بهروز غریب‌پور و کار مهمی که با اپرای عروسکی مولوی انجام می‌دهد

ماجرای دیدار شمس و مولانا و تحول شگرف مولانا پس از آشنایی با شمس، برای ایرانی‌ها همواره جذاب بوده است. گاهی آثار مکتوب و سینمایی که به زندگی شمس و مولانا پرداخته‌اند، برای خوشایند مخاطب رنگ و بویی از تجاری شدن گرفته که روی کلیت کار تأثیر گذاشته است.

اما بهروز غریب‌پور در اپرای عروسکی مولوی دچار هیجان‌زدگی و تجاری‌سازی اثری نشده و اثرش را در شکلی شکیل و هنری روی صحنه برده است. اجرای اپرای عروسکی مولوی، پس از پنج سال مهم‌ترین خبر و اتفاق تئاتری کشور است. به ویژه در دورانی که تب ساختن آثاری درباره شمس و مولانا بالا گرفته، چقدر خوب که کارگردانی دنبال تجارت با نام این بزرگان نیست.

غریب‌پور با استفاده از اشعار مولانا، روایتگر زندگی این عارف جان سوخته است. داستان نمایش او از زمان حمله مغول‌ها شروع می‌شود و تا روز‌های شوریدگی و مرگ شمس ادامه پیدا می‌کند. روایت چنین داستانی از طریق عروسک‌ها و با استفاده از زبان شعر، کاری دشوار است که هر کسی توان انجام دادنش را ندارد. اجرای اپرای عروسکی مولوی اثری مهم است که باید بیش از این قدر آن دانسته شود. این اثر تماشاگر را با گونه جدیدی از تئاتر آشنا می‌کند و تجربه‌ای جدید برایش رقم می‌زند؛ اثری ارزشمند که شعر را به تئاتر، موسیقی و هنر عروسکی پیوند می‌زند و جهانی نو و بدیع خلق می‌کند.

در حال حاضر هیچ کارگردان دیگری مثل غریب‌پور نمی‌تواند این اپرا‌های عروسکی را اینگونه چشم‌نواز و بامهارت روی صحنه ببرد. راضیه سیاح، شاعر و نمایشنامه‌نویس، درباره اپرای عروسکی چنین می‌گوید: «این اجرا تلفیقی از چند هنر سنتی از جمله آواز، شعر، عروسک‌گردانی، نقاشی مینیاتوری و موسیقی سنتی است. فکر نمی‌کنم کسی به غیر از آقای غریب‌پور به چنین کاری دست زده باشد.»

غریب‌پور در اپرای عروسکی مولوی به دنبال تقلید از نمونه‌های غربی نیست. او الگو و فرمول خودش را برای کار دارد و دقیقاً همین مسئله، این کارگردان تئاتر ایران را منحصر‌به‌فرد می‌کند. غریب‌پور زمانی که قرار بود اولین اجرای اپرای عروسکی مولوی روی صحنه برود، در گفت‌وگویی درباره این اثر چنین گفته بود: «در اپرای عروسکی «مولوی» به مرز‌هایی می‌خواهیم دست پیدا کنیم که یک کارگردان و بازی‌دهنده عروسکی اروپایی از این اپرا درس‌هایی را فرا بگیرد، چنانچه این اتفاق در اپرا‌های عروسکی قبلی نیز افتاد. ما تکرار الفبای غربی را نمی‌کنیم و خوشبختانه به جایی رسیده‌ایم که کسی با دیدن کار ما به این نتیجه نرسد که نسخه غربی چنین کاری نیز وجود دارد.»