جعفر والی متولد ۱۳۱۲ در تهران بود. او که به علت بیماری ریوی در بیمارستان بستری بود، صبح ۲۷ آذر درگذشت. کارگردان تئاتر، بازیگر و فیلمنامهنویس ایرانی در روزهای پایانی عمرش داشت بههمراه ایرج راد و هرمز هدایت نمایش در «گوش سالمم زمزمه کن» را آماده میکرد که در فجر و اجرای عمومی تئاتر شهر حاضر شود. این انگیزهای شد که با ایرج راد درباره این کارگردان و بازیگر نامی گپ بزنیم. در ضمن مراسم تشییع این هنرمند صبح دوشنبه ٢٩ آذر از ساعت ٩ از مقابل تالار وحدت به سمت بهشتزهرا(س) برگزار میشود.
جناب راد ما را در جریان آخرین نمایشی بگذارید که قرار است با کارگردانی شادروان جعفر والی و بازی شما و آقای هرمز هدایت اجرا شود؟
این نمایش نامش هست در گوش سالمم زمزمه کن که آقای والی این را براساس یک نمایشنامه خارجی و در حقیقت با انجام تغییراتی تنظیم کرد و آن را در تلویزیون دوبار کار کرده بود.
پیش از انقلاب؟
بله. یکبار با عزتالله انتظامی و یکبار هم با جمشید مشایخی. این نمایش دو نقش دارد که همواره یک نقشش را خودش بازی میکرد. وقتی ایشان مجددا تصمیم گرفت این متن را دوباره کار کند، به من هم گفت و من هم نمایشنامه را خواندم و با کمال میل پذیرفتم و برای خودم هم بسیار اهمیت داشت که در کنار بزرگواری چون والی کار کنم. به ایشان هم گفتم من بههرحال با شما هستم و هرگونه کاری هم از دستم بربیاید در این ارتباط کوتاهی نخواهم کرد.
تمرینها چگونه پیش رفت؟
ما بحثهایمان را درباره نمایشنامه شروع کردیم و همچنین درباره زمان اجرا و مسائل مختلف بحث کردیم و طبیعتا به اینجا رسیدیم که آن را کار کنیم و همچنین اگر نیاز به تغییراتی باشد آن را در زمان تمرینها انجام دهیم. این بحثهای فراوان به نتایج مطلوبی هم رسید و بنابراین تمرینها را با هدفمندی شروع کردیم و هفت، هشت، ١٠ روز هم خیلی خوب همهچیز پیش میرفت و ما درباره نقشها و موقعیتها تحلیل میکردیم، با آن شکلی که کاملا برای بازیگرها جا افتاده بود و برای خود والی هم قابل قبول بود و دیدگاهها و نظرات ایشان و آنچه در درون خودش نهفته است، به ما منتقل و این باعث میشد کار بهسرعت جلو برود.
چه چیزی مانع شد؟
هوا. یکباره آلودگی هوا باعث شد که بگوید حالشان خوب نیست و از نظر تنفسی اذیت میشد. بعد هم به بیمارستان شهید رجایی منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. ما هم منتظر ایشان شدیم که به نحو مطلوبی از بیمارستان برگردد که متأسفانه حالشان بعد از بیمارستان بدتر شد و مجددا به بیمارستان تهرانکلینیک منتقل و جمعه صبح هم متأسفانه فوت شد.
آیا از سوی شما برای ماجرای عمومی نمایش در گوش سالم… اقدام خواهد شد؟
نمیدانم. من خود طالب بودهام که این کار به نحو مطلوبی انجام شود و باید با دیگر عوامل و همکاران و خانواده محترم ایشان هم صحبت شود که اگر تمایل گروه بود این کار را به صحنه ببریم.
فکر کنم آنچه باید اجرا شود، به گروه منتقل شده است؟
براساس نظرگاه آقای والی، تحلیلهای نمایش گفته شده و در ارتباط با نقشها مسائل و تذکرات لازم داده شده است و آنچه باید رضایت ایشان را جلب میکرد در همان تمرینها تذکراتش داده شده و نحوه کار بیان شده است. امیدوارم این امکان فراهم بشود که بنابر دیدگاه ایشان کار را به سرانجام برسانیم.
اصل مطلب در اختیارتان هست؟
بله چارچوب و اساس کار مشخص است و حتی درباره طراحی صحنه هم آنچه باید را گفتهاند و میزانسن کلی هم برایمان مشخص است و همه اینها برایمان درکشدنی است.
فکر میکنم دیگر به اراده و خواست جمعی برمیگردد که این مهم برای ادای دین به این بزرگوار شدنی باشد؟
بله… در این نمایش دو پیرمرد هستند که در موقعیتی قرار دارند و درباره مسائل خودشان، گذشته، حال، نقطهنظرات و دیدگاههایشان صحبت میکنند. بنابراین نمایشنامه جذابیتهای خودش را دارد و من هم شخصا آن را دوست دارم و امیدوارم طوری بشود که آن را کار کنیم.
درباره کارگردانی جناب والی برایمان بگویید که چگونه است؟
آقای والی از آن دست پیشکسوتانی است که از گذشته به تئاتر آمدهاند و در شکلگیری تئاتر مملکت ما، جایگاه ویژه و خاصی دارند. او از جمله کسانی است که برای همه آنانی که با او همکاری کردهاند و شناختی هم از او دارند و میدانند خصوصیات اخلاقیاش چگونه بوده و سبک و شیوه کاریاش چگونه است، این آشنایی باعث شناساندن آن جایگاه ویژه از آقای والی خواهد شد. او فارغالتحصیل در هنرستان هنرپیشگی و با گروههای مختلفی از جمله گروه مصطفی اسکویی کار کرده بود و بعد در اداره هنرهای دراماتیک از ارکان اصلی بود که علاوه بر کارگردانی، بازیگری هم میکرد و در بسیاری از تئاترهای تلویزیونی در مقام بازیگر و کارگردان حضور داشت. این تنها تلویزیون آن زمان بود که چهارشنبهشبها تئاتر زنده پخش میکرد که به نام کارگردانهای اداره هنرهای دراماتیک این کار اجرا میشد و او همواره جزء ارکان اصلی این اداره و برنامه تلویزیونی بود و آنها همچنین طبق برنامه در تالار سنگلج (بیستوپنج شهریور) کارهایشان را اجرای عمومی میکردند. بعد هم این آثار در مراکز استانها و شهرستانهای ایران اجرا میشد و آقای والی هم بهخصوص در مناطق جنوبی و نفتخیز بسیاری از کارهای خودش را به اجرا گذاشت و همچنین در مقام بازیگر هم با بسیاری از کارگردانها به این تورها میرفت. او بازیگری صاحبنام بود و طبق آن ویژگیهایی که در اکثر پیشکسوتان تئاتر میبینیم، او همواره نظم و انضباط و دیسیپلین کار را مراعات میکرد، بسیار وقتشناس بود و باانگیزه کارهایش را انجام میداد. صرفا به دنبال اجرای یک کار نبود، بلکه با آن نگاه تحلیلگر نسبت به آنچه میخواست به صحنه بیاورد و حتما دلش میخواست که حرفی برای گفتن داشته باشد، به دنبال پشتوانهای بود که میشد با آن با تماشاگران ارتباط گرفت و همه این تحلیلها او را با عوامل نمایش مرتبط میکرد، همینها باعث ایجاد شکل بهتر و هماهنگی بین عوامل و انجام برنامهریزی دقیقتر میشد و این شیوه قابلقبولی برای انجام کار گروهی و رسیدن به کشف جمعی خواهد شد. این مسیر راهگشاست برای رسیدن به فکری تازه و تأثیرگذارتر و جعفر والی یکی از این هنرمندان است که تأثیرات فراوانی در تئاتر مملکت ما گذاشته است. او خدمات فراوانی دارد و از جایگاه ویژهای در تاریخ تئاتر ایران برخوردار است.
یکی از مشخصههای والی این است که ٩ متن دکتر غلامحسین ساعدی را کار کرده است، دراینباره بگویید که این دو چگونه کار میکردند؟
او با دکتر ساعدی کارهای مختلفی را انجام داد و یکی از اتفاقات آن دوره این بود که نویسندگان سر تمرینها حضور پیدا میکردند و اگر مشکلاتی برای درک و تحلیل متن بود، حلوفصل میشد و اگر نیاز بود که نقشها تغییر کنند و موقعیتی دراماتیکتر شود، در این تعامل انجام میشد. این ساختار، نمایشنامه را به سمت قویترشدن میبرد. بههمیندلیل متن تغییر میکرد و مدام شخصیتها شکل کاملتری سر تمرین پیدا میکردند. این نزدیکی با دکتر ساعدی توأم با صمیمیت بود که رابطه کاریشان را هم قرص و محکمتر میکرد. البته دکتر ساعدی با دیگران هم کار میکرد، سر تمرینهایشان میرفت و این همکاری پیش از نشر نمایشنامهها کمک زیادی میکرد که متنها آمادهتر شوند. البته این مسیر درحالحاضر کمتر دیده میشود و در بخشهایی هم که دستاندرکاران تئاتر این کار را انجام میدهند فرصت بیشتری برای شکلگیری بهتر متن در زمان تمرینهاست.
او پس از انقلاب فرصتی برای کارگردانی نداشت و بیشتر بازیگری را پیگیری کرد؟
بله بیشتر در فیلمهای سینمایی بازی کرد، اما بههرحال در تئاتر حضور داشت. کارهای جوانترها را میدید و به آنها در انجام کارهایشان کمکهای لازم را میکرد.
در خارج از ایران هم فکر کنم فرصت کارگردانی داشته است؟
بله همین در گوش سالمم زمزمه کن را در کانادا کار کرده بود.
او در سینما چگونه بود؟
پیش از انقلاب بخشی از سینما بود که تئاتریها اصلا به سمتش نمیرفتند و فقط بخشی که در آن کارهای متفاوت تولید میشد با همکاری ایشان روبهرو میشد. البته در زمینه بازی هم یکی، دو گلایه هست که الان جایش نیست از کارها نام ببرم.
فکر کنم تلویزیون است.
بله…
خاطره خاصی از والی دارید؟
تئاتر همیشه خاطرهساز است، اما به یاد دارم که سر تمرین نمایش ابراهیم توپچی و آقا بیک که کارگردانش رکنالدین خسروی بود، والی هم با ما همکار شده بود و اصلا اینطور نبود که کارگردان و بازیگر صاحبنام است، بلکه مثل یک علاقهمند به تئاتر سر تمرینها حاضر میشد و ما در جایی نیاز به تمرین آواز گروهی داشتیم که او دراینباره بسیار مؤثر بود و با متانت و رفاقت با همه همکاری میکرد. او یک آدم علاقهمند با پشتوانه و توانمندی بسیار بود و انگیزهاش برای کارکردن بیشائبه بود.
آیا آنطور که باید، به درمان بیماریاش رسیدگی شد؟
متأسفانه در بیمارستان شهید رجایی بهاصطلاح حالوهوای ایشان بهتر نشد و طبق پیگیری خودم عنوان کردم که چند پزشک متخصص دیگر هم او را ویزیت کنند، اما این ویزیتها طبق روایت دوستان و دخترش که بهتازگی از کانادا آمده بود که بالای سر پدرش باشد، آنطور که باید، انجام نشده است. اول مسئله قلب والی مطرح شد که باید از باتری استفاده شود که بعد هم مشخص نشد که چه باید بشود. بعد هم مسئله ریهاش بود که در تهرانکلینیک قرار شد نمونهبرداری شود که آن هم مشکوک بود. با آنکه در اینجا ممنوعالملاقات بود، اما مدام پیگیری میکردم و بهدلیل دیابت آقای والی و مسائل دیگری که داشت، انگار وضعیت درمانش پیچیده شده بود، اما او آماده برای کارگردانی بود و حتما در خودش چنین نیرویی را حس میکرد، اما یکباره داستان با آلودگی هوا و رفتن به بیمارستان طور دیگری شد. با آنکه در آن روزها به استخر میرفت، اما یک روز در همان روزهای آلودگی هوا بر زمین میخورد و سینهاش خسخس میکند، سرفههای مدامش شروع میشود و بعد هم… .
منبع شرق