از «سیاستِ دوستی» دریدا تا کمک‌های علی دایی، صادق زیباکلام و ابوبکر معروفی

 

الف » ژاک دریدا ، فیلسوف پساساختارگرایِ الجزایری تبارِ فرانسویِ پرآوازه و معاصر ؛ « وفات ۲۰۰۴ م » در تأملات متأخرش که حدود ۱۰ ، ۱۵ سال اواخر عمرش را دربرمی گیرد با چرخشی محسوس درباره ی موضوعات سیاسی تأمل کرد و گفت و نوشت ، موضوعاتی که تا قبل از آن ، علاقه و علقه ای به آنها نشان نداده و بدانها نپرداخته بود . وی در یکی از نوشتارهایش با عنوان « سیاستِ دوستی » که یکی از مهمترین آثارش محسوی می شود ، آینده ی انسان را نه در تحقق « دشمنی » ، بلکه در رابطه ی دوستی میان اقوام و ملل مختلف می جوید و بدان باور می گراید که اساس حوزه ی سیاست و روابط بین الملل را بایستی تحت لوای مفهوم « دوستی » بنانهاد ، دریدا در این اثر به سمت و سوی نوعی دمکراسی مبنی بر عشق و عشق ورزی می رود.

ب » در ایام پسازلزله ای اخیر ، اتفاقات بهت آور بسیاری — چه اندوهناک و چه طربناک — پیش آمده و بر عمق حادثه ی زلزله در بسیاری از حوزه ها فزوده و نگاهها و منظرگاههای بسیاری را تغییر داده است ،واقعیت آن است که در این ایام هر فرد و گروهی که کمکی از دستش برمی آمد، کوتاهی نکرد و به یاری هموطنانش شتافت ، امّا در این میان سه تن برای من بنابه همان دلیل « سیاستِ دوستی » بیشتر به چشم آمدند و این به معنای نادیده گرفتن « دیگرانی » نیست که « انسانیّت » را چند گامی به پیش بردند .

ج » «صادق زیبا کلام» ، خود پدیده ی به نهایت قابل تأملی در پهنه و ساحت امر سیاست و سیاست ورزی در ایران است ، او نه چون اکثریت دیگر همکارانش است که در کنج اتاقشان بنشینند و با دانشجویان مقاله ها بچاپند !؟ و در مجلاتی که تعداد خواننده هاشان بیشتر از تعداد انگشتان دو دست نیست ، چاپ کنند و ترفیع بگیرند و خوشحال باشند !!؟ و نه چون سیّاسان دغل بازی ست که هم و غم شان دست یافتن به کرسی های مدیریتی ، تحت هر شرایطی ست … « صادق » ، به معنای دقیق اصطلاح ، « روشنفکر عرصه ی عمومی » ست و بدون کمترین محافظه کاری از « دموکراسی لیبرال » ، دفاع می کند.در بسیاری از جلسات به شخصه شاهد بوده ام که افراد و دانشجویانی از قومیت های مختلف ایرانی ، بویژه دانشجویان کُرد به تندی به وی تاخته اند و عملکرد وی در سالهای ابتدایی انقلاب در کردستان را مورد پرسش قرار داده و به زعمشان رویکرد کنونی وی به سیاست مغایر با دستیابی به حق و حقوق آنها در کشور است ، امّا زلزله ی اخیر نشان داد که زیباکلام از پیشروان « سیاستِ دوستی » در ایران است ، گفت و نوشت و اعتماد خویش را به میدان آورد و کمک های فراوان جذب کرد و بدون کوچکترین چشمداشتی به یاری آسیب دیدگان شتافت.

د » « علی دایی » ، دومین فردی ست که بنا دارم وی را در زمره ی رهروان آموزه ی « سیاستِ دوستی » قرار دهم ، مهندس فوتبالیست ترکی که فارغ از رنگ و نژاد و قبیله و مذهبش ، با هر آنچه در توان داشت به یاری برخاست.در فضای مجازی و غیرمجازی افراد و گروههای « پان ترکِ » بسیاری به گونه ای بسیار سهمگین به وی تاختند و هتاکی ها نمودند و کنایه ها و توهین ها و تهمت ها نسبت به وی آشکاره کردند و وی را خائن !؟ به آرمان ترک ها و پان ترکیسم دانستند که به یاری « کردها » — که به نظرشان « دیگرانی » هستند که باید حذف فیزیکی و غیرفیزیکی شوند — شتافته است ، امّا علی ، گوشش به این مسایل بدهکار نبود و عزمش برای یاریگریِ انسانی جزم و جزم تر شد.

ه » سومین نفر را به گونه ای نمادین انتخاب کرده ام ، « ابوبکر معروفی » ، راننده ی کرد اهل بوکان در آذربایجان غربی که پشت فرمان نشست و کمک های مردمی جمع آوری شده را به مناطق ثلاث باباجانی رساند و هنگام بازگشت ، در تصادفی به دیار باقی شتافت و امروز پیکرش در میان حزن و اندوه عمومی مردمان ، چونان قهرمانی از شهرهای مختلف کرمانشاهان تا زادگاهش بدرقه شد تا یکی از کسانی باشد که جانش را در راه ایده ی « سیاستِ دوستی » نهاد ، یادش گرامی و همیشگی

و » نامشان ابوبکر و صادق و علی و … است ، شیعه و سنی ، مسلمان یا غیر مسلمان ، اهل فلان دیار و بهمان منطقه ، که نشان تکثّر مبارک در این سرزمین است ، امّا همه در یک امر مشترک و آن پایبندی به آموزه ی « سیاستِ دوستی » ست ، سیاستی که فرد فرد انسان ها را — فارغ از تمام تفاوت هاشان — بر صدر می نشاند و قدر می دهد ، با شادی انسانها شادمان و با غمهایشان دردآلود می شوند ، افرادی که سرزمین ما به جدّ به بودن و حضورشان در ساحت عمومی نیاز دارد .

 

 

نویسنده: محمّدآزاد جلالی زاده