیل فقر امکانات و دیگری به دلیل اعمال نگاههای جهتدار از سوی مسئولان و متولیان بر سینماگران؛ چه بعد و چه قبل از انقلاب.
منظورتان همان سانسور است؟
خیر. سانسور، مفهوم مستقیم و تندی دارد. درحالیکه منظور من نگاه جهتداری است که از سوی متولیان بر پیکره فیلمنامهها جاری و ساری میشود و بهمرور در روند داستان متوجه میشویم و نمیتوان بر آن نام سانسور نهاد. بهطور مثال در فیلمهای قبل از انقلاب پادشاهان به هر شکلی و متعلق به هر دورهای نظیر شاهعباس، ناصرالدین شاه، کوروش و… باید مثبت شخصیتپردازی میشدند. اما بعد از انقلاب شخصیتپردازی و تصاویر پادشاهان باید منفی باشد. حتی اگر پادشاهی مانند کوروش باشد که به کنایه یا با نام مستعار در قرآن کریم از او به اسم «ذوالقرنین» یاد شده است. این نگاه جهتدار طبعا تاریخ را مخدوش میکند. فیلمساز هم ناچار است از روایت دستِ اول تاریخی و درست بگذرد. تنها موردی که میتوانم بگویم بهطور مستقیم به مسائل حاد دوره مشروطه پرداخته، سریالی است تحت عنوان «سالهای مشروطه» که متأسفانه نه از جنبه بصری و نه از نظر بیان تاریخی درست، از اعتبار لازم برخوردار نبود! یعنی هم از نقطهنظر زیباییشناسی و هم از دریچه نگاه موشکافانه تاریخ، مخدوش بود. پس میتوان گفت در هیچ فیلمی در سینما تاکنون بهطور مستقیم به این واقعه مهم توجه نشده است.
با این رویکرد فیلمی نظیر «ستارخان» ساخته مرحوم علی حاتمی را چطور ارزیابی میکنید؟
این فیلم در حقیقت بخشی از مشروطه را در نظر گرفت و اصلا بیشتر بستری بود تا شخصیت «ستارخان» را به تصویر بکشد. نکته مهم دیگر این است که حتی در کتابهای تاریخی ما شاهد روایتهای کج و کوله از آن مقطع هستیم!
دقیقا منظورتان از «روایت مخدوش» چیست؟
یکی از معضلاتی که در روایت آن دوره تاریخی خاص دیده میشود، تقابل مشروطه و مشروعه است. به عبارت دقیقتر آیات عظامی مانند آخوند خراسانی و طباطبایی، از رهبران مبارز مذهبی شیعه، با مشروطه موافق بودند. درحالیکه مرحوم شیخ فضلالله نوری با آن مخالفت کردند.
آیا غالبشدن نگاه شیخ فضلالله نوری در این زمان به کتاب «غربزدگی» جلال احمد ربط پیدا نمیکند؟
به احتمال قوی و در اصل، تحلیل ایشان تا امروز جاری و ساری است.
نگاهی در سینما وجود دارد با این محور که اصولا «سینما بدهکار تاریخ نیست» و تجلی این نگاه را در آثار مرحوم علی حاتمی شاهدیم. بهطور مثال علی حاتمی بهدلیل گستردگی دانششان به دوره قاجار در برخی از فیلمهایش به آن زمان میپردازد. اتفاقا فضاسازیها نوستالژیک، موجه و زیباست. درحالیکه اساسا طبق اسناد، مردم و جامعه در آن دوره دچار فقر و فلاکتاند. استدلال هم این است که درحقیقت واقعیتِ تاریخی را با نگاه فرهنگی و فیلتر ذهنی خود به تصویر کشیده. نظرتان در این مورد چیست؟
باز در این موضوع دو نکته مطرح است؛ یکی اینکه فیلمسازان بزرگی مثل مرحوم حاتمی بحث تاریخی صرف نداشتند. یعنی در واقع رمان تاریخی مینوشتند.
دقیقا منظورتان از «رمان تاریخی» چیست؟
منظورم این است که به جای کلام از تصویر استفاده میکردند و روایت و نگاه خودشان را در آن بستر تاریخی در معرض دید عموم قرار میدادند. درحالیکه مسئله اصلیشان، صحت و سقم تاریخ نبود.
مثلا سریالی مثل «سلطان صاحبقران» در آن زمان با اینکه در دوره پهلوی دوم ساخته شد، ولی ناصرالدینشاه را بهخوبی به نمایش گذاشت. درحالیکه میدانیم حکومت پهلوی نسبت به سلسله قاجاریه نگاه مثبتی نداشت. تحلیلتان چیست؟
همان که خدمتتان گفتم؛ پیش از انقلاب حتی اگر پادشاهان هم بد بودند، باید جلال و جبروتشان حفظ میشد. اساسا شخصیت ناصرالدین شاه در این سریال براساس کتابهای خاطرات دوستعلیخان معیرالممالک و خاطرات مخبرالسلطنه به تصویر کشیده شده است. معیرالممالک، نوه ناصرالدین شاه بود و چون او را دوست داشت، به نیکی از او یاد کرده. شما حتی در این سریال میبینید که پادشاه فقط درگیر اندرونی، سفر و گپزدن با ملیجک است و اصلا معلوم نیست این پادشاه در این مملکت چه غلطی میکند… .
البته که واقعا ملیجک این سریال هم خوب بود.
به دلیل بازی مرحوم پرویز فنیزاده. اما بحثم درباره روایت تاریخی سریال است. حالا من از شما سؤالی دارم. منظورتان از این جمله که «اساسا سینما بدهکار تاریخ نیست»، چیست؟
یعنی ظاهرا دلیلی وجود ندارد برای اینکه سینما به مُر تاریخ وفادار باشد!
ببینید درست است که سینما، کتاب تاریخ نیست. اما نمیتواند تاریخ را جعل کند. از قدیمالایام گفتهاند تاریخ، شریفترین علم است. درحالیکه درباره علمبودن تاریخ باید بحث کرد. اما نکته دیگری در این جمله نهفته است که اساسا تاریخ به این دلیل که انسانها را با اشتباهات گذشتگان آشنا میکند، شرافت دارد. من همیشه و همواره این جمله را تکرار کردهام که «بزرگترین درسی که تاریخ میدهد، این است که هیچکس از تاریخ درس نمیگیرد». اگر متولیان و مسئولان هر کشوری با درس از تاریخ، اشتباهات گذشتگان را تکرار نمیکردند، الان وضعیت جهان اینگونه نبود! درحقیقت تاریخ از این نظر به بشر خدمت بزرگی میکند. اما اغلب از آن غافلیم. سینما بهعنوان فراگیرترین رسانه که جنبه سرگرمی زیادی هم دارد، میتواند تاریخ را به شکل دراماتیک به نمایش بگذارد. شما اگر به سینمای آمریکا و اروپا که از نظر بصری و زیباییشناسی جزء فاخرترین سینماها هستند توجه کنید، میبینید اکثر فیلمهای برجسته آنها از نوع تاریخیاند. چون میخواهند غیر از توصیف تاریخ، به تماشاگر هم لذت دیدن وقایع تاریخی را بچشانند. به همین دلیل است که بعد از نمایش یک فیلم تاریخی، بسیاری از مدها، خردهفرهنگها و دیدگاههای اجتماعی احیا و تبدیل به کالت میشوند.
پس در نهایت به نظر میرسد که شما خیلی در این زمینه به سینمای ایران امیدوار نیستید؟
سینما این مسئله را به ما گوشزد میکند. بهطور نمونه سال گذشته یکی از پرخرجترین فیلمهای سینمای ایران به نمایش درآمد به نام «حضرت محمد(ص)». بدون تعارف باید بگویم ٨٠ درصد وقایع فیلم ریشه در تاریخ نداشت و اگر توجه کنید برخی از علمای اهل سنت به فیلم واکنش نشان دادند. نه به دلیل روایتِ تاریخی ما ایرانیها، بلکه به خیالپردازیهای غیرموجه فیلم معترض بودند. به عبارت دقیقتر فیلم حضرت مسیح(ع) را به تصویر کشیده بود تا پیامبر بزرگ اسلام را. وقتی تاریخ نقض و مخدوش میشود، قطعا کلیت یک فیلم زیر سؤال میرود.
منبع شرق