بهناز ضرابیزاده با نگارش «دختر شینا» یکی از بهترین نمونههای خاطرهنویسی در حوزه ادبیات دفاع مقدس را به یادگار گذاشته است. این کتاب که تقریض مقام معظم رهبری را نیز به خود دید، تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای حوزه دفاع مقدس شد. ضرابیزاده اکنون کتاب «گلستان یازدهم» زندگی سردار شهید علی چیتسازیان را در دست انتشار دارد و دوستداران این حوزه منتظر هستند تا اثر جدید این نویسنده توانا را مطالعه کنند. در ایام بزرگداشت هفته دفاع مقدس گفتوگویی با ضرابیزاده انجام دادیم و به بررسی اجمالی وضعیت و جایگاه امروز ادبیات دفاع مقدس و سختیهای پیشروی نویسندگان این حوزه پرداختیم که ماحصلش را پیشرو دارید.
از ابتدای سال 95 تا الان که نیمه سال سپری شده کتاب شاخصی در حوزه ادبیات دفاع مقدس منتشر نشده است. به نظرتان از تب و تاب اولیه در انتشار کتابهای شاخص این حوزه دور شدهایم؟
فکر میکنم همین اتفاق افتاده باشد. البته مشکلات زیادی در حوزه نشر وجود دارد و مشکلات مالی در منتشر نشدن کتابها بیتقصیر نیستند. فکر میکنم یکی از دلایل کم کاری همین موضوع باشد.
نویسندگان چقدر در این کمکاری سهیم هستند؟
نویسندگان که دچار این رخوت و کمکاری نمیشوند. اگر کتابها چاپ شود به نویسندگان انگیزه زیادی میدهد. ما کار خودمان را میکنیم ولی دوست داریم نتیجه کارمان را ببینیم و خوانندگان کتابها را بخوانند و بازخوردش را ببینیم. به هرحال کتاب برای خواندن منتشر میشود و وقتی که چاپ نشود اتفاقات خوب ِ کمتری در این حوزه میافتد.
الان سرنوشت کتاب بعدی خودتان هم همچنان نامشخص است؟
بله، کتاب جدیدم هنوز مانده و منتشر نشده است. در همدان هم کسانی که شهید چیتسازیان را میشناسند خیلی از من میپرسند که چرا کتاب چاپ نمیشود. باید ببینیم شش ماهه دوم چه اتفاقی میافتد و امیدوارم در شش ماهه دوم اتفاقات خوبی بیفتد.
بیشترین مشکلات و سختیهایی که در این حوزه با آن مواجه هستید در چه بخشهایی است؟
به نظرم پیدا کردن یک سوژه جذاب، بکر و خوب در بخش خاطره تا حدودی به زمان نیاز دارد و برای نویسندهها سخت است و اینکه بعضی از راویها خیلی همکاری نمیکنند. این همکاری نکردن خیلی بد است چون نویسنده زمان میگذارد و فرصتی را برای نوشتن در نظر میگیرد و همیشه نویسنده آن انرژی را برای نوشتن ندارد. گاهی این انرژی برای نوشتن وجود دارد. وقتی راویها کمک نمیکنند کار میماند. من الان چند کار نیمه تمام دارم. با اینکه خیلی دنبال کار رفتم وقتی دیدم راوی کمک نمیکند از انرژیام کاسته شد و انگیزه نوشتنم از بین رفت. از سختیهای مستندنگاری همین مصاحبه کردنها و هماهنگی با افراد مرتبط است.
پس مستندنگاری بسیار سختتر و مشکلتر از نگارش داستان و رمان است؟
من در حوزه داستان هم کار کردهام و واقعاً نگارش در حوزه خاطره و مستندنگاری خیلی کار سختتری است. چون شما برای نوشتن فقط نباید به خودتان متکی باشید و به خودتان رجوع کنید. تعدادی از افراد هستند که در جریان کار باید به شما کمک کنند تا شما بتوانید اول منابع و اطلاعات لازم را به دست بیاورید بعد شروع به نوشتن کنید. وقتی یک گروه بخواهند کمکتان کنند، تنظیم زمان آن یک گروه خیلی مهم است. بعد از همه اینها مهمتر راوی است. من یک کار خاطره انجام میدادم و راویام خاطرات خوب و زیبایی داشت اما آن همکاری شایسته و مناسب پیش نیامد. به دلایل مختلفی مثل نداشتن زمان یا مشکلاتی که از جنگ و جانبازی نشأت میگرفت و ایشان را زمینگیر میکرد یا یادآوری آن خاطرات که حالشان را بد میکرد ایشان خیلی تمایل نداشت به خاطراتش رجوع کند. به خاطر همین من یک سال و نیم در حال گرفتن مصاحبه هستم و فکر میکنم 20درصد از کار انجام نشده است. مستندنگاری چون یک کار جمعی است واقعاً کار سختی است. نویسنده تنها خودش نیست که بخواهد زمانش را مدیریت کند بلکه کارش درگیر عدهای است که اوقات آنها هم در دست نویسنده نیست و به همین خاطر گاهی کار بسیار کند پیش میرود. باز دو کار قبلی که انجام دادم راویهایم همدانی بودند و خیلی خوب با من همکاری کردند ولی کار سومی که در دست گرفتم راویام در همدان نیست و رفتوآمدها سختیهای خودش را دارد. خودم خیلی دوست داشتم این کار را تمام کنم ولی الان خیلی از انرژیام کاسته شده و در این فاصله به داستان بازگشتم و یک داستان برای نوجوانان مینویسم.
من تا کاری را به سرانجام نرسانم نمیتوانم کار دیگری را شروع کنم. در این دو سال فقط زمانم صرف این خاطرهنگاری شد و هیچ کار دیگری را شروع نکردم. آخر سر تصمیم گرفتم یک کار داستانی شروع کنم. در خاطرهنویسی تا خودم تکلیف خودم را با آن خاطره روشن نکنم و با تمام جزئیات خاطره را خودم از زبان راویام نگیرم و برایم مشخص نشود نمیتوانم شروع به نوشتن کنم. حالا شیوههای دیگری در خاطرهنگاری است ولی باید حتماً خودم مصاحبه را بگیرم و همین کار را سخت میکند.
این سبک کاریتان که خودتان مصاحبهها را میگیرید ارزش کارتان را دوچندان میکند. این سختی نتیجهاش را در نتیجه پایانی کار نشان میدهد؟
برخی نویسندهها مصاحبههای پیاده شده را میگیرند و خاطرهنگاری میکنند ولی من هرگز نمیتوانم این کار را انجام دهم. دوست دارم نتیجه کارم رضایتبخش باشد. تمام تلاشم این است که این رویدادها را به بهترین شکل و دقیق ثبت کنم تا ماندگار شود. قطعاً اگر این شیوه را به کار نبرم اسم این شیوه دیگر مستندنگاری نخواهد بود.
شاید برخی تصور کنند نویسندگی در حوزه ادبیات دفاع مقدس بسیار کار راحتی است اما با این تعاریف مشخص است سختیهایش خیلی بیشتر از حوزههای دیگر ادبی است؟
خیلی سخت است. در نظر بگیرید اگر من الان یک داستان بنویسم فقط خودم هستم و تخیلم و هرطور دوست داشته باشم حادثهها را گسترش میدهم. شخصیتهایی اضافه و کم میکنم. هرکاری بخواهم انجام دهم به خودم و تخیلم برمیگردد. اما در مستندنگاری اصلاً اینگونه نیست و بخشی از کار در گرو همکاری دیگران است. مستندنگاری در حوزه دفاع مقدس واقعاً کار سخت و مشکلی است و شما نمیتوانید چیزی از خودتان اضافه کنید و همه چیز باید بر اساس واقعیت و مستند باشد. تازه کار که تمام میشود تمام کار را راوی باید بخواند و به همین دلیل پروسه طولانی را میطلبد.
برخی افراد میگویند چه لزومی دارد ما در دهه 90 از جنگ بگوییم و بنویسیم. توجیه شما در پاسخ به این افراد چیست و بیشتر باید از کدام مقطع جنگ سخن گفت؟
لازم است تمام رویدادهایی که در دفاع مقدس پیش آمده، ضبط و ثبت شود. دفاع مقدس گنجینهای است که باید برای نسلهای بعدی حفظ شود. من با این رویکرد به دفاع مقدس نگاه میکنم و نویسنده مخصوصاً یک خاطرهنگار با اثرش باید خدمتی به تاریخ کشورش کند. فکر میکنم اگر در این حوزه رسالتی داشته باشم آن ثبت و ضبط رویدادهایی است که اتفاق افتاده و حفظ و نگهداریاش برای نسلهای بعدی خواهد بود. قطعاً از دل همینها تجربیات بسیار گرانبهایی به دست میآید. اینها متعلق به فرزندان من و شما خواهد بود و کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند باید از آن پاسداری کنند و پاسداشت آن در این حوزه نوشتن و نگارش است. من چون خودم تا حدودی جنگ را تجربه کردم میدانم آن دوره هشت ساله از دوران طلایی کشور بود و خیلی احساس دین و وظیفه کرده و سعی میکنم هر چه در توانم هست و انرژی دارم برای آن دوران بگذارم. تلاشها و خونهایی که برای دفاع مقدس بر زمین ریخت را ما باید با قلمهایمان پاسداری کنیم.
خواندن تاریخ، تاریخ انقضا ندارد. اگر تاریخ مصرف دارد پس هیچ کتاب تاریخی نباید چاپ شود و هیچ مخاطبی نباید کتابهای تاریخی بخواند. حوزه تاریخ علاقهمندان زیادی دارد و رشته دانشگاهی برای این حوزه است. ضرورت خواندن تاریخ برای ما و نسلهای بعد از ما بسیار احساس میشود و به دلیل همین ضرورت باید به خواندن تاریخ توجه شود.
در ادبیات دفاع مقدس برخی نویسندگان خیلی عریان از تلخیهای جنگ نوشتند ولی در آثار برخی دیگر از نویسندگان مثل شما در کنار تلخیها، مخاطب به نوعی امید و همدلی را احساس میکند که شیرینیهای خودش را دارد. به نظر خودتان کدام رویکرد در حوزه ادبیات دفاع مقدس بهتر و مناسبتر است؟
هیچ انسان عاقل و عقل سلیمی جنگ را ستایش نمیکند. به نظرم زیباترین اسمی که قرار بود برای دوران هشت ساله بگذاریم همین دفاع مقدس است. چون نامش دفاع مقدس است پس حتماً زیباییهایی در آن نهفته است. خودم که به آن دوران نگاه میکنم میبینم مردم آن زمان چقدر روحیه و احساس خوبی داشتند. تمام ملتهای جهان آرزو دارند چنین نگاهها و همبستگیهای ملیای میانشان پیش آید. به همین دلیل وقتی خودم از دفاع مقدس مینویسم با این رویکرد کتابم را مینویسم و دوست دارم درباره آن همدلی و همبستگیها بنویسم. در کتاب آخرم که منتشر شد همین نگاه را به وضوح میبینیم. درست است جنگی اتفاق افتاده که خیلی خشن است و من میتوانستم به سیاهیهای آن جنگ نگاه کنم اما همبستگی قومی و مردمی برایم جالب بود که باعث میشد در آن شرایط سخت امیدی در زندگی به وجود آید. اگر مردم ما آن همبستگی را نداشتند و همدیگر را یاری نمیکردند طیف عظیمی از مشکلات روحی و روانی ملت را درگیر میکرد و از پا در میآورد. نگاهی که خودم به جنگ دارم همین نگاه است و اینکه این همدلی باعث شد مردم ما علاوه بر اینکه بتوانند بر آن مشکلات فائق بیایند بعد از جنگ هم خیلی زود با مسائل کنار آیند و به لحاظ روانی آسیب کمتری ببینند. اگر خدایی ناکرده فقط بُعد مادیگری و جنگ و غنیمتگیری و شکست و پیروزی را در نظر میگرفتیم قطعاً ضربات مهلکی برای مردم پیش میآمد. مادری که پنج فرزندش را از دست داده بود یا کسی که تمام اعضای خانوادهاش شهید شده بودند خیلی راحت با این قضیه کنار میآمدند و مردم هم خیلی به آن اشخاص کمک میکردند. همین همبستگی که با جنگ و تلخیهایش همراه شد برکات بسیاری برای مردم داشت و ماندگار خواهد شد. اینها درسهایی است که باید از آن روزها بگیریم.
به نظرتان ادبیات دفاع مقدس قابلیت جهانی شدن و پیدا کردن مخاطب جهانی را دارد؟
بله، اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم در حوزه خاطرهنگاری میتوانیم وارد بازار جهانی شویم. متأسفانه بضاعت ما در رمان و داستان خیلی کم است و نیاز است داستان و رمانهای خوبی در این حوزه نوشته شود. قطعاً حمایت و توجه میتواند انگیزه خوبی برای نویسندگان این حوزه باشد. ما جز تعداد انگشتشماری رمان در این حوزه که اتفاقاً رمانهای پرمخاطب هستند و به چاپهای مجدد رسیدند و حتی به زبانهای دیگر هم ترجمه شدند، آثار دیگری نداریم.
فکر میکنم همین اتفاق افتاده باشد. البته مشکلات زیادی در حوزه نشر وجود دارد و مشکلات مالی در منتشر نشدن کتابها بیتقصیر نیستند. فکر میکنم یکی از دلایل کم کاری همین موضوع باشد.
نویسندگان چقدر در این کمکاری سهیم هستند؟
نویسندگان که دچار این رخوت و کمکاری نمیشوند. اگر کتابها چاپ شود به نویسندگان انگیزه زیادی میدهد. ما کار خودمان را میکنیم ولی دوست داریم نتیجه کارمان را ببینیم و خوانندگان کتابها را بخوانند و بازخوردش را ببینیم. به هرحال کتاب برای خواندن منتشر میشود و وقتی که چاپ نشود اتفاقات خوب ِ کمتری در این حوزه میافتد.
الان سرنوشت کتاب بعدی خودتان هم همچنان نامشخص است؟
بله، کتاب جدیدم هنوز مانده و منتشر نشده است. در همدان هم کسانی که شهید چیتسازیان را میشناسند خیلی از من میپرسند که چرا کتاب چاپ نمیشود. باید ببینیم شش ماهه دوم چه اتفاقی میافتد و امیدوارم در شش ماهه دوم اتفاقات خوبی بیفتد.
بیشترین مشکلات و سختیهایی که در این حوزه با آن مواجه هستید در چه بخشهایی است؟
به نظرم پیدا کردن یک سوژه جذاب، بکر و خوب در بخش خاطره تا حدودی به زمان نیاز دارد و برای نویسندهها سخت است و اینکه بعضی از راویها خیلی همکاری نمیکنند. این همکاری نکردن خیلی بد است چون نویسنده زمان میگذارد و فرصتی را برای نوشتن در نظر میگیرد و همیشه نویسنده آن انرژی را برای نوشتن ندارد. گاهی این انرژی برای نوشتن وجود دارد. وقتی راویها کمک نمیکنند کار میماند. من الان چند کار نیمه تمام دارم. با اینکه خیلی دنبال کار رفتم وقتی دیدم راوی کمک نمیکند از انرژیام کاسته شد و انگیزه نوشتنم از بین رفت. از سختیهای مستندنگاری همین مصاحبه کردنها و هماهنگی با افراد مرتبط است.
پس مستندنگاری بسیار سختتر و مشکلتر از نگارش داستان و رمان است؟
من در حوزه داستان هم کار کردهام و واقعاً نگارش در حوزه خاطره و مستندنگاری خیلی کار سختتری است. چون شما برای نوشتن فقط نباید به خودتان متکی باشید و به خودتان رجوع کنید. تعدادی از افراد هستند که در جریان کار باید به شما کمک کنند تا شما بتوانید اول منابع و اطلاعات لازم را به دست بیاورید بعد شروع به نوشتن کنید. وقتی یک گروه بخواهند کمکتان کنند، تنظیم زمان آن یک گروه خیلی مهم است. بعد از همه اینها مهمتر راوی است. من یک کار خاطره انجام میدادم و راویام خاطرات خوب و زیبایی داشت اما آن همکاری شایسته و مناسب پیش نیامد. به دلایل مختلفی مثل نداشتن زمان یا مشکلاتی که از جنگ و جانبازی نشأت میگرفت و ایشان را زمینگیر میکرد یا یادآوری آن خاطرات که حالشان را بد میکرد ایشان خیلی تمایل نداشت به خاطراتش رجوع کند. به خاطر همین من یک سال و نیم در حال گرفتن مصاحبه هستم و فکر میکنم 20درصد از کار انجام نشده است. مستندنگاری چون یک کار جمعی است واقعاً کار سختی است. نویسنده تنها خودش نیست که بخواهد زمانش را مدیریت کند بلکه کارش درگیر عدهای است که اوقات آنها هم در دست نویسنده نیست و به همین خاطر گاهی کار بسیار کند پیش میرود. باز دو کار قبلی که انجام دادم راویهایم همدانی بودند و خیلی خوب با من همکاری کردند ولی کار سومی که در دست گرفتم راویام در همدان نیست و رفتوآمدها سختیهای خودش را دارد. خودم خیلی دوست داشتم این کار را تمام کنم ولی الان خیلی از انرژیام کاسته شده و در این فاصله به داستان بازگشتم و یک داستان برای نوجوانان مینویسم.
من تا کاری را به سرانجام نرسانم نمیتوانم کار دیگری را شروع کنم. در این دو سال فقط زمانم صرف این خاطرهنگاری شد و هیچ کار دیگری را شروع نکردم. آخر سر تصمیم گرفتم یک کار داستانی شروع کنم. در خاطرهنویسی تا خودم تکلیف خودم را با آن خاطره روشن نکنم و با تمام جزئیات خاطره را خودم از زبان راویام نگیرم و برایم مشخص نشود نمیتوانم شروع به نوشتن کنم. حالا شیوههای دیگری در خاطرهنگاری است ولی باید حتماً خودم مصاحبه را بگیرم و همین کار را سخت میکند.
این سبک کاریتان که خودتان مصاحبهها را میگیرید ارزش کارتان را دوچندان میکند. این سختی نتیجهاش را در نتیجه پایانی کار نشان میدهد؟
برخی نویسندهها مصاحبههای پیاده شده را میگیرند و خاطرهنگاری میکنند ولی من هرگز نمیتوانم این کار را انجام دهم. دوست دارم نتیجه کارم رضایتبخش باشد. تمام تلاشم این است که این رویدادها را به بهترین شکل و دقیق ثبت کنم تا ماندگار شود. قطعاً اگر این شیوه را به کار نبرم اسم این شیوه دیگر مستندنگاری نخواهد بود.
شاید برخی تصور کنند نویسندگی در حوزه ادبیات دفاع مقدس بسیار کار راحتی است اما با این تعاریف مشخص است سختیهایش خیلی بیشتر از حوزههای دیگر ادبی است؟
خیلی سخت است. در نظر بگیرید اگر من الان یک داستان بنویسم فقط خودم هستم و تخیلم و هرطور دوست داشته باشم حادثهها را گسترش میدهم. شخصیتهایی اضافه و کم میکنم. هرکاری بخواهم انجام دهم به خودم و تخیلم برمیگردد. اما در مستندنگاری اصلاً اینگونه نیست و بخشی از کار در گرو همکاری دیگران است. مستندنگاری در حوزه دفاع مقدس واقعاً کار سخت و مشکلی است و شما نمیتوانید چیزی از خودتان اضافه کنید و همه چیز باید بر اساس واقعیت و مستند باشد. تازه کار که تمام میشود تمام کار را راوی باید بخواند و به همین دلیل پروسه طولانی را میطلبد.
برخی افراد میگویند چه لزومی دارد ما در دهه 90 از جنگ بگوییم و بنویسیم. توجیه شما در پاسخ به این افراد چیست و بیشتر باید از کدام مقطع جنگ سخن گفت؟
لازم است تمام رویدادهایی که در دفاع مقدس پیش آمده، ضبط و ثبت شود. دفاع مقدس گنجینهای است که باید برای نسلهای بعدی حفظ شود. من با این رویکرد به دفاع مقدس نگاه میکنم و نویسنده مخصوصاً یک خاطرهنگار با اثرش باید خدمتی به تاریخ کشورش کند. فکر میکنم اگر در این حوزه رسالتی داشته باشم آن ثبت و ضبط رویدادهایی است که اتفاق افتاده و حفظ و نگهداریاش برای نسلهای بعدی خواهد بود. قطعاً از دل همینها تجربیات بسیار گرانبهایی به دست میآید. اینها متعلق به فرزندان من و شما خواهد بود و کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند باید از آن پاسداری کنند و پاسداشت آن در این حوزه نوشتن و نگارش است. من چون خودم تا حدودی جنگ را تجربه کردم میدانم آن دوره هشت ساله از دوران طلایی کشور بود و خیلی احساس دین و وظیفه کرده و سعی میکنم هر چه در توانم هست و انرژی دارم برای آن دوران بگذارم. تلاشها و خونهایی که برای دفاع مقدس بر زمین ریخت را ما باید با قلمهایمان پاسداری کنیم.
خواندن تاریخ، تاریخ انقضا ندارد. اگر تاریخ مصرف دارد پس هیچ کتاب تاریخی نباید چاپ شود و هیچ مخاطبی نباید کتابهای تاریخی بخواند. حوزه تاریخ علاقهمندان زیادی دارد و رشته دانشگاهی برای این حوزه است. ضرورت خواندن تاریخ برای ما و نسلهای بعد از ما بسیار احساس میشود و به دلیل همین ضرورت باید به خواندن تاریخ توجه شود.
در ادبیات دفاع مقدس برخی نویسندگان خیلی عریان از تلخیهای جنگ نوشتند ولی در آثار برخی دیگر از نویسندگان مثل شما در کنار تلخیها، مخاطب به نوعی امید و همدلی را احساس میکند که شیرینیهای خودش را دارد. به نظر خودتان کدام رویکرد در حوزه ادبیات دفاع مقدس بهتر و مناسبتر است؟
هیچ انسان عاقل و عقل سلیمی جنگ را ستایش نمیکند. به نظرم زیباترین اسمی که قرار بود برای دوران هشت ساله بگذاریم همین دفاع مقدس است. چون نامش دفاع مقدس است پس حتماً زیباییهایی در آن نهفته است. خودم که به آن دوران نگاه میکنم میبینم مردم آن زمان چقدر روحیه و احساس خوبی داشتند. تمام ملتهای جهان آرزو دارند چنین نگاهها و همبستگیهای ملیای میانشان پیش آید. به همین دلیل وقتی خودم از دفاع مقدس مینویسم با این رویکرد کتابم را مینویسم و دوست دارم درباره آن همدلی و همبستگیها بنویسم. در کتاب آخرم که منتشر شد همین نگاه را به وضوح میبینیم. درست است جنگی اتفاق افتاده که خیلی خشن است و من میتوانستم به سیاهیهای آن جنگ نگاه کنم اما همبستگی قومی و مردمی برایم جالب بود که باعث میشد در آن شرایط سخت امیدی در زندگی به وجود آید. اگر مردم ما آن همبستگی را نداشتند و همدیگر را یاری نمیکردند طیف عظیمی از مشکلات روحی و روانی ملت را درگیر میکرد و از پا در میآورد. نگاهی که خودم به جنگ دارم همین نگاه است و اینکه این همدلی باعث شد مردم ما علاوه بر اینکه بتوانند بر آن مشکلات فائق بیایند بعد از جنگ هم خیلی زود با مسائل کنار آیند و به لحاظ روانی آسیب کمتری ببینند. اگر خدایی ناکرده فقط بُعد مادیگری و جنگ و غنیمتگیری و شکست و پیروزی را در نظر میگرفتیم قطعاً ضربات مهلکی برای مردم پیش میآمد. مادری که پنج فرزندش را از دست داده بود یا کسی که تمام اعضای خانوادهاش شهید شده بودند خیلی راحت با این قضیه کنار میآمدند و مردم هم خیلی به آن اشخاص کمک میکردند. همین همبستگی که با جنگ و تلخیهایش همراه شد برکات بسیاری برای مردم داشت و ماندگار خواهد شد. اینها درسهایی است که باید از آن روزها بگیریم.
به نظرتان ادبیات دفاع مقدس قابلیت جهانی شدن و پیدا کردن مخاطب جهانی را دارد؟
بله، اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم در حوزه خاطرهنگاری میتوانیم وارد بازار جهانی شویم. متأسفانه بضاعت ما در رمان و داستان خیلی کم است و نیاز است داستان و رمانهای خوبی در این حوزه نوشته شود. قطعاً حمایت و توجه میتواند انگیزه خوبی برای نویسندگان این حوزه باشد. ما جز تعداد انگشتشماری رمان در این حوزه که اتفاقاً رمانهای پرمخاطب هستند و به چاپهای مجدد رسیدند و حتی به زبانهای دیگر هم ترجمه شدند، آثار دیگری نداریم.
نویسنده : احمد محمدتبریزی