نگاهی به آخرین روزهای زندگی محمدرضا پهلوی

 امروز سالمرگ کسی است که در ظاهر پادشاه یک کشور بود؛اما آنچه بیش از همه درباره شخصیتش می‌توان گفت، تنهایی‌اش بود.

«…امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه‌گذاری آینده موفق شود. این سفر بستگی به حالت من دارد و درحال‌حاضر دقیقا نمی‌توانم آن را تعیین کنم».
این آخرین جملات محمدرضا پهلوی در خاک ایران بود که در ٢۶ دی ١٣۵٧ در فرودگاه مهرآباد بر زبان آورد. سفری که در پی آن بازگشتی نبود و خبر آن به‌سرعت در ایران و جهان پیچید و در میان شادی و هلهله مردم، زیر عنوان «شاه رفت»، تیتر اصلی روزنامه‌های عصر تهران شد. محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور به مصر رفت و انور سادات، رئیس‌جمهوری مصر، در «اسوان» به‌صورت رسمی از او استقبال کرد.
سادات، میهمان ایرانی خود را به هتلی در یک جزیره مصنوعی در میانه رود نیل انتقال داد. از دوم بهمن مدتی را در مراکش میهمان پادشاه وقت آن کشور بود. ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ به باهاما رفت؛ اما روادید او برای مدت کوتاهی و به‌عنوان گردشگر صادر شده بود. تلاش‌های شاه مخلوع برای گرفتن پناهندگی از انگلستان بی‌نتیجه ماند؛ ۲۰ خرداد همان سال به مکزیک رفت.
بیماری او هر روز شدت می‌گرفت؛ اما او بیماری واقعی خود را از پزشکان مکزیکی پنهان می‌کرد. با شدت‌یافتن بیماری توانست اجازه ورود به آمریکا را به دست بیاورد. محمدرضا پهلوی ۳۰ مهر به آمریکا رفت و برای درمان پزشکی در بیمارستان نیویورک بستری شد.
شاه فراری ایران بعد از خروج از بیمارستان نخست در ۱۱ آذر به مرکز پزشکی ویلفورد‌هال در پایگاه نیروی هوایی لاکلند در تگزاس و پس از آن در ۲۴ آذر به پاناما و در سوم فروردین ۱۳۵۹ به مصر رفت و در نهایت انور سادات به او پناهندگی داد.
سرطان او پیشرفت بیشتری کرده بود و به پایان نزدیک‌تر می‌شد؛ سرانجام در ساعت ۹:۴۵ پنجم مرداد ۱۳۵۹، محمدرضا پهلوی در ۶۱ سالگی در قاهره درگذشت.