«تولستوی و مبل بنفش»‌، کتابی درباره دنیای جذاب کتاب‌ها و نویسندگانش

شاید برایتان سوال پیش آمده باشد که کتاب‌ها چگونه می‌توانند زندگی ما را دگرگون کنند و باعث رشد فردی و شخصیتی‌مان شوند؛ از این دست سوال‌ها معمولا در ذهن بسیاری از ما به وجود می‌آید و برخی هم به اشتباه تصور می‌کنیم که با خواندن کتاب‌ها قرار نیست اتفاقی در زندگی و درون‌مان بیفتد.
همین اولِ کار به عنوان یک خوره کتاب بگویم که چنین تصوری کاملا اشتباه است و اگر خودتان را به صورت روزمره و دائم در معرض کتابخوانی قرار دهید، در طول یک بازه زمانی مثلا یک ساله، شاهد تغییرات زیادی در فکر، شخصیت و جهان‌بینی‌تان خواهید شد.
اما این مورد به همین راحتی میسر نمی‌شود و برای دستیابی به آن باید کمی جور هندوستان را بکشید. شرط اولش هم انتخاب کتاب‌های خوب از نویسندگان معتبر و خوب خواندن است. اگر بتوانید کتاب انتخابی‌تان را عمیق و با دقت و نه به شکل سرسری و روزنامه‌وار بخوانید و اجازه دهید مفاهیم و مطالب کتاب در ذهن‌تان ته‌نشین شود، پس از مدتی می‌فهمید این مطالب در ناخودآگاهتان ذخیره شده و در زندگی به کمک‌تان می‌آید.
مثلا یک باور غلط دیگری که بسیاری از مردم دارند درباره خواندن رمان‌هاست. برخی به غلط می‌گویند رمان بخوانیم و وقت‌مان را با خواندن داستان تلف کنیم که چی بشود؟ اینجا خیلی مختصر و گذرا توضیح می‌دهم که خواندن رمان چه تاثیر مثبتی بر ذهن و بالا رفتن توانایی‌های ذهنی‌مان می‌گذارد.
ما با خواندن رمان وارد فضا و تجربیات یک انسان دیگر می‌شویم و از تجربیات و تفکراتش بهره می‌گیریم. این سهیم شدن در تجربیات یک انسان دیگر، هم جهان‌بینی ما را گسترش می‌دهد و هم باعث بالا رفتن توان ذهنی‌مان می‌شود. مثلا وقتی رمانی از «هاروکی موراکامی» یا «گارسیا مارکز» می‌خوانیم، علاوه بر اینکه با فرهنگ یک کشور خاص آشنا می‌شویم، وارد دنیای ذهنی یک نویسنده بزرگ می‌شویم. این دنیای ذهنی پر از شخصیت‌ها و اتفاقات بسیار است و هنگام خواندن ما را حسابی درگیر می‌کند.
این درگیری کمک زیادی به رشد ذهن‌مان می‌کند و پس از مدتی که رمان‌های خوب می‌خوانید، متوجه می‌شوید که ذهن‌تان چه آمادگی بالایی برای خواندن کتاب‌های حوزه‌های دیگر پیدا کرده است. همچنین در بسیاری از رمان‌ها، نکات ریز و درشت زیادی برای بهتر زندگی کردن نهفته است که اگر این جملات و نکات را جایی یادداشت کنید و هر از چند گاهی به آنها رجوع کنید، پس از مدتی در ناخودآگاهتان خواهد داشت.
برای بررسی بهتر این موضوع، معرفی یک کتاب در زمینه کتابخوانی بهترین کار است. کتاب «تولستوی و مبل بنفش» از نینا سنکویچ آمریکایی یکی از بهترین نمونه‌ها در زمینه کتابخوانی و رشد فردی است. سنکویچ در خانواده‌ای کتابخوان بزرگ شده بوده ولی پس از مرگ خواهرش، در چهل و شش سالگی تصمیم می‌گیرد با خواندن کتاب و پناه بردن به دنیای نویسنده‌ها و کلمه‌ها، درد و رنجش را تسلی بدهد.
پس او خواندن را شروع می‌کند و به جست‌وجوی پاسخ سوال‌هایش درباره چرایی مرگ و معنای زندگی می‌رود و در این راه نویسندگان مطرحی مثل جولین بارنز، آلیس مونرو، پل استر و لئو تولستوی همراهش می‌شوند. او کتاب «تولستوی و مبل بنفش» که خاطراتش در این کتابخوانی‌ها را منتشر می‌کند و از تجربیاتش در طول یک سال کتابخوانی می‌گوید.
کتاب با این جمله کوبنده «کافکا» درباره کتاب شروع می‌شود: «ما به کتاب‌هایی نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتاب‌هایی که عمیقا متاثرمان کنند؛ مثل تاثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعید شدن به جنگل‌هایی دور از همه؛ مثل خودکشی. کتاب باید همچون تیشه‌ای باشد برای شکستن دریای یخ زده‌ درون‌مان.»
نویسنده آمریکایی «هنری وارد بیچر»‌ نیز در جمله دیگری به این زیبایی خواندن کتاب را توصیف می‌کند: «کتاب مثل یک باغ است، یک مزرعه، یک گنج، یک همراه، یک رفیق و یک مشاور، نه یک مشاور که چندین مشاور.»
این دو جمله بقدری عمیق هستند و کامل و جامع از دنیای کتاب‌ها سخن گفته‌اند که هیچ چیز دیگری نمی‌توان به آن اضافه کرد. پس من هم چیز بیشتری از کتاب «تولستوی و مبل بنفش» نمی‌گویم تا به قول معروف بیشتر از این کتاب را اسپویل نکرده باشم. فقط این را بدانید که کتاب حاصل تجربیات نابِ یک انسانِ کتابخوان است که با خواندنش شما بیشتر از هر زمان دیگری عاشق کتاب و کلمه‌ها می‌شوید.
اگر هنوز با کتاب‌ها آشتی نکرده‌اید و درباره فواید کتابخوانی شک دارید، خواندن کتاب «نینا سنکویچ» را شروع کنید تا در آینده باز هم از دنیای جذاب و پر رمز و راز کتاب‌ها بگوییم.