ایرانیان و ژاپنی‌ها در گفت‌وگو با بهمن ذکی‌پور، استاد ایرانی دانشگاه‌ میجی

روابط سیاسی و فرهنگی ایران و ژاپن دارای قدمت بسیاری است و به قبل از اسلام برمی‌گردد. بعد از ملی شدن صنعت نفت نقطه عطفی در این روابط شکل گرفت. هنگام جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران که بریتانیا و امریکا خرید نفت ایران را تحریم کرده ‌بودند، ژاپن تنها کشوری بود که اقدام به فرستادن کشتی به ایران برای خرید نفت کرد. این پیشینه خوب در ذهن ایرانیان همچنان مانده است. روابط سیاسی ایران و ژاپن از این تاریخ به بعد در حال گسترش بوده و تا امروز ادامه داشته است، خصوصا در سال جاری که با سفر روسای جمهور ایران و ژاپن به اوج خود رسید. در گفت‌وگو با دکتر بهمن ذکی‌پور، استاد فلسفه و عرفان به بررسی روابط سیاسی-فرهنگی ایران و ژاپن از مشروطه تا زمان حاضر پرداخته‌ایم. ذکی‌پور، کارشناسی ارشد فلسفه تطبیقی از دانشگاه تایشو (توکیو) را با پایان‌نامه‌ای تحت عنوان «عرفان اسلامی و آیین بودا ماهایانا: مطالعه‌ای تطبیقی میان رساله بیداری ایمان در مکتب ماهایانا با حکمت‌الاشراق» و دکترای فلسفه تطبیقی از دانشگاه تویو (توکیو) را با رساله «معنای فلسفه تطبیقی در تفکر توشیهیکو ایزوتسو: جدال میان امر الهی و امر اجتماعی» اخذ کرده است. او مدرس «فلسفه شرق» در موسسه معرفت و پژوهش، پژوهشگر میهمان در «مرکز بین‌المللی پژوهش‌های فلسفه دانشگاه تویو»، پژوهشگر میهمان در «گروه پژوهشی بررسی آثار و افکار توشیهیکو ایزوتسو» به سرپرستی دانشگاه تنری، پژوهشگر «مرکز مطالعات بودیسم و اقتصاد دانشگاه کومازاوا» و تدریس در «دانشگاه هوسو» (توکیو) را در کارنامه دارد.

پیش از ورود به بحث ابتدا از شما خواستارم تا مختصری درباره مختصات سیاسی و فرهنگی ژاپن توضیح دهید؟

پیش از هر چیز مایلم توجه شما را به یک نکته مهم درباره فهم سرزمین‌های دیگر جلب کنم. واقعیت این است که از هر سرزمینی دست‌کم دو تصویر وجود دارد؛ یکی تصویر عینی که مبتنی است بر وقایع اجتماعی، سیاسی، تاریخی، اقتصادی و… که درون مرزهای جغرافیایی یک کشور جریان دارد و دیگری تصویر رسانه‌ای است که در انواع شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای، شبکه‌های اجتماعی، اینترنت، کتاب و مجلات و مطبوعات گوناگون، روایت‌های شفاهی و مانند آن به مخاطب عرضه می‌شود. ژاپن هم از این قاعده مستثنا نبوده و نیست، لذا وقتی که از مختصات سیاسی و فرهنگی ژاپن می‌خواهیم صحبت کنیم ابتدا باید مشخص شود با کدام‌یک از این دو تصویر قرار است مواجه شویم. اگر بخواهیم منصفانه به قضیه بنگریم، ژاپن از نظر تصویرسازی مثبت از خود در جهان کشور بسیار موفقی بوده
تا جایی که توانسته بسیاری از اعمال خشونت‌آمیز خود را در دوران جنگ جهانی دوم و قبل و بعد از آن، از اذهان بزداید، البته در ساختن این تصویر رسانه‌ای ژاپن تنها نبوده است. به این معنی که علاوه بر تلاش‌های خود ژاپن، مطالعات غربی‌ها هم عمدتا درباره دو دوره از توسعه اقتصادی و مدرن‌سازی این کشور (یکی شکوفایی در دوره میجی و دیگری نوسازی پس از جنگ جهانی دوم) در شکل‌گیری این تصویر نقش بسزایی ایفا کرده است. در ایران هم شناخت ما از ژاپن، از عهد مشروطه تاکنون، همواره مبتنی بر این تصویر رسانه‌ای بوده است.

چرا از عهد مشروطه، مگر آن زمان ژاپنی‌ها چقدر به فکر تصویر‌سازی از خود در جهان بودند؟

واقعیت این است که ژاپنی‌ها در آن زمان اصلا به فکر تصویرسازی از خود در جهان نبودند. چیزی که آنان تمام توش و توان‌شان را صرف آن می‌کردند توسعه و نوسازی سرزمین خودشان بود که اگر بخواهیم سرزمین آن عصر را با جامعه نوین و ثروتمند امروزی مقایسه کنیم، چیزی جز یک سرزمین نسبتا فقیر، جزیره‌ای، کوچک و با زبانی محدود به مرزهای این کشور نبوده است. بنابراین، سرزمینی با این مختصات در آن عصر چیز چندانی برای عرضه و تبلیغ برای سرزمین‌های دیگر نداشته است. به تصور من آنچه به ناگاه روند توسعه و مدرن‌سازی ژاپن را به‌طور عام در جهان و به‌طور خاص در ایران پررنگ و درخشان نشان داد، پیروزی ژاپن در جنگ با امپراتوری تزاری روسیه بود. این پیروزی به یک باره خبر از ظهور قدرتی جدید در جهان می‌داد که این‌بار نه از اروپا، بلکه از دورترین نقطه آسیا سر بر آورده بود. این پیروزی سرمنشا دو اتفاق نیز شد؛ نخست توجه سرزمین‌های دیگر به ژاپن بسیار بیشتر شد و دیگری وسوسه توسعه استعماری در ژاپن را قوت بخشید. هر دو اتفاق از منظر سرزمین‌های اسلامی امری بسیار خوش یمن و مبارک تلقی شد، چراکه به باور آنها ژاپن به عنوان سرزمینی آسیایی می‌توانست پرچم رهایی از دست استعمار غرب را که حسابی بر این سرزمین‌ها سایه اندخته بود، به دست گیرد و شکوه از دست رفته این سرزمین‌ها را احیا کند. ناگفته پیداست که این اقبال سرزمین‌های اسلامی به ژاپن، برای ژاپنی‌ها هم فرصت استثنایی برای برنامه‌های توسعه‌طلبانه‌شان بود، چراکه ژاپن از یک‌سو در برنامه‌های توسعه‌طلبانه خود به هر جهت با کشورهای قدرتمند غربی، به عنوان رغیب، باید در می‌افتاد و از سوی دیگر نیروی سرزمین‌های مسلمان که به دنبال دستاویزی بودند تا با قوای غربی وارد نبرد شوند، می‌توانستند بهترین نیرو برای ژاپن به حساب روند. از همین رو، ژاپنی‌ها برنامه گسترده‌ای را برای شناخت و ایجاد رابطه با ممالک اسلامی طرح‌ریزی کردند که هر بار و به دلیلی فرد یا افرادی را روانه نواحی اسلامی می‌کردند. خوشبختانه به سبب تلاش‌های خستگی‌ناپذیر استاد دکتر هاشم رجب‌زاده سفرنامه بسیاری از این افراد، دست‌کم بخش‌های مربوط به ایران، به فارسی ترجمه شده و در دسترس علاقه‌مندان و پژوهشگران قرار گرفته است. حال برسیم به سوال خوب شما. با وجودی که در آن زمان ژاپنی‌ها تماس‌هایی را با ایران برقرار و چند فرستاده رسمی و غیررسمی را رهسپار ایران کرده بودند و حتی بسیاری از سرزمین‌های اسلامی یا متاثر از فرهنگ اسلام مانند هند، مصر و تاتارستان روسیه برنامه‌هایی را برای نزدیکی به ژاپن در دست داشتند، ایرانی‌ها به جای اعزام نفر به ژاپن و کوشش در شناخت دقیق این کشور، دست به دامان تصویر و تصویرسازی از ژاپن شدند که تاکنون نیز به قوت خود باقی است.

چرا و چگونه این روند اتفاق افتاد؟

اگر بخواهیم از چرایی این امر سخن بگوییم باید آن را در دردها و تمناهای تاریخی ایران جست‌وجو کنیم. فراموش نکنیم که تا پیش از پیروزی ژاپن بر روسیه، ایران دوبار با روسیه جنگیده بود و در هر دوبار شکست تلخ و سنگینی خورده بود. همه ما می‌دانیم که در نتیجه این دو شکست بخش‌های بسیاری از سرزمین ایران جدا شد. علاوه بر این زمانی که ژاپن توانسته بود بر روسیه غلبه کند، جنبش مشروطه‌خواهی در ایران به اوج خود رسیده بود و بسیاری پیروزی ژاپن را به حساب دولت با تدبیر و کفایت این کشور می‌گذاشتند. لذا، تصویر شکوهمند ژاپنِ پیروز بر روسیه التیام‌بخش بسیاری از دردها و تمناهای تاریخی ایران بود. گویی ژاپن به عنوان خویشاوندی آسیایی توانسته بود انتقام ناکامی ایرانیان را به یک باره از روسیه بگیرد، به همین جهت اگر به روزنامه‌ها و آثار دوران مشروطه و پس از آن توجه کنیم می‌بینیم که چه ستایش‌ها از ژاپن و ژاپنی‌ها رفته است. به عنوان نمونه فردی به نام میرزاحسین علی تاجر شیرازی کتابی با سبک و سیاق شاهنامه فردوسی می‌سراید به نام «میکادونامه.» «میکادو‌نامه» کتابی است حدود دو هزار بیت و همان‌طور که از نامش پیداست در وصف و مدح امپراتوری ژاپن و توسعه این کشور است، منتها نکته‌ای جالب در این ابیات وجود دارد، شیرازی هم به این نکته اشاره دارد که ژاپن بی‌نام و نشان به یک‌باره تبدیل می‌شود به یک قدرت قابل ستایش. این ابیات در این خصوص قابل توجه است: کجا بود ژاپون در آن چند/ که هیچش کسی می‌نپرسید حال// به گیتی از او نام و رسمی نبود/ اگر بود و آن هم به‌طور خمود// چو از خواب غفلت به هوش آمدی/ همه صاحب تاب و توش آمدی// ربودند گوی سبق از فرنگ/ دم آشتی و به هنگام جنگ // فرنگان به هر لهجه در صلح و کین/ بخوانند بر وی هزار آفرین // بدین پا به از علمشان مایه شد/ که آن خاک بی‌پایه پرمایه شد. حال بیاییم به سراغ چگونگی پرسش شما. چگونگی روند تصویر‌سازی ایران از ژاپن محصول همان چرایی است که به آن اشاره کردم و دو نمونه مشخص هم آوردم. در واقع آن دردمندی‌ها و تمناهای تاریخی نیاز به یک مرهم داشت که دست بر قضا پیروزی ژاپن بر روسیه آن مسکن را برای ایران، دست‌کم برای چند صباحی فراهم آورد. به نظر من اگر آن زمان، به جای ژاپن، هر کشور دیگر آسیایی هم (فرضا فیلیپین یا چین) می‌توانست بر روسیه غلبه کند، ایرانیان بی‌برو برگرد ستایش‌ها را روانه آن سرزمین می‌کردند، لذا آنچه می‌خواهم بگویم این است که شناخت و ستایش ایران از ژاپن در عهد مشروطه تا حد بسیار زیادی زیر سایه شکست ایران از روسیه و پیروزی ژاپن بر این کشور شکل گرفته است.

اشاره داشتید که آن زمان کسی از ایرانیان برای شناخت ژاپن به این سرزمین نرفت و ایرانیان بیشتر دست به تصویر‌سازی زدند، یعنی در آن زمان ایرانیان مشاهداتی از ژاپن نداشتند؟

این نیست که ایرانیان در آن زمان به ژاپن نرفته باشند. اطلاعات پراکنده‌ای از حضور یکی، دو ایرانی مقیم در ژاپن در عهد قاجار وجود دارد، اما این داده‌ها آن‌قدر کم و مبهم است که واقعا هیچ قضاوتی درباره آن نمی‌توانیم بکنیم، ولی تا جایی که منابع روشن تاریخی نشان می‌دهند دست‌کم سه ایرانی، میرزا ابراهیم صحاف‌باشی، حاج سیاح و مهدی قلی‌خان هدایت، در عهد قاجار تا پهلوی و در گیرو‌دار مشروطه به ژاپن سفر داشته‌اند و سفرنامه‌ای هم در این خصوص از خود به جای گذاشته‌اند. اما واقعیت این است که هیچ یک از سفرها با هدف شناخت ژاپن و الگو‌گیری یا برنامه‌ریزی برای همکاری با این کشور، نظیر کاری که هندی‌ها، مصری‌ها و تاتارهای روسیه کردند، نبوده است. بلکه، تمامی این سفرها بخشی از یک برنامه سفر به اقصا نقاط عالم بوده‌اند. شوربختانه هم از سفر این سه ایرانی تنها یک سفرنامه هست که اطلاعات قابل استفاده‌ای دارد. کل داده‌های موجود در سفرنامه میرزا ابراهیم صحاف‌باشی به زحمت به دو صفحه می‌رسد که آن هم فاقد اطلاعات ارزشمندی است به‌خصوص اینکه وصف او از ژاپن چندان هم همدلانه نیست. بخش‌های چین و ژاپن سفرنامه حاج سیاح هم ظاهرا به کلی مفقود شده و متاسفانه در این زمینه جز اطلاعات و اشاراتی پراکنده چیزی در دست نداریم. تنها سفرنامه باقی‌مانده سفرنامه مهدی قلی‌خان است که وصف ایام و اتفاقات است. بنابراین، سفرهایی وجود داشته اما همه آنها سفرهایی غیرهدفمند بوده‌اند.

گفتید که هندی‌ها، مصری‌ها یا تاتارهای روسیه سفرهایی هدفمند به ژاپن داشتند این سفرها با چه اهدافی شکل گرفت و چرا ایرانیان در آن نقشی نداشتند؟

سوال بسیار خوبی است. برای پاسخ به این سوال بد نیست بازگردیم به خبری که از روزنامه «ندای وطن» نقل کردم. در این خبر عبارتی کلیدی وجود دارد: «اتحاد مذهبی و آسیایی.» اگر بعد مذهبی این عبارت را بگذاریم کنار، «اتحاد آسیایی» همان چیزی است که سرزمین‌های اسلامی نام برده و ژاپنی‌ها به دنبال آن بودند. من نمی‌دانم که نگارندهِ خبرِ روزنامه «ندای وطن» با چه پیش‌فرضی این عبارت را به کار برده است، اما چند سال بعد در ژاپن «اتحاد آسیایی» عملا تبدیل می‌شود به یکی از ارکان و بنیان‌های سیاست‌های توسعه‌طلبانه ژاپن که فردی به نام «شومی اوکاوا» مشهورترین نظریه‌پرداز و پیشبرنده این نظریه در ژاپن است. اوکاوا ایده‌ای داشت به نام «آسیای متحد و سعادتمند» که دست بر قضا از امپراتوری اسلامی هم الهام گرفته بود و سعی داشت وحدتی را میان ممالک آسیایی برقرار کند. هندی‌ها، مصری‌ها و از همه اینها جدی‌تر تاتارهای روسیه و کمی هم ترکان عثمانی این ایده اوکاوا را جدی گرفتند و سعی کردند تا حد امکان، جهت احیای امپراتوری اسلامی، با اوکاوا و ارتش ژاپن همکاری کنند. اما ایرانیان جز همان تصویرسازی که اشاره شد در عمل نسبت به این تحولات منفعل بودند. اما دلیل این انفعال چیست؟ فارغ از دلایل رفتارشناختی‌ای که می‌توان آورد به نظر عدم استفاده ایرانیان از این فرصت دو دلیل داشت؛ نخست اینکه ایران، مانند هند، مصر و حتی تاتارستان روسیه که مستعمره تمام و کمال یک کشور خارجی بودند، در استعمار کامل قرار نداشت تا فعالیتش را در این زمینه بیشتر کند و دلیل دیگر تحولات فراوان ایران از مشروطه به بعد بود که اوضاع داخلی کشور را حسابی از حالت عادی خارج کرده بود. بنابراین، آن تصویر‌سازی‌ها می‌توانست مسکن و محرک خوبی برای مشروطه خواهان یا روشنفکران آن زمان ایران باشد. با این حال و از حوادث روزگار اینکه در زمان پهلوی دوم همکار و علاقه‌مند به تفکر اوکاوا یعنی توشهیکیو ایزوتسو اسلام‌شناس و فیلسوف شناخته شده ژاپنی به ایران آمد و درنهایت با تطبیق مفاهیم ادیان و مکتب‌های فلسفی شرق نوعی فرافلسفه شرقی را به وجود آورد که بسیاری آن را شکل فلسفی شده ایده اوکاوا می‌دانند.

آنچه از حرف‌های شما برداشت می‌کنم این است که معتقدید بخش بزرگی از شناخت ما در عهد مشروطه نسبت با ژاپن مبتنی بر شناخت رسانه‌ای بوده است، در دوران حاضر چطور؟ آیا این تصویرسازی‌ها هنوز هم ادامه دارد؟

در دوران حاضر هم این تصویرسازی‌ها ادامه داشته و ادامه دارد. حتی به برکت وجود انواع شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارها ساخت و شایعه این تصاویر سرعت بیشتری هم به خود گرفته است. من هراز‌گاهی در شبکه‌های مجازی خبر یا مطلبی درباره ژاپن می‌خوانم که نمی‌توانم باور کنم. معمولا هم بعد از پخش این اخبار دوستان و آشنایانی سریع تماس می‌گیرند که این خبر درست است یا نه. علاوه بر این به جهت اینکه از نظر چهره یا خط ما معمولا تمایزی میان چینی‌ها، کره‌ای‌ها و ژاپنی‌ها قائل نمی‌شویم در این شبکه‌ها می‌بینیم که معمولا یک ویدیوی موفقیت‌آمیز از یکی از این سه کشور را به ژاپن نسبت می‌دهند. مثلا چندی پیش ویدیویی از شکوه بزرگراه‌های چین دست به دست می‌شد، اما در توضیحات ساخت این بزرگراه‌ها به ژاپن نسبت داده شده بود. از ایران هم برایم پیام می‌آمد که از این بزرگراه‌ها عکس بگیر و بفرست. لذا، اگر بپرسیم چرا این نوع نسبت دادن‌ها به ژاپن بازمی‌گردد پاسخش را باید در همان قدرت تصویر‌سازی و تصویر تاریخی ما از ژاپن جست‌وجو کرد. اگر به اذهان آحاد مردم سفری داشته باشیم هنوز بر این تصوریم که کالاها و ادوات چینی بنجل هستند، ولی کالاها و ادوات ژاپنی با کیفیت و مرغوب یا سطح تکنولوژی ژاپن یک سروگردن از چین بالاتر است (این نکته هم بیشتر خود را در عبارت کلیشه‌ای «ژاپن مهد تکنولوژی است» نشان می‌دهد) و برای همین ساخت آن نوع بزرگراه‌ها در چین برای‌مان غیرقابل تصور. کره‌ای‌ها به‌طور تاریخی مواجهه خاصی با ما نداشته‌اند، بنابراین تصویر چندان روشنی از آنان نداریم جز سریال‌های جدید کره‌ای و موسیقی پاپ جدید این کشور که رفته رفته دارند بازار‌های جهانی را تسخیر می‌کنند.

به نظرتان چه چیز باعث تثبیت این تصویر مثبت از ژاپن نزد ایرانیان شده است؟

فارغ از تلاش‌ها و سرمایه‌گذاری‌های خود ژاپن در شکل‌دهی به این تصویر، پژوهش‌های غربی‌ها درخصوص توسعه ژاپن پس از جنگ و رخدادهای تاریخی در ایران موجب تثبیت این تصویر در اذهان ما شده است. بی‌تردید بزرگ‌ترین اتفاقی که پس از مشروطه در تاریخ صد و اندی سال اخیر ایران افتاده، وقوع و تحقق انقلاب و به تبع آن آغاز جنگ تحمیلی است. صرف‌نظر از علل دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، یکی از اهدافی که انقلاب دنبال می‌کرد و می‌کند مبارزه با استکبار و غرب، در راس آن مبارزه با امریکاست. بخشی از این مبارزه جنبه ایده‌ئولوژیک دارد که آن را در قالب شعار و حرکت‌های انقلابی به‌طور روزانه شاهد هستیم. اما بخشی از این مبارزه هم جنبه توسعه و سازندگی (به‌خصوص در امور نظامی و فناوری) دارد. تقریبا در دو دهه اول انقلاب، توسعه و نوسازی ژاپن (به‌خصوص ژاپن پس از جنگ) الگویی بود که ایران سعی می‌کرد به آن دست یابد. اگر به دهه شصت و اواسط دهه هفتاد بازگردیم و نگاهی به میزان آثار منتشر شده (اعم از کتاب و مقاله و…) درباره توسعه اقتصادی، توسعه آموزشی و اساسا پیشرفت ژاپن بیندازیم، انگشت حیرت به دهان خواهیم گرفت، چراکه باور بر این بود در نسبت با الگوهای توسعهِ جوامع غربی، توسعه ژاپن به عنوان کشوری شرقی و آسیایی بهتر می‌تواند برای ما چاره‌ساز باشد. الگو‌گیری از توسعه ژاپن فارغ از شرقی و آسیایی بودن این کشور، حس و پیام دیگری نیز داشت به این مضمون که اگر ژاپن به عنوان کشوری کوچک و آسیایی و دست بر قضا شکست خورده از امریکا، توانسته در بسیاری از امور از امریکا پیشی بگیرد، چرا ایران پهناور با تمدنی کهن نتواند. بنابراین، پس از انقلاب شاهد ترجمه آثار فراوانی از زبان انگلیسی (بعضا فرانسوی و آلمانی) به زبان فارسی در زمینه روابط ژاپن و امریکا، توسعه اقتصادی و آموزشی ژاپن و مانند آن هستیم. علاوه بر وقوع انقلاب و آرمان‌هایش، هشت سال جنگ تحمیلی و خسارت دیدن بسیاری از شهرها و زیرساخت‌های کشور، به‌خصوص شهرهای مرزی، به نحوی دیگر تصویر ژاپن را در اذهان ما تثبیت کرد. ژاپن ویران شده در جنگ توانسته بود در مدتی نسبتا کوتاه هم دست به بازسازی بزند و هم توسعه اقتصادی. بنابراین، برای ایرانِ انقلابی برآمده از جنگ هر دو فاکتور بازسازی و توسعه نیاز و ملاک بود. این اتفاق درست مصادف است با اوج تفوق اقتصاد و فرهنگ ژاپن. از نظر اقتصادی ابرشرکت‌های ژاپن بخش بزرگی از بازار لوازم خانگی، خودروسازی و دیگر صنایع را دراختیار داشتند و از نظر فرهنگی نیز فیلم‌ها و سریال‌های ژاپنی (کاری که الان فیلم‌ها و سریال‌های کره‌ای و ترکیه‌ای دارند انجام می‌دهند) به شهرتی خاص دست یافته بودند. لذا، بی‌جهت نیست که ما می‌بینیم برای بازسازی ایران پس از جنگ و الگوگیری از ژاپن، آقای محمدحسین عادلی، سفیر اسبق ایران در ژاپن و رییس اسبق بانک مرکزی طی مصاحبه‌ای چنین می‌گوید: «در آنجا [ژاپن] من علاوه بر کار روابط دوجانبه، علاقه‌مندی ویژه‌ای به بازسازی ژاپن بعد از جنگ پیدا کردم.‌ گرچه جنگ ما هنوز تمام نشده بود و در اوج خود بود اما آن‌قدر علاقه‌مند شدم که کسانی را که شخصا در برنامه‌ریزی اقتصاد ژاپن بعد از جنگ نقش داشتند پیدا کردم. پیرمردانی در نقاط مختلف ژاپن بودند که با آنها صحبت و شروع به نوشتن مقدمات کتابی کردم تحت عنوان بازسازی اقتصاد بعد از جنگ در ژاپن. خوشبختانه در اواخر تالیف این کتاب بودم که جنگ ما هم تمام شد. اگر بخواهم سخنانم را در پاسخ به این پرسش شما جمع‌بندی کنم، باید بگویم که همان مواجهه‌ای که ایرانیان با ژاپن در نسبت با روسیه داشتند، همان مواجهه را پس از انقلاب در نسبت با امریکا تکرار کردند، اما این‌بار علمی‌تر و دانشگاهی‌تر. منتها نکته‌ای قابل‌توجه در هر دو تجربه وجود دارد، در ایران پس از انقلاب هم شناخت رسانه‌ای در نسبت با شناخت عینی و حضوری کامیاب‌تر بوده است. به غیر از اندک افرادی که جهت شناخت ژاپن زحمت یادگیری زبان دشوار ژاپنی را بر خود تحمیل کردند، در جامعه ژاپن زیستند و تجربیاتی گران کسب کردند، مابقی شناخت و اطلاعات ما مبتنی بر ترجمه از آثار غربی‌ها و فهمی مبتنی بر فهم آنان بود. در نتیجه آنچه باز تثبیت شد، تصویری دیگر از ژاپن بود.

به عنوان آخرین سوال به نظرتان این شناخت رسانه‌ای تا کجا ادامه خواهد یافت؟

پاسخ به این سوال واقعا دشوار است، چراکه شناخت مبتنی بر تصویر ماندگاری بیشتری نسبت با شناخت عینی دارد. بسیاری از امور عینی تغییر می‌کنند یا حتی نابود می‌شوند اما تصاویر مثبت و منفی از آنها تا مدت‌ها در ذهن باقی ماند. ژاپن امروز به واقع دیگر آن ژاپن توانمند و پویای دوران پس از جنگ نیست. جمعیتش پیر شده، در رکودی اقتصادی باقی مانده و از همه اینها مهم‌تر و قابل توجه‌تر اینکه نظام سیاسی، اجتماعی و بروکراتیک ژاپن که نظامی دیوان‌سالار و نسبتا کند است دیگر توانایی پاسخ‌دهی و رویارویی با دنیای پرشتاب و پرتحول امروز را ندارد. به همین سبب هم هست که ژاپنی‌ها بسیاری از رقابت‌های تکنولوژیک را به امریکایی‌ها یا حتی چینی‌ها و کره‌ای‌ها باخته‌اند. از نظر علوم انسانی هم به دلیل هزینه‌بر بودن، این علوم مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند و با کمبود دانشجو و بودجه مواجهند. دولت بیشتر توجهش را به امور فناوری و هوش مصنوعی معطوف کرده و کمتر به رشته‌های علوم انسانی بها می‌دهد. مجموعه این مسائل هم موجب شده تا دپارتمان‌های ژاپن‌شناسی در جهان تضعیف و دپارتمان‌های چین‌شناسی بسیار تقویت شوند. به هر جهت آنچه می‌تواند تصویرها را با واقع منطبق کند تلاش‌های خوب و مثبت دوستانی است که عمری را در فراگیری زبان ژاپنی و شناخت ژاپن صرف کرده‌اند و اکنون در گروه زبان ژاپنی دانشگاه تهران یا گروه ژاپن دانشکده مطالعات جهان یا در دیگر نقاط جهان مشغول کار و پژوهش هستند.

منبع اعتماد