«…گورستان از جمعیت موج میزد. بعضیها از تیرهای چراغ برق آویزان شده بودند یا روی مخزن بزرگ آب گورستان بیتوته کرده بودند: تشییعی باشکوه برای شاعری با حشمت و بزرگ. تشییع جنازه نبود، جشنواره شعر و شادی و آزادی بود.» سالیانی از آن روزها میگذرد. شانزدهمین سالمرگ احمد شاملو، شاعر شادی و آزادی هیچ […]
گرچه چندی است که در سایه اعتدال بیشتر آثار او به قامت کتاب نشستهاند. از دفتر شعرها، ترجمهها، سفرنامهها و اخیرا هم نامهها و همین جلد چِ کتاب کوچه. اما ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را و هنوز را. هنوز در سالمرگ او گرد میآییم چند تنی، و بعد پراکنده میشویم تا سال دیگر.
از سوگواران حاضرِ دیروز بر مزار شاملو، جز خیل مردمان مشتاق شعر و «شاعر» میتوان چهرههایی چون محسن حکیمی، اکبر معصومبیگی، فریبرز رییسدانا، حافظ موسوی، علی باباچاهی، پرویز بابایی و قاسم روبین را نام برد. محسن حکیمی، مترجم و از همراهان و همنسلان احمد شاملو در گفتوگو با «شرق» احمد شاملو را «مطرحترین شاعر معاصرِ» ایران خواند و گفت: «آنچه شاملو را به چهرهای مطرح بدل کرد، جنبه آزادیخواهانه نظرات او بود. جنبهای که در شعر او نیز جایگاهی برجسته دارد.» حکیمی، شاملو را شاعری توأمان «مدرن و آزادیخواه» میداند و همین دو وجه را عامل شهرت شاعر. «دو چیزی که جای آنها در فرهنگ ما خالی است و تقاضا و خواستِ این هر دو در میان مردم بسیار.» در نظر او چهرههایی که واجد این خصوصیات باشند، در هر دوره و زمانی مطرح میشوند و صاحب جایگاهی خاص در میان مردماند. «به اینها اضافه کنید زبانِ شاملو را که مسلط بود بر زبان قدیم فارسی همراه نوآوریهای خاصِ خودش. همه اینها موجب شد شاملو یک سروگردن از تمام شاعران همنسل خود بلندتر باشد.
البته فروغ نیز به دلایلی جایگاهی برجسته دارد که اینجا مجالِ گفتن از آن نیست.» حکیمی البته راه را بر نقدِ شاملو بسته نمیداند و خود نیز انتقاداتی به او روا دارد: «از همان دوران انتقاداتی به شاملو وارد بود. من خودم دیدگاههای انتقادی هم به شاملو دارم. یکی اینکه او در زمینههایی که چندان صاحبنظر نبود ورود میکرد. مثلا اگر کسی بخواهد درباره شعر حافظ اظهارنظر کند، باید اشرافی بیش از آنچه شاملو داشت، داشته باشد. برای همین حافظِ شاملو، منهای مقدمه درخشان آن، چندان جایگاه برجستهای در میان آثار دیگر حافظشناسان ندارد. اظهارنظرهایش درباره شاهنامه نیز هیچ مبنای علمی و عینی نداشت. اما ویژگیهای اصلی شاملو که برشمردم، روی تمام اینها سایه انداخته است. شاملو هنوز حرف بسیار برای گفتن دارد.» دوران شاملو نمیگذرد، زیرا او در طرز شعریاش، تاریخ بدون گذشتهای است. گذشتهای که نمیگذرد و او را همچنان «در آستانه» نگاه داشته است. شاملو «بیگاهان، به غربت/ به زمانی که در نرسیده بود» از میان ما رفت. در دوم مردادِ هزاروسیصدوچند… .
منبع شرق