قطعا این سبک از سریال‌سازی خنده را روی لب کسی نمی‌نشاند.

ترویج خشونت و پرخاشگری در سریال‌ «آخر خط»/ وقتی ارزش‌های اخلاقی به آخر خط می‌رسد

سریال «آخر خط»‌ به تازگی از شبکه سوم به روی آنتن رفته و در همین زمان کوتاهی که از پخشش می‌گذرد با حجم زیادی از دعوا، بد و بیراه، پرخاشگری و خشونت مواجه است. این سریال که عنوان کمدی را هم یدک می‌کشد، بیشتر زمان قسمت‌هایش را به دعوا کردن و داد و بیداد شخصیت‌هایش اختصاص داده که جای خنده و شادی در حال ترویج خشونت در جامعه است.

سهل‌انگاری در انتقال پیام

تا یک دهه پیش کارگردانان سریال‌های کمدی، طنز را می‌شناختند و با هوشمندی خنده را روی لب مخاطبان‌شان می‌نشاندند. کار بزرگی کمدی‌ساز در همه جای دنیا شناختن مرزهای ظریف طنز و کمدی با لودگی و بی‌مزگی است. هرجا کارگردانی این مرزها را اشتباه متوجه شود، به بیراهه خواهد رفت و اثرش جز تباهی و پوچی دستاورد دیگری برای بیننده‌اش نخواهد داشت.

همچنین کارگردانان در کنار شناختن کار طنز و کمدی، باید شناخت خوبی از جامعه‌اش داشته باشد. سریال‌های تلویزیونی با واسطه جامعه مخاطب زیادی که دارند باید در پرداخت شخصیت‌ها و روایت قصه بسیار بادقت عمل کنند. سهل‌انگاری در انتقال پیام و نادیده گرفتن مضمون، عواقب خطرناکی را برای جامعه به ویژه نوجوانان و جوانان در پی خواهد داشت.

 این قشر تشنه الگوسازی و وام گرفتن حرکات و تکیه کلام‌های شخصیت‌های تلویزیونی است. همانطور که نوجوانان دیروز طرز بیان و گفتار و حرکات خشایار مستوفی در سریال «زیر آسمان شهر» را در طول شبانه‌روز بارها و بارها تکرار می‌کردند، نوجوانان امروز نیز چشم‌شان را به صفحه تلویزیون دوخته‌اند تا دل در گرو شخصیتی در یکی از سریال‌ها بدهند و از او الگویی برای خودشان بسازند.

آن زمان شخصیت‌هایی مثل خشایار مستوفی و بامشاد به خاطر تکیه‌ کلام‌هایشان در جامعه محبوب می‌شدند و امروز کارگردانان سریال‌های تلویزیونی دست به کارهای خطرناکی جهت چهره‌کردن شخصیت‌های سریال‌شان می‌زنند. علی مسعودی که در طنزنویسی شخص کم‌تجربه‌ای نیست، این بار در اولین تجربه کارگردانی‌اش در سریال «آخر خط»‌ کاملا به بیراهه زده و جز هجو و بی‌اخلاقی و نشان دادن خشونت، چیز دیگری به خورد مخاطبش نمی‌دهد.

سوار بر موج فضای مجازی

متاسفانه مسعودی جای جریان‌سازی، سوار بر موج فضای مجازی شده و با اثرش مخاطبش را به در و دیوار می‌کوبد. سبکی که او برای سریالش انتخاب کرده، شبیه کلیپ‌های طنز اینستاگرامی است که پایه‌اش بر لات‌ بازی، قلدربازی، دعوا،‌ زد و خورد و بی‌اخلاقی است. مثل اینکه مسعودی علاقه زیادی به اینستاگرام و فضای مجازی دارد. او با دادن نقش اصلی سریالش به علی صبوری از چهره‌های مشهور اینستاگرامی به دنبال جذب مخاطب از این طریق بوده است. او فراموش کرده که ساختن اثری مخاطب‌پسند به متن قوی، کارگردانی درست و بازی‌های بی‌نقص احتیاج دارد و توجه به حاشیه‌های فضای مجازی برایش مخاطب نخواهد آورد.

نگاهی گذرا به چند قسمتی که از سریال «آخر خط» تا اینجا پخش شده، به خوبی حجم زیادی از بی‌اخلاقی کلامی و رفتاری و توجه به پرخاشگری و بی‌اخلاقی را نشان می‌دهد. تماشای سریال این شائبه را در ذهن ایجاد می‌کند که سازندگانش به دنبال ایجاد محبوبیت برای افراد لات و بی‌اخلاق هستند. طوری که آنها لات‌بازی و قلدری را در سریال نشان می‌دهند، گویا این رذایل اخلاقی، فضیلت به حساب می‌آید و اگر کسی این ویژگی‌ها را نداشته باشد در جامعه سرش بدون کلاه می‌ماند. متاسفانه سازندگان «آخر خط» ضد ارزش را به ارزش تبدیل کرده‌اند و جای تقبیح و مذمت آن، به ستایش‌گری‌اش پرداخته‌اند.

مضمون بازداشت شدن و به زندان افتادن در سریال بسیار لوث شده است. انگار زندانی شدن عملی ناهنجار و خلاف عرف به حساب نمی‌آید و کارگردان طوری این مفهوم را بازنمایی کرده که گویی زندانی شدن یک امر عادی و بی‌اهمیت در زندگی روزمره محسوب می‌شود. شخصیت‌ها واهمه‌ای از زندانی شدن ندارند و این موضوع بسیار برایشان عادی است. خانواده آنها نیز به راحتی با این قضیه کنار آمده‌اند و به زندان رفتن یکی از اعضای خانواده‌شان را به مثابه سفری چند روزه تلقی می‌کنند.

در یکی از قسمت‌های سریال، وقتی پای شخصیت‌های اصلی به کلانتری می‌افتد، در بازداشتگاه با اراذل و اوباش روبرو می‌شود. تصویری که از این اراذل و اوباش به مخاطب مخابره می‌شود،‌ انسانی قدرتمند و قوی است که به واسطه زور و قلدری‌اش می‌تواند حقش را از دیگران بگیرد. اراذل و اوباش در نقش قهرمانانی قوی هیکل تصویر شده‌اند که کسی نمی‌تواند سرشان کلاه بگذارد و از آن طرف آنها به خاطر هیکل درشت و هیبت ترسناک‌شان هر کاری می‌توانند بکنند.

خارج از فضای زندان، اعضای خانواده مدام در حال درگیری و دعوا با هم هستند. در یکی دیگر از قسمت‌ها چیزی حدود 10 دقیقه از زمان سریال به جر و بحث و دعوای شخصیت‌ها اختصاص پیدا کرده است. مشخص نیست کارگردان چطور با دعوا و بد و بیراه گفتن می‌خواهد مخاطبش را بخنداند؟ همچنین شوخی‌های کلامی سریال حالتی زشت، بی‌ادبانه و پرخاشگرایانه دارد. اعضای خانواده مدام با یکدیگر کتک‌کاری می‌کنند و در حال دعوا هستند و با الفاظ زشت همدیگر را خطاب قرار می‌دهند. عبارت‌های زننده‌ای مثل «لال میشی»، «خیلی بیشعوره»، «زهرمار»، «کوفت»، «خفه‌شو»، «نیشتو ببند» و … تنها در یک قسمت سریال به کار برده شد و مخاطب در طول تماشای سریال بارها زیر رگبار این عبارت‌ها و صحنه‌ها قرار گرفت.

کمرنگ کردن اخلاق عمومی

قطعا این سبک از سریال‌سازی خنده را روی لب کسی نمی‌نشاند. بیننده‌ای که در شب پای تلویزیون می‌نشیند دنبال کمی آسایش و آرامش در کنار خانواده‌اش می‌گردد. مسائل و مشکلات زندگی به قدری زیاده شده که مخاطب تلویزیونی دیگر نمی‌خواهد همان‌ اتفاقات خسته‌کننده روز را در تلویزیون تماشا کند. اثری مثل «آخر خط»‌ جز اینکه ذهن بیننده را درگیر یکسری تصویر و گفتار اعصاب خردکن کند،‌ کارکرد دیگری برای مردم ندارد. مطمئنا هیچ پدری دوست ندارد در کنار فرزندش شاهد هنرنمایی اراذل و اوباش باشد و نمی‌خواهد فرزندش عبارت‌های زشت و زننده کوچه و بازار را یاد بگیرد. این سبک از سریال‌سازی جز اینکه اخلاق عمومی را کمرنگ کند و بر التهاب جامعه بیفزاید کارکرد دیگری برای مردم ندارد.

مسعودی در اولین تجربه کارگردانی‌اش فرصت‌های بزرگی را از دست داده است. او می‌توانست همان کاری را که سال‌ها پیش سروش صحت با هوشمندی و دقت انجام داد را انجام بدهد ولی او تنها فرصت‌های پیش رویش را سوزانده است. مسعودی برای ساخت سریالش ساده‌ترین راهها را انتخاب کرده است. او از دقت و زمانش جهت نوشتن متن گذشته و بیشتر توجهش را به حاشیه‌های شبکه‌های اجتماعی داده است. متن سریال بسیار سرسری نوشته شده و مسعودی به دور از نگاه جامعه‌شناسانه و روانشناسانه «آخر خط» را نوشته و کارگردانی کرده است. این یک باخت بزرگ برایش به حساب می‌آید. مدیران تلویزیون نیز در این میان نباید بیکار بنشینند و تنها نظاره‌گر آنچه اتفاق می‌افتد، باشند. آنها وظیفه نظارت و بررسی آثار را برعهده دارند و بخش اعظمی از تقصیرات به گردان آنهاست. در کل باید زمان طلایی تلویزیون در شب‌ها که مخاطبان بیشتری پایش نشسته‌اند، به افراد خبره‌تر و ماهرتر برسد. کسانی که بتوانند آرامش به افراد و خانواده‌ها بدهند و اگر توانش را دارند اثری بسازند که کمی از مشکلاتشان کم کند و برای لحظات خنده روی لبانشان بیاورد.

 

نویسنده: احمد محمدتبریزی

قطعا این سبک از سریال‌سازی خنده را روی لب کسی نمی‌نشاند.