وقتی خبر درگذشت فردوس کاویانی را شنیدم، اول از هر چیزی به یاد هنرنمایی او در فیلم درخشان «اجارهنشینها» افتادم و افسوس خوردم که از جمع بازیگران این فیلم، یک چهره دیگر کم شد. عزتالله انتظامی، حسین سرشار، حمیده خیرآبادی، فریماه فرجامی و ناصر چشمآذر از جمع هنرمندانِ فیلم «اجارهنشینها» کم شده بودند و تصورش را نمیکردیم به این زودی خبر درگذشت کارگردان فیلم را هم بشنویم.
خبر قتل داریوش مهرجویی اهالی سینما را در شوک عمیقی فرو برد. کمتر کسی فکر میکرد، مهرجویی دور از تهران و حاشیههایش، دچار چنین مرگی شود. خبر به اندازه کافی بهتآور بود و از دست دادن یکی از کارگردانهای مطرح سینمای ایران، آه و افسوسهای زیادی به همراه داشت. فقدانِ ناگهانی مهرجویی اما افسوسهای دیگری هم به دنبال دارد.
کارگردان فعال موج نو
از جمع فیلمسازانِ موجِ نوی سینمای ایران، جز یکی، دو کارگردان، دیگر کسی فعالیت نمیکند. مهرجویی یکی از همین فیلمسازان موج نو بود که همچنان کار میکرد و فعال بود و با فیلمهایش به سینمای ایران اعتبار میبخشید. از دست دادن کارگردانی با سابقه و کارنامه مهرجویی برای سینمای ایران جبرانناپذیر است. او از زمان ساخت نخستین فیلمش به نام «گاو» تاثیرِ خود را بر جامعه گذاشت و در فیلمهای بعدیاش نیز همچنان تاثیرگذار ماند.
فیلم «گاو» پس از انقلاب ناجی سینمای ایران شد و نشان داد که میتوان به دور از ابتذال، فیلمِ جذاب و مخاطبپسند ساخت. همایون اسعدیان در نشستی سینمایی نقش فیلم «گاو» در سینمای ایران را بسیار بااهمیت دانست و چنین اذعان کرد: «سینمای ایران با جمله امام (ره) درباره فیلم «گاو» باقی ماند. اگر تاییدیه ایشان در مقطع انقلاب وجود نداشت، سینما تعطیل می شد.»
مهرجویی پس از «گاو» و با «دایره مینا» هم همچنان اثرگذار باقی ماند و موجب شکلگیری اتفاقات اجتماعی مهمی شد. «دایره مینا» از این حیث اهمیتی اجتماعی دارد که سبب راهاندازی سازمان انتقال خون شد و تحولی اساسی در سیستم پزشکی کشورمان ایجاد کرد.
پس از انقلاب، مهرجویی همین روندِ فیلمسازیاش را ادامه داد و با ساخت «هامون» و سه گانه «بانو»، «سارا» و «لیلا» توانست جانی تازه به سینمای اجتماعی ایران بدهد. او در سالهای بعد با «درخت گلابی»، «سنتوری» و «مهمان مامان» خالق فیلمهای ماندگار زیادی شد.
سینمای ایران بدون این فیلمها، چیزی کم دارد و تمام این فیلمها توانستند به فیلم کالت علاقهمندان به سینما تبدیل شوند. مهرجویی با آثارش توانست غنا و معنای خاصی به سینمای اجتماعی ایران بدهد. او فلسفه خوانده بود و به خوبی داستان و ادبیات را میفهمید. در سینمای مهرجویی فلسفه با عشق، جامعه و ادبیات پیوند میخورد و ترکیبی بیمانند میساخت. دقیقا به همین خاطر مهرجویی، جایگاهی منحصربهفرد در سینمای ایران داشت.
خودش درباره مخاطبانش چنین میگفت: «مردم ما فهیم، باذکاوت و زیرک هستند و حتی نسل جدید موشکاف و زیرک هستند و من خوشحالم که میتوانم از طریق آثارم به ذهن و بارورهای آنها کمک کنم.»
پیوندی عمیق با ادبیات
سینمای مهرجویی یک مولفه مهم دیگر داشت و آن هم پیوندش با ادبیات بود. همه مهرجویی را به عنوان کارگردانی کتابخوان و عاشق کتاب میشناختند و میدانستند او تا چه اندازه دلبسته ادبیات است.
آشنایی مهرجویی با ادبیات ایران و جهان گسترده و وسیع بود. خودش قبلا در گفتوگویی درباره این علاقهاش چنین گفته بود: «من از جوانی و نوجوانی ادبیات همه دنیا و کشورها را دنبال می کردم. رمان کشورهای مختلف را از یک فروشگاه نزدیک خانهمان کرایه می کردم و شبها میخواندم و این کار را وقتی به امریکا رفتم و با توجه به اینکه زبانم هم خوب بود تمام رمانها و کتابهای فلسفی را که به زبان انگلیسی یا فرانسه بود، میخواندم و به آنها تسلط پیدا کرده بودم و میدانستم که چیستند.»
در سینمای ایران که اقتباس از آثارِ ادبی جایگاه ویژهای ندارد، مهرجویی توانست میان سینما و ادبیات پلی محکم بزند. «گاو»، «سارا»، «پری»، «مهمان مامان»، «درخت گلابی» و «دایره مینا» از جمله فیلمهای هرجویی هستند که از رمانهای ادبی ایرانی اقتباس شدهاند. تمام این فیلمها، جزو آثار درخشان مهرجویی هستند و همین نشان میدهد این کارگردان تا چه اندازه ادبیات را میشناخت و چگونه میتوانست کلمات را به تصویر تبدیل کند.
با وجود تمام انتقادات به فیلمهای متاخر این کارگردان، باید اذعان کرد که او رسالتش را در سینمای ایران به درستی انجام داد. او دریچههای نو و تازهای به روی مخاطبان گشود و ضمن تاثیرگذاری اجتماعی، سطح سلیقه و ذائقه مخاطب ایرانی را چند پله بالا برد. مهرجویی بیش از ۲۰ فیلم ساخت که عمده آنها از فیلمهای مهم در سینمای ایران هستند.
اگرچه مهرجویی امروز دیگر در کنارمان نیست ولی تاثیر عمیق و مهمی که بر سینمای ایران گذاشت تا همیشه باقی خواهد ماند.