محمد رحمانیان کارگردانی چندوجهی است و هر بار کاری انجام می‌دهد که با دیگر کارهایش یا متفاوت است

به انگیزه اجرای نمایش «بیست نمایش کوتاه درباره سلفی» محمد رحمانیان

محمد رحمانیان کارگردانی چندوجهی است و هر بار کاری انجام می‌دهد که با دیگر کارهایش یا متفاوت است یا در آن جنبه‌هایی وجود دارد که می‌شود رد پای کارگردانش را پیدا کرد، شاید هم خیلی پیش‌بینی‌شدنی و تکراری باشد. او قرار است از ٢١ دی در تالار آفتاب نمایش «بیست نمایش کوتاه درباره سلفی» را به صحنه بیاورد؛ شاید این کار هم قابل پیش‌بینی نباشد و شاید هم قابل پیش‌بینی باشد. به هر تقدیر رحمانیان جاذبه‌های لازم را برای جذب مخاطب دارد و از این اسم و رسم به‌وجود‌آمده نهایت بهره را خواهد برد.
محمد رحمانیان گاهی آن‌قدر حرفه‌ای و اندیشمند است که انتظار می‌رود چنانچه نمایش‌های پل، عشقه، اسب‌ها و مانند اینها نوشته خودش و مجلس ضربت‌زدن نوشته بهرام بیضایی را کار می‌کند که متنی پیچیده و چندلایه است، او هم بتواند بنا بر داشته‌های خود و بهره‌گیری از توان گروهی این متن را در حدی تأمل‌برانگیز به صحنه بیاورد. گاهی نیز او این حرفه‌ای‌شدن را به سمت تجاری‌شدن می‌برد و عامدانه از آن وجوه اندیشمند غفلت می‌کند، چنان‌ که داریوش مهرجویی گلایه می‌کند که هامون‌بازها ربطی به فیلم هامون ندارد. یا منتقدان به تکرار ترانه‌های محلی و قدیمی با عناوین دیگر مانند آدامس‌خوانی اعتراض می‌کنند، چرا باید یک ساختار این‌همه تکرار شود؟!
به هر تقدیر او وجه دیگری نیز دارد که بسیار اجرائی و غیرقابل پیش‌بینی است؛ اما آنچه در این بین به او ضربه می‌زند، تکراری‌شدن فرمول‌های اجرائی است که صدای بسیاری را درمی‌آورد که دیگر از آن حالت تازه و غیرقابل پیش‌بینی، به اثری دم‌دستی و عام‌فهم تقلیل پیدا می‌کند.
«بیست نمایش کوتاه درباره سلفی» هم باید ساختاری پیچیده داشته باشد، اینکه نمایش با یک تک‌گویی یا سرود از «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» بهرام بیضایی شروع می‌شود و با شعری از مارگارت بیگول با ترجمه احمد شاملو پایان می‌یابد، خودش گویای مطلب تازه‌ای است که در آن میانه نیز رحمانیان جهان سیاسی‌ها یا سیاست یا سیاست‌بازها را شرح می‌دهد. محمد رحمانیان این‌بار هم موسیقی را لازمه کارش کرده است؛ اما فقط دو سرود با هم‌آوایی جمعی خوانده می‌شود که یکی از آنها از متن خاطرات هنرپیشه متن دوم و دیگری از شعر «سکوت سرشار از ناگفته‌هاست» با ترجمه شاملو است. بنابر آنکه تک‌گویی‌ها در این نمایش بر اساس قدرت بازیگر شکل می‌گیرد؛ رحمانیان این‌گونه آثار را همیشه برای یک بازیگر خاص می‌نویسد و می‌داند چه کسی قرار است نقش آن را ایفا کند؛ برای مثال «ژاندارک در آتش» را سال‌ها پیش برای خانم شیخی نوشته بود؛ اما با مرگ این هنرمند، این کار هیچ‌گاه به کارگردانی خودش اجرا نشده است.
این کارگردان در این نمایش می‌خواهد بگوید چطور می‌توانیم با پدیده سلفی به موضوعات مختلف مانند افغانستان یا جنگ فرسایشی بپردازیم. او می‌خواهد نشان دهد چگونه می‌توان موضوعاتی را که به ظاهر دور از هم هستند، کنار هم قرار داد و به موضوع مشترک سومی رسید.
این نمایش درباره پدیده سلفی است، اینکه چطور و چه زمانی وارد زندگی ما شد و چطور این‌قدر گسترده و همه‌گیر شد و جای خود را در مباحث زیبایی‌شناسی، هنر، جامعه‌شناسی و موارد دیگر باز کرد. تحقیق‌های تاریخی نشان می‌دهد اولین سلفی از سوی ایرانی‌ها گرفته شده است، در واقع پسر فتحعلی‌شاه قاجار اولین کسی است که نخستین سلفی را گرفته و بعد‌تر در اوایل قرن بیستم سلفی وارد زندگی ما شد؛ اما پدیده‌ای به نام دوربین موبایل به‌ویژه در سال ۲۰۰۲ موجب شد سلفی همه‌گیر شود. رحمانیان از سلفی به‌عنوان نشانه دوران جدید استفاده کرده، نشانه‌ای که مربوط به قرن ۲۱ است و ورودش به جامعه نیمه‌سنتی- مذهبی لحظاتی شاد و شیرین یا تلخ و غم‌انگیز را ساخته یا می‌سازد. عکس روی تراکت‌های این نمایش متعلق به دو کودک افغان است که با یک دمپایی در حال گرفتن عکس سلفی هستند و این تصویر بیانگر دورنمایی کلی از متن است. این نمایش بیشتر شبیه طرح داستانی یا برشی از یک موقعیت است که در آن از آثار دیگران هم استفاده کرده است.
«بیست نمایش کوتاه درباره سلفی» سومین کار کارگاهی رحمانیان است؛ دو تجربه قبلی به دلیل مخالفت مرکز هنرهای نمایشی و نهادهای دیگر تصمیم‌گیرنده ناکام و ابتر باقی ماندند. اولین تجربه از دل «نمایشی برای تو» بیرون آمد؛ اما اجازه اجرا پیدا نکرد، البته نمایش‌نامه‌اش در سال ۱۳۷۵ چاپ و منتشر شد.
۱۰ سال بعد او در مؤسسه کارنامه نمایش‌نامه «سیگارکشیدن، سیگارنکشیدن» را با یک سال زحمت آماده کار کرد؛ اما با ممیزی‌های بسیار زیادی از سوی مرکز هنرهای نمایشی روبه‌‌رو شد، به‌طوری‌که از ١٠٠ صفحه متن روی ۶٠ صفحه خط کشیده‌ شد که عملا امکان نداشت این نمایش ۲۴ پرده‌ای اجرا شود.
او همچنین در کانادا نمایش آرش ساد را با دانشجویان‌ آماده اجرا کرد که چندین اجرا هم در تهران داشت و پس از آن تصمیم گرفت این تجربه را تکرار کند. «بیست نمایش کوتاه درباره سلفی» با مخالفت و ممیزی روبه‌رو نشده است. این نمایش حاصل چند کلاس آموزشی است که از سال ٩۴ با حضور او و مهتاب نصیرپور شروع شد. بازیگران این کار از بین هنرجویان کلاس‌ها انتخاب شده‌اند و قطعات سلفی را به صورت کوتاه و آموزشی شروع کرده‌اند. این نمایش شامل قطعات ۵٠ ثانیه‌ای تا شش دقیقه‌ای است که گاهی تک‌گویی می‌شود یا با حضور دو، سه بازیگر در صحنه اجرا می‌شود. در واقع نمایش به‌گونه‌ای چیده شده که بازیگر حرف اول و آخر را در اجرا می‌زند زیرا این نمایش نتیجه کلاس آموزشی بازیگران بود. در تئا‌تر کارگاهی متنی در کار نیست و اگر هم باشد دراماتورژی سنگینی روی آن اعمال می‌شود. در این نوع کار، نه کارگردان بلکه گروه اجرائی از نظر مفهومی و اجرائی حرف اول و آخر را می‌زنند. به نظر رحمانیان، در ایران هم تجربه‌های بسیار خوبی از پیش از انقلاب تاکنون در زمینه تئا‌تر تجربی و کارگاهی انجام شده است که یکی از نمونه‌های بسیار خوب آن پیش از انقلاب اسلامی، کارگاه نمایش بود که گروه اهرمن (آشور بانی‌پال) و اسماعیل خلج کار خود را این‌گونه شکل می‌دادند. بعد از انقلاب هم نمونه‌های خوب زیادی داشتیم؛ یکی از این کارهای درخشان، نمایش «یک جفت کفش برای زهرا» اثر بهرام شاه‌محمدلو بود که از واحد کودک رادیو و تلویزیون تولید شده و با استقبال خوبی هم در سالن چارسوی تئا‌تر شهر مواجه شد.
رحمانیان منتقد تعریف تئاتر تجربی در ایران است؛ چون در تعریف تئا‌تر تجربی می‌گوید؛ «هرآنچه از تجربه‌های آن گروه برمی‌آید؛ اما امروزه شاهدیم که بسیاری از تجربه‌ها از تجربه‌های دیگران برآمده و بسیاری از کارهایی که امروز به اسم تئا‌تر تجربی می‌بینیم، به دور از معنای واقعی آن است».
او همچنین بر این باور است که کارهای فرهاد مهندس‌پور در اواخر دهه ۷۰ نمونه دقیق و روشنی از تئا‌تر کارآمد تجربی بود.
رحمانیان در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به تجربه سینما نیمکت، به‌عنوان اولین فیلم سینمایی خود، گفت: سینما برای من مانند تئا‌تر و داستان یک مدیوم است. سینما نیمکت درباره مفهوم دوبعدی و سه‌بعدی‌شدن بود و اینکه چطور از دل سینما می‌توان یک تئا‌تر خلق کرد و برای این ایده به نظرم رسید سینما تنها مدیوم روایت است.
رحمانیان حتی در کارگردانی سینما هم به دنبال انجام یک کار بسیار تجربی بوده است؛ با آنکه نیمکت با اقبال منتقدان و کارشناسان مواجه نشد؛ اما در اکران محدودش با اقبال همان تماشاگرانی مواجه شد که همواره دنباله‌روی آثار این کارگردان بنام تئاتری هستند.
او پس از نیمکت، دو فیلم‌نامه دیگر را هم برای ساخت ارائه کرد که رد شدند. او احتمال می‌دهد دارند او را تنبیه می‌کنند؛ اما بر این باور است: نمی‌توانند، چون مدیران ماندنی نیستند و نمی‌توانند درباره سرنوشت یک هنرمند تصمیم بگیرند. «می‌خواهم باز هم فیلم بسازم هرچند با این مدیران نمی‌توانم؛ محمد رحمانیان عوض نمی‌شود اما امیدوارم مدیران تصمیم‌گیر فعلی تغییر کنند».
مهتاب نصیرپور که بازیگر تئاتر اصیلی است و در زمینه آموزش بازیگری هم اسم و رسم دارد، بر این نکته تأکید می‌کند که این هنرجویان آنها را برای کارکردن انتخاب کرده‌اند. این هنرجویان مدت کوتاهی (دو ترم) را با او سپری می‌کنند و در این کلاس‌ها فقط تربیت بازیگری ندارند، بلکه برای آنها مهم است که تجربه گروهی با همدیگر داشته باشند. هدف از این اجرا هم محک‌خوردن بازیگران بی‌نام‌ونشان است.
«بیست نمایش کوتاه درباره سلفی» به نویسندگی و کارگردانی محمد رحمانیان، با تهیه‌کنندگی مهتاب نصیرپور و با حضور ۲۵ بازیگر از هنرجویان، از ۲۱ تا ۳۰ دی در دو نوبت ساعت ١٨:٣٠ و ٢٠:٣۰ در تئا‌تر آفتاب روی صحنه می‌رود.

منبع شرق

محمد رحمانیان کارگردانی چندوجهی است و هر بار کاری انجام می‌دهد که با دیگر کارهایش یا متفاوت است