فکر نمیکردم صدایم خوب باشد و چند بیتی را برای مخاطبان خواند.

ترس علی مشهدی از آسانسور و هواپیما در «خندوانه» رو شد

شب گذشته خندوانه به ماجرای ترس های علی مشهدی و خاطرات حامد عنقا اختصاص داشت.

به گزارش هفت هنر، شب گذشته رامبد جوان میزبان حامد عنقا، فیلمنامه نویس و نویسنده سریال قلب یخى بود.
در بخشی از برنامه علی مشهدی استندآپ کمدی خود را پیرامون ترس از ارتفاع اجرا کرد.
علی مشهدی در خصوص ترس از آسانسور گفت: از بچگی نسبت به ارتفاع ترس داشتم. در مشهد خونمون یک طبقه بود، بالاترین ارتفاعی که رفته بودم دوتا پله بود. خلاصه زمانی که به تهران آمدم از سوار شدن به آسانسور میترسیدم فکر میکردم سوار تونل مرگ میشوم سال ها از سوار شدن به آسانسور وحشت داشتم تا اینکه گفتم در تهران هر جا میرم باید سوار آسانسور شوم و باید به ترسم غلبه کنم و تصمیم گرفتم یک طبقه، یک طبقه سوار شدن به آسانسور را افزایش دهم.
وی ادامه داد: در روزی که قرار شد سوار آسانسور شوم همزمان با من یک خانم به همراه فرزندانش سوار شدند و همزمان با هم، من طبقه اول و  آنها طبقه بیستم را زدند و در بسته شد و آهنگ شروع به خواندن کرد.
وی عنوان کرد: آهنگ ادامه پیدا کرد و ما همچنان در آسانسور بودیم ترسیده بودم اما بروز نمیدادم تا اینکه یکی از خانم ها گفت: “نکنه ‌در آسانسور گیر کرده ایم”. من تا اینو شنیدم فشارم دو شد (خنده ) اما با وجود اینکه تنها مردی که در آسانسور بودم خودم را کنترل کردم و گفتم خونسرد باشید، خلاصه بی مقدمه بعد چند دقیقه گفتم «کمک، کمک» « به داد ما برسید» و فریاد می کشیدم تا اینکه بعد پنج دقیقه یکی اومد در آسانسور باز کرد و گفت: چه خبره؟ متوجه شدیم آسانسور اصلا تکون نخورده بود. (خنده )
علی مشهدی از ترسیدن سوار هواپیما هم خاطره ای را بیان کرد: قرار بود برای اولین بار سال ۸۷ با مجید صالحی به صورت هوایی به چابهار بریم. من شب قبل وصیت نامه هم نوشتم و زنگ زدم گفتم مجید میشه من نیام گفت نه بیای. خلاصه از زمانی که به فرودگاه رفتم تنم میلرزید، حتی مجید هم در هواپیما تکون میخورد من میترسیدم (خنده ).
زمانی که ماجراهای علی مشهدی تمام شد، رامبد جوان از مهمان خود دعوت کرد که به استودیو بیاید. و شروع برنامه را حامد عنقا میهمان برنامه با درخواست جوان با اشعار مولوی آغاز کرد.
عنقا با تعجب گفت: فکر نمیکردم صدایم خوب باشد و چند بیتی را برای مخاطبان خواند.
عنقا در پاسخ به سوال جوان در خصوص تفاوت کتاب خواندن و نخواندن افراد، بیان کرد: جمله خوبی است، حتی یکی از ناشران در کتاب های خود نوشته بود که اگر کتاب خواندن براتون هزینه دارد یک لحظه فکر کنید نخواندن کتاب چقدر هزینه دارد.
نویسنده سریال “انقلاب زیبا” ادامه داد: روزی از هلن کلر که نابینا و ناشنوا و شخصیت معروفی بود پرسیدند از این شرایط سخت تر هم برای شما وجود دارد؟ میگوید بله سخت تر کسایی هستند که چشم دارد اما چشم انداز ندارد. به نظر من کتاب ها حداقل چشم اندازی به ما می دهند و روزگار سخت را جذاب می کنند.
عنقا در پاسخ به سوال جوان اینکه چند شغل داری و در مرحله اول چکاره ای گفت: حامد عنقا بیشتر دوست دارد به عنوان نویسنده و فیلمنامه نویس معرفی شود اما در طول سال زمان کمتری در این زمینه کار میکنم و بقیه زمانم کارهای دیگری انجام می دهم.  دوستان و حتی خانمم می پرسد حامد شغلت چیه !!!
نویسنده “تنهایی لیلا” در خصوص چهار قلو های خود عنوان کرد: الان کلاس اول هستند و هر چهار نفر (صدرا، سهوا، دیبا و پریزاد) بیننده جدی برنامه “خندوانه” هستند. رابطه  خیلی خوبی باهم داریم، البته رابطه آنها با مادرشون به دلیل زمان بیشتر کنار هم بودن، بهتر است. در طول روز تماس های زیادی با چهار قلوها دارم. خانمم در طول این سال ها یک تنه همه کارها را انجام داده است.
عنقا در پایان برای خوشحالی مردم بیرون از برنامه گفت: به دلیل اینکه دوستان خوبی دارم، مثل خودت (رامبد جوان)، پور سرخ، برزو ارجمند و …  دوست دارم به دیدن بیماران بیمارستان مسیح دانشوری بریم.

فکر نمیکردم صدایم خوب باشد و چند بیتی را برای مخاطبان خواند.