جواد نوروزبیگی، تهیه کننده فیلم سلام بمبئی درباره برگزاری و لغو اکران خصوصی این فیلم توضیحاتی به شهروند داده که در ادامه میخوانیم:
درباره این مراسم باید بگویم من در هیچکدام از فیلمهایم به این شکل خودم را درگیر نکردهام. بههرحال من تا بهحال تهیه نزدیک به ٣٠ فیلم را برعهده داشتهام و آنقدرها برایم جذابیتی ندارد که حتما بخواهم مجری طرح باشم یا در مسائل دیگر خودم را دخیل کنم. همیشه هم در سینماهای نمایشدهندهمان مراسم افتتاحیه میگذاشتیم و کار را در یک دورهمی دوستانه به پایان میبردیم.
اما برای این کار ماجرا متفاوت بود. از آنسو، ما از عوامل حرفهای سینمای هند استفاده کردیم و خیلی سختیها کشیدیم تا آنها متوجه شوند سینمای ما سینمایی حرفهای در جهان است، چون شناخت پایینی نسبت به سینمای ما داشتند. بعد رسیدیم به جایی که قرار شد فیلم در ایران اکران شود و حالا ما باید از این عوامل دعوت کنیم به ایران بیایند. بهجز یکی از آنها، هیچکدام هم شناختی از ایران ندارند و تا بهحال به ایران نیامدهاند. بنابراین باید برنامهای مفصل برای آنها ترتیب میدادیم. برای همین سراغ شرکتی رفتیم که کار تشریفات را بهخوبی انجام داده بود و در این حوزه اعتباری داشت تا بتواند به درستی از عهده برگزاری این مراسم بربیاید.
در ابتدا هم برای برگزاری مراسم موافق برج میلاد نبودم، اما به جهت حجم کار و حجم افرادی که دعوت شده بودند و شأن و اعتباری که قرار بود حفظ کنیم، موافقت کردم. بعد که صورت هزینهها روی میز آمد، دیدیم که خیلی بالاست. قبل از این بگویم تمام اینها هم بر پایه تصمیم فردی نبود چون در پایان قرار بود خودم پاسخگو باشم. در جلساتی با حضور من، مسعود نجفی (کارگردان)، مدیر شرکت و گاهی هم آقای گلزار و برخی دیگر به فراخور جلسه، این تصمیمات به بحث گذاشته میشد و درنهایت تصمیم میگرفتیم. در این جلسات مطرح شد برای پوشش بخشی از هزینهها، ۶٠٠ بلیت هم بفروشیم که با مبلغ ٣٠٠هزار تومان میشود ١٨٠ میلیون. من با توجه به شناختم از سینما، احساس میکردم بهتر است اینطور نباشد اما باشگاه مشتریان تشریفات تجاری ایران مایل بودند جدا از اکرانهای معمول وارد این حوزه شوند و اکرانهای خاص را پوشش بدهند. حتی پیشنهاد دوستان بالای ٣٠٠هزار تومان بود که نپذیرفتیم.
هرگز هم آن را مصوب نکردم چون همیشه میگفتم پخشکننده ما، آقای سرتیبی باید در جلسات حضور داشته باشد چون نظر ایشان برای بنده ملاک است و بنده چندان در این زمینه اطلاعات ندارم. تا اینکه آقای سرتیپی هم آمد و در جریان هزینهها قرار گرفت و دیدیم که بین یکسوم یا یکچهارم را این بلیتفروشی پوشش میدهد. چون میدیدیم تمام این مراسم با وجود پذیراییها و شام، برنامههای مختلف روی سن، هدایایی که قرار بود به شرکتکنندگان تعلق بگیرد، اجراها و تمام آنچه در نظر گرفته بودیم، به نظرمان مخاطب ٣٠٠هزار تومان را بهرهداری میکرد. ضمن اینکه من هرگز هم نگران پر شدن سالن نبودم چون میدانستم از این جهت مشکلی نخواهیم داشت و استقبال میشود. در ادامه هم با خیلی از دوستان مشورت کردیم؛ مثلا شورای صنفی گفتند این موضوع به ما ارتباطی ندارد و موضوعی است که خودتان باید درباره آن تصمیم بگیرید و شورای صنفی در اکرانهای اینچنین دخالتی نمیکند.
حتی بنده با ارشاد و نظارت هم مشورت کردم و درنهایت دیدیم که تصمیمگیری به عهده خود ماست. درواقع تصمیمگیری در این امر اینطور نبود که میبایستی از کسی مجوز بگیریم. به این ترتیب قرارداد برج میلاد را بستیم، نامه اماکن را تنظیم کردیم و فرستادیم و ما هم اطلاعرسانی کردیم. اما از زمانی که اطلاعرسانی شد، متاسفانه ماجرا بد جا افتاد یا خبرگزاریها بد تحلیل کردند. یک عده هم شروع کردند به پخش اخبار نامناسب. ازجمله «بانیفیلم» که واقعا متأسفم.
حتی الان که مراسم لغو شده باز هم به این نوع پوشش خبر خود ادامه داده که جای تأسف است. من هم در مقام پاسخگویی برنیامدم چون میگفتم بهتر است مسیر روال طبیعی خود را طی کند تا کسانی که نقدی دارند کمکم متوجه اصل ماجرا بشوند و دست از انتقاد بردارند. متاسفانه آنچه عنوان میکردند، منصفانه نبود چون ما اگر اصلا هیچ بلیتی هم قرار نبود بفروشیم، آنقدر میهمان داشتیم که ظرفیت سالن را پوشش دهد؛ حتی پیشبینی ما از میهمانها بالای یکهزار نفر بود و قبل از تصمیم نهایی فروش بلیت، بین خودمان هم این حرف بود که چطور میشود بخشی از آنها را نادیده بگیریم و بلیت بفروشیم.
کلا ١١٠٠ صندلی در اختیار ما قرار داده بودند که از بابت همین هم مشکل داشتیم که چطور میشود بخشی از میهمانها را نادیده بگیریم. درواقع خیلی برایمان جذابیت نداشت و نگران میهمانهایمان بودیم، چون پول ۶٠٠ صندلی میشد ١٨٠میلیون تومان و رقم قابل توجهی هم نبود. اما درنهایت شرکت در ارتباط با ما هم نتوانسته بود آن میزان اسپانسری که توقع داشت برای مراسم جذب کند و این هم دخیل شد تا به این رقم برای فروش برسیم، والا خود من هم اعتقادم این بود که این میزان مبلغ هم از اسپانسر جذب شود و هیچ بلیتی فروخته نشود. درواقع تمام تلاش این بود که مراسم به شکل دعوت از میهمانها باشد و بلیتی فروخته نشود که نشد. چون در هر حال نمیتوانستیم حق شرکت را هم نادیده بگیریم چون اسپانسری به آن میزان جذب نشده بود. بعد رسیدیم به خبررسانی که متاسفانه در تصمیمگیری اماکن تاثیرگذار شد. تجربهای که خود من از اماکن دارم حداکثر ۴٨ ساعته پاسخ میدهند؛ چه برای تجربه خودم در ایوان شمس و چه جشن خانه سینما.
اما اینجا دیدیم طول کشید و پرسش آنها به جایی رسید که احساس کردیم فضا از حوزه سینما خارج شده. من هم جلوی کارتها را (که چاپ شده بود) گرفتم که تا مجوز اماکن نیامده پخش نکنیم. تا اینکه رسیدیم به روز شنبه و دیدیم متاسفانه هنوز پاسخ اماکن نیامده. کسی که برای اخذ مجوز رفته بود، تماس گرفت و گفت پرسشهای اماکن به جایی خارج از فضای سینما رسیده است. به همین جهت من تجزیه و تحلیل کردم و دیدم اگر این افتتاحیه انجام شود، اتفاق بدی خواهد افتاد. به همین جهت بیانیه را نوشتیم و منتشر کردیم، اما گلهمند هستم از کسانی که در این مدت آگاهانه یا ناآگاهانه متاسفانه به درج اخباری اقدام کردند که ماجرا به اینجا منتهی شد. چون با این وضع دیگر کدام سرمایهگذاری میآید در سینما سرمایهگذاری کند؟ حتی بحث، دیگر بحث من یا فیلم ما نیست. وقتی این فضاها را به وجود میآورند و این حواشی را ایجاد میکنند، به ریشه ضربه میزنند که باعث نابودی سینما میشود چون دیگر هیچ سرمایهگذاری جرأت نمیکند بی جهت در این حوزه خطر کند و وارد شود.