امروز ۲۲ می، سالروز درگذشت ویکتور هوگو ست؛ نویسنده ای که همواره تلاش کرد تا با مردم باشد و از آنان دَم زند.
او را به حق باید یکی از بزرگ ترین شخصیت های ادبی تاریخ فرانسه و البته یکی از درخشان ترین شخصیت های ادبی جهان دانست، شخصیتی که همواره تلاش کرد تا با مردم باشد و از آنان دَم زند.
زندگی پر فراز و نشیب او، حکایات زیادی در درون خود دارد. او از همان ابتدا، به ادبیات و شعر علاقه مند شد و آموختن ها و نوشتن هایش باعث شد تا در ۲۵ سالگی به عضویت آکادمی فرانسه پذیرفته شود.
قلم او البته قلمی آزاده بود و با سیاست های مستبدانه حاکمان وقت فرانسه مانند ناپلئون سوم، همخوانی نداشت؛ این بود که ویکتور هوگو با حُکم ظالمانه حاکمان وقت و برای خاموش نگه داشتن، ۱۹ سال به تبعید فرستاده شد و البته مانند بسیاری از ادبا و شعرای آزاده تاریخ، در تبعید هم دست از قلم بر نداشت و اتفاقا بسیاری از آثار ماندگار او در همان سال های نوزده گانه خلق شد.
او در خلق ادبی خود به بیان مفاهیمی مانند تضاد خیر و شر، نیکی و بدی، وجدان و بی وجدانی و البته روشنایی و تاریکی اهتمام می ورزید. در حقیقت می توان یکی از کلیدواژه های آثار ادبی هوگو را شکافتن مفهوم «عدالت و بی عدالتی» دانست که در شاهکاری مانند «بینوایان»موج می زند و در جریان یک درام زیبا و تاثیرگذار، به تشریح بی عدالتی های آن روزگار فرانسه و فاصله طبقاتی مردم می پردازد؛ بی عدالتی هایی که در نهایت دامان حاکمان ظالم وقت را گرفت و به انقلاب کبیر فرانسه منجر شد.
چنین است که ویکتور هوگو موفق شد تا با بیان ادبی حقایق و دردهای اجتماعی روزگار خود در قالب رمان و شعر، به عنوان شخصیتی ماندگار در تاریخ ادبی فرانسه و البته در تاریخ ادبی جهان ماندگار شود و رمان های کم نظیری مانند «بینوایان»، «مردی که می خندد»، «کارگران دریا»، «ناپلئون کوچک»، «گوژپشت نوتردام» و یا «روح انسان»، حاصل همین نگاه واقع بینانه و در عین حال آرمانگرایانه اوست.
او همچنین در دفاتر شعری خود مانند «سرود برگ های پاییزی»، «سپیده دم»، «نداهای درونی» و «سایه ها» هم همین نگاه را دنبال کرد و اشعار جاودانه ای از خود به یادگار گذاشت که به زبان های مختلفی هم ترجمه شده است.
و اما سال های پایانی زندگی ویکتور هوگو، مقارن با سال هایی بود که فرانسه، از شر برخی حاکمان ظالم رهایی یافته بود و همین باعث شد تا هوگو دوباره به میان مردم بازگردد و قدر بیند و در صدر نشیند.
او در سال های پایانی عمر خود، مورد احترام و ستایش عمومی بود و حتی توانست از سوی مردم فرانسه، حضور در پارلمان این کشور را هم به عنوان نماینده مردم تجربه کند؛ تجربه ای که البته برای او خوشایند نبود و خیلی زود عطای سیاست را به لقایش بخشید و مجددا به دامان شعر و ادبیات بازگشت.
محبوبیت هوگو در سال های پایانی عمر در میان مردم چنان بود که در سال ۱۸۸۲ میلادی و در جشن تولد هشتاد سالگی او، بسیاری از مردم پاریس و شهرهای دیگر فرانسه برای تهنیت و گرامیداشت او، در برابر خانه اش گرد آمدند و تولدش را به او تبریک گفتند.
ویکتور هوگو سرانجام مانند چنین روزی و در ۲۲ می ۱۸۸۵ میلادی و در سن ۸۳ سالگی، در اوج محبوبیت و شهرت درگذشت و پس از تشییعی با شکوه، در مقبره بزرگان پاریس به خاک سپرده شد؛ اما به نظر می رسد که تعهد او در بیان مسائل و دردهای مردم روزگارش – که با خلق آثار ادبی ماندگار شد – هیچگاه او را از حافظه تاریخ ادبیات فرانسه و البته جهان پاک نکند تا همگان بدانند که تعهد در قلم و بیان شفاف، عدالت محور و صریح مسائل و مشکلات قاطبه مردم، باعث ماندگاری قلم بوده، هست و خواهد بود.