هفته گذشته خبر محکومیت امیر رفیعی، تهیهکننده فیلم «من ناصر حجازی هستم» رسانهای شد. خبرگزاریها نوشتند که دادگاه به موجب شکایت امیر قلعهنوعی، تهیهکننده فیلم من ناصر حجازی هستم را به۶ هزار تومان جریمه و ٣٧ ضربه شلاق تعلیقی محکوم کرده است.
در نخستین روزهایی که اکران عمومی این فیلم مستند آغاز شد، با شکایت قلعهنوعی نمایش فیلم متوقف شد و امیر رفیعی تهیهکننده و نیما طباطبایی کارگردان این فیلم به دادگاه فراخوانده شدند.
شکایت افراد و اشخاص مختلف از فیلمسازان و تهیهکنندگان برای نخستینبار نیست که در سینمای ایران و البته جهان اتفاق میافتد.
نمونه اخیر این اتفاق در سینمای ایران واکنشی است که یکی از قربانیان اسیدپاشی به فیلم سینمایی لانتوری نشان داد؛ آمنه بهرامی با حضور در دادسرای فرهنگ و رسانه از تهیهکننده و کارگردان فیلم «لانتوری» شکایت کرد. آمنه بهرامی که بهدلیل پرداختنشدن هزینههای عمل جراحیاش در اسپانیا با گلایههای فراوانی به ایران بازگشت و مدعی است که عوامل این فیلم با استفاده از جزییات زندگی او و جملات کلیدی کتابش، اما بدون هیچگونه مجوزی، سناریو را نوشته و فیلم را ساختهاند. او که همه امیدش برای ادامه درمان به دریافت مابقی قراردادش با شرکت فیلمسازی آلمانی بوده، گفت: «وقتی فیلم را نگاه کردم، واقعا ناراحت شدم. در سناریوی این فیلم نهتنها از لحظات کلیدی زندگی من پس از اسیدپاشی استفاده شده بود، حتی جملاتی که من گفته بودم نیز از زبان بازیگر بیان میشد.
کمی قبلتر و بعد از آنکه فیلم ایستاده در غبار توانست بهعنوان بهترین فیلم جشنواره سیوچهارم فیلم فجر انتخاب شود، خانواده حاج احمد متوسلیان که شخصیت محوری این فیلم است، از سازندگان «ایستاده در غبار» شدیدا انتقاد کردند. برخی معتقدند که به همین دلیل اکران فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» به تعویق افتاد. خواهر حاج احمد متوسلیان در گفتوگو با خبرنگاران از انتقادات شدید خانواده متوسلیان به بخشهایی از فیلم ایستاده در غبار که مربوط به زندگی خصوصی احمد متوسلیان بود، خبر داده بود: بدون نظر و تأیید ما این فیلم به جشنواره رفته است و تا زمانی که تغییرات خواستهشده اعمال نشود، اجازه اکران نمیدهیم!
از سینمای ایران که بگذریم، نمونههایی از این دست در سینمای جهان هم کم نیستند. سال ٨٧ بود که خانواده «جان لنون» از یک فیلم مستند شکایت کردند. اونو لنون و دیگر اعضای خانواده لنون دادخواست خود را به دادگاهی در منهتن دادند و ادعا کردند که آهنگ تصور کن در فهرستی از آثار جان لنون است که استفاده از آنها به اجازه بیوه او بستگی دارد. در سال ٢٠١٣ میلادی بازماندگان اولوف پالمه، نخستوزیر فقید سوئد هم از سازندگان فیلم «Call Girl» شکایت کردند. آنها محتوای این فیلم را توهین و افترا به پالمه میدانستند. با وجود این البته شکایت آنها به جایی نرسید و کارگزار حقوقی دولت این اتهام را رد کرد.
در مورد مستند من ناصر حجازی هستم اما شرایط قدری متفاوت است. در حالیکه امیر قلعهنوعی، سرمربی سابق تیم فوتبال استقلال تهران و سرمربی کنونی تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز بخشهایی از این فیلم را حاوی موارد غیرواقعی که مربوط به خود او است میداند، تهیهکننده و کارگردان فیلم «من ناصر حجازی هستم» از همان روز اولی که طرح شکایت از سوی وکیل قلعهنوعی صورت گرفتند، بر مستند بودن موارد ارایه شده در مستند و استفاده از بریدههای روزنامههای رسمی منتشرشده تأکید داشتند. بعد از کشوقوسهای فراوان هفته گذشته بود که حکم محکومیت امیر رفیعی، تهیهکننده فیلم «من ناصر حجازی هستم» به ٣٧ ضربه شلاق تعلیقی و ششهزار تومان جریمه نقدی به دلیل شکایت امیر قلعهنوعی اعلام شد. رفیعی در اینباره با بیان اینکه حکم هنوز به صورت رسمی به او ابلاغ نشده، اعلام کرد که ترجیح میدهد در این مورد صحبت نکند.
او البته در مورد هدفش از ساخت این مستند توضیحاتی ارایه داد: فقط باید بگویم هدف من از ساخت این مستند بیان حقایق و وقایع تاریخی زندگی ناصر حجازی بوده است که در این راه از بریده جراید مطبوعات کشور طی سالهای گذشته کمک گرفتم. اگر بازنشر تیترهای مربوط به مطبوعات کشور جرم است، من تابع قانون هستم و پای آنچه ساختهام، میایستم؛ اما این را نیز بایستی بگویم که همواره قضاوت مردم برایم اهمیت بالایی داشته و دارد.
به گزارش ایلنا، آتیلا حجازی (پسر مرحوم ناصر حجازی) هم صدور چنین حکمی بعد از رفع توقیف از سوی قوه قضائیه توسط همین نهاد را تعجببرانگیز ارزیابی کرد: این اتفاق جای تعجب دارد؛ بهخصوص که بازپرس برای رفیعی نیز قرار منع تعقیب صادر و او را قبلتر تبرئه کرده بود. اگر وزارت فرهنگ و ارشاد کشور که مجوز نمایش صادر میکند، در چنین مسائلی اختیاری از خود ندارد، بهتر است قبل از صدور اجازه نمایش به فیلمها از قوه قضائیه استعلام بگیرد تا شاهد این اتفاقات نباشیم.
فرزند ناصر حجازی که سابقه بازی و مربیگری را در استقلال تهران نیز دارد، با اشاره به اینکه چنین احکامی عرصه کار را برای مستندسازان سخت میکند، گفت: بیشک آنچه در فیلم مطرح شده، حقیقتهای تاریخی است و مردم بهترین قضاوت را داشته و خواهند داشت. حال اگر بازنشر بریده جراید و مشابه جرم تلقی میشود، دلیلی بر عدم رخدادن وقایعی چون شکایت امیر قلعهنویی از پدرم در کمیته انضباطی یا… نیست که عبدالرحمن شاهحسینی، رئیس وقت کمیته انضباطی بهترین شاهد است. همه افرادی که فیلم را دیدهاند، میدانند که از ١۶۵ دقیقه زمان فیلم، کمتر از یک دقیقه آن هم به صورت پراکنده به رفتارهای قلعهنوعی در قبال پدرم اختصاص دارد که تمام اهالی ورزش به این اتفاقات واقف هستند. خوشحالم رفیعی تاریخ را آنگونه که بوده به تصویر درآورده است و تحریف نکرده و پای حکمش ایستاده است.
فرزند زندهیاد ناصر حجازی درباره رضایت قلعهنوعی از کارگردان فیلم هم سخنان جالبی دارد: رفیعی قبل از تشکیل دادگاه از وکیل قلعهنوعی خواسته بود که شکایت آنها پیرامون خودش باشد و نسبت به کارگردان فیلم باتوجه به شرایط جسمانیاش (درگیری با بیماری سرطان) رضایت دهند که با مخالفت آنها روبهرو شده است. روز دادگاه هم رفیعی مسئولیت محتوای فیلم را برعهده گرفته و در حضور نیما اعلام کرد که محتوای فیلم ربطی به کارگردان ندارد و دوباره درخواست رضایت را فقط و فقط پیرامون نیما طباطبایی داشته که با درخواست قاضی سرانجام این اتفاق از سوی شاکی پرونده رخ داده است.