بنیامین بهادری از رفتار تلویزیون در شب یلدا انتقاد کرد.
به گزارش هفت هنر، بهادری درباره حاشیههای حضورش در تلویزیون در شب یلدا گفت: چرا باید بنیامین بهادری را به محبوبترین شبکه تلویزیون و در شب یلدا که پربینندهترین شب و ساعت تلویزیون است، دعوت کنند؟ یک اثر منتشر شده که همهگیر شده و دلیلش این قضیه بوده. کما اینکه رضا گلزار را هم در شبکه پنج دعوت کرده بودند؛ اما از دلیل کنسلشدنش بیاطلاعم. وقتی یک خواننده را روی آنتن زنده دعوت میکنید، مردم انتظار دارند قطعهای از او بشنوند و وقتی فیلم هم بازی کرده، درباره فیلمش صحبت کند. من شصتوخردهای قطعه دارم که همه مجاز هستند و از بین اینها هشت قطعه غمگین انتخاب کردم؛ اما لحظهای که وارد استودیو شدیم، گفتند هیچکدام از آنها مجوز نگرفته و حتی نگفتند آهنگ دیگری را انتخاب کن. از بین اینهمه آهنگی که خواندهام، آهنگی را انتخاب کردند که هیچ مناسبتی با آن شب نداشت. گفتند فقط آهنگ بارانا و گل یاس که مربوط به شهادت حضرت فاطمه و یک آهنگ را که مناسبتی است، میتوانی بخوانی. درصورتیکه تمام آهنگهای من دستکم یک بار از تلویزیون پخش شدهاند.
این خواننده پاپ درباره قبول دعوت تلویزیون بیان کرد: فرزاد حسنی شخصا به من زنگ زد و اینقدر با او صمیمی هستم که واسطهای هم برای این دعوت نداشتم. من هشت آهنگ برای فرزاد فرستادم و او گفت من از نفوذم استفاده میکنم. وقتی تا لحظه آخر هیچ تماسی با من نگرفت، مطمئن بودم یکی از این آهنگها را میخوانم. یک دقیقه مانده به اجرای زنده، حتی گفتند درباره سلام بمبئی هم حرف نزنید. وقتی قضیه آهنگها کنسل شد، برگشتیم؛ اما تهیهکننده به دنبال ما آمد و اجازه نداد برویم؛ چون گفت همه چیز به هم میخورد. گفتند فرزاد حسنی گفته حتما در برنامه حضور داشته باشید؛ حتی بدون اینکه آهنگی بخوانید. من میتوانستم هر حرفی روی آنتن بزنم؛ اما دائم به این فکر میکردم که فرزاد روبهرویم نشسته و هر اتفاقی بیفتد، مسئولیتش به گردن اوست. اتفاقا در این ٢٠دقیقهای که حرف زدیم، صحبتهای خوبی داشتیم؛ اما از آن شیری که برنامهریزی کرده بودیم، چیزی باقی نماند.
بهادری در گفتوگویش با شرق با اشاره به حذف سکانسی در «سلام بمبئی» اظهار کرد: سکانسی است که من و رضا در خیابان دنبال اتوبوس و تاکسی میگردیم؛ اما ماشین گیر نمیآوریم. من وضعم بهتر است و میگویم بیا تاکسی بگیریم؛ اما رضا میگوید بیا ریکشا بگیریم که من میگویم سوار ریکشا نمیشوم و خلاصه در این گیرودار، دیا میرزا میآید و هر دو ما را با هم سوار ماشینش میکند. نمیدانم چه کسی پیشنهاد داده بود که چون عقب ماشین کوچک است، بنیامین سوار نشود. من در فیلم به این موضوع هم اشاره میکنم و در واقع قصه پشت صحنه به داخل فیلم هم کشیده شد. من به کارگردان هم گفتم همان چیزی را که از قبل قرار بود، انجام میدهم. کلا عادت دارم هر حرفی را شفاف بگویم و درگیر دونفرهها نشوم. در یک سکانس دیگر، بَدمَنهای فیلم و کسانی که رضا را اذیت میکنند، جلوی در خانهمان دارند او را کتک میزنند. من باید با چوب کریکت میرفتم آنها را میزدم و دوستم را نجات میدادم؛ اما رضا پیشنهاد داد این سکانس هم حذف شود.
بازیگر «سلام بمبئی»، در جواب سوالی درباره ادامه بازیگریاش گفت: منتظرم ببینم آیا کسی فکر میکند که من در فیلم بعدیاش بازی خواهم کرد یا نه. اگر چهار هفته پیش این سؤال را از من میپرسیدید، اصلا نمیتوانستم نظری درباره آن بدهم، شاید حتی میگفتم دیگر نمیخواهم بازی کنم. تا قبل از سال ٨۵ کسی من را نمیشناخت؛ حتی به اسم. وقتی بهعنوان یک شخصیت شناخته میشوی، خودبهخود روی امواج ذهن مخاطب قرار میگیری. اتفاقا اشکالی هم ندارد؛ چون جلوی پویاییات را نمیگیرد؛ چون مخاطب خودش هم پویاست و اوست که به تو میگوید کدام راه را باید بروی.